♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خوب که بگردی عشق رو هرجای خونه میتونی پیدا کنی بین دونههای پودر ماشینی که میریزم تا پیرهن آبیت رو بشور بین برنجهای مخلوط شده با قرمهسبزی، که هیچوقت بلد نشدم اونجوری که باید درستش کنم؛ ولی تو همیشه با بهبه گفتن خوردیش بین کتابایی که اون اولا واست کادو گرفته بودم، بین نامههای نادر ابراهیمی تووی نگاه چشمام، که گاهی بدون هیچ حرفی فقط دوخته میشه بهت قاطی چای دارچینای عصرای تابستون و طعم عسل حل شده با شیر گرم حتی تووی موج موج خستگی صورتم، وقتی که خوابم آره، عشق رو هرجای خونه که بگردی میتونی پیدا کنی مخصوصاً توو کاغذی که روش مینویسم خیلی دوستت دارم و بعضی شبا میچسبونم به در یخچال، تا صبح وقتی داری میری ببینیش و تو هم پایینش برام مینویسی من خیلی بیشتر از خیلیِ تو، دوستت دارم
..♥♥.................. یکی بآید باشه که کنارش از خیس شدن زیرِ بآرونُ بهم خوردنِ آرایشت نگرآن نباشی یکی که وقتی باهآش غذا میخوری بتونی بآ دهنِ پر حرف بزنی و از تهِ دل بخندی بدون اینکه نگران بآشی چشمات کآمل محو میشه و دو ردیفِ دندونت پیدا یکی که باهات بیآد خرید و ساعت هآ پا به پآت راه بیاد و غُر نزنه بشه تو بغلش گریه کرد بدونِ ترس از اینکه چشمآت قرمز بشه و صورتت باد کنه باهاش بتونی هر آهنگِ مسخره ای رو گوش بدیُ جلوش دیوونه بآزی در بیاری و اون دیوونه تر بآشه یکی که یهو وسطِ پیاده رو وایسه و با حالتِ جدی بگه : + راستی میدونستی ؟!؟ و تو شوکه بهش خیره بشی و با چشمای از حدقه در اومده بگی : - چیو ؟!؟ که چشمات همه زندگیمه + و تو بمیری از ذوق و دوتآیی بزنین زیر خنده بیخیال نگاهِ مردم وقتی حالت بده مثلِ مجسمه نشینه جلوت و بخواد بهت دلداری بده .. بیاد ببرتت یه جآیِ خلوتُ دوتایی انقدر فریاد بزنید که صدآتون بگیره و بعد بشینید به صدای جیغ مآنندِ همدیگه بخندید یکی که از خودت بیشتر بهت اعتمآد داشته باشه یکی که وقتی بآهمید حتی به گوشی هآتون فکر هم نکنید آره تو زندگیِ هممون یکی باید بآشه که آغوشش بوی " امنیت " بده و بوسه هاش طعمِ عشق یکی که پشتُ پنآهت باشه و دوآی دردات :)❤
o*o*o*o*o*o*o*o ابی خوشحال و مسرور همراه حشمت صادقی به خونه ش رفت تا مادر و خواهرشو در جریان امور بذاره ابی نگاهی به مادرش انداخت که بقچه لباسشو به دست گرفته وچادرمشکی بور شده شو به دور گردنش بسته بود و پا از خونه شون بیرون میگذاشت این خونه برای ابی پر از خاطرات بود و این بازارچه حکم بهشت رو واسش داشت میدونست ترک این کوچه پس کوچه ها یعنی جا گذاشتن دل همینجا پیش داداشها و اهل محل چقدر دیشب همگی تو کاباره آبشار نقره ای خندیدن. به تنها چیزی که توجه نداشتن ملوسک بود که بالای سن خودشو تیت و پر میکرد تا کاروکاسبیش راه بیفته شب قبل ابی به دوستای چندین و چند ساله ش گفته بود که سرایداری یه جا رو خارج از تهران قبول کرده و قراره واسه مدتی با مادر و خواهرش برن. هرچند که از دروغ بدش میومد، چه مصلحتی و چه غیر مصلحتی! اونم به عزیز ترین افراد زندگیش ، برادر و دوستای دوران کودکیش! ولی چاره ای نداشت وگرنه داداشا هر روز پاشنه در خونه جناب وکیل و در میاوردن و این برخالف شرط و شروطش با فیروز عمید بود نگاهش روی صدیقه خواهر 18 ساله تمامش چرخید که به قول خاله زنک های محل در حال پا گذاشتن به مرز ترشیدگی بود صدیقه چادرنازک و گلدارشو دور کمرش پیچونده و پاهاشو در معرض نمایش گذاشته بود! ابی با چشم و ابرو بهش حالی کرد که پاهاشو بپوشونه ولی صدیقه هوش و حواسش پی حشمت صادقی بود که در حال جاسازی چمدون و بقچه خدیجه سلطان مادر ابی بود! ابی چندتا استغفرا ... زیر لبش گفت و به سمت صدیقه رفت
آقا پسری که به عشقت میگی میذاری ببوسمت ؟ برای یه دختر خیلی سخته یه نفر دست بهش بزنه ... ببوستش وقتی عشقت سرشو میندازه پایین و میگه باشه اینو بدون که براش راحت نبوده کلی با خودش کلنجار رفته...همه چیز رو زیرپاش گذاشته و قبول کرده آهای پسر ایرونی با توام مرد باش و به یه بوسه رضایت بده تو فقط اجازه یه بوسه از اون دختر گرفتی نه چیز دیگه یه دختر احساسشو ... قلبشو میذاره کف دستش و میاد جلو تو هم مرد باش و با احساست بیا ... نه با چیز دیگه چرا دست گل آلود شهوتت رو توی حوضچه زلال احساس میشوری ؟ میدونی مدیونی ؟ به تموم هم جنسای خودت مدیونی به تموم کسایی که بعد از تو قراره با اون دختر برخورد داشته باشن مدیونی در برابرشون مسئولی چرااااااااا؟ چون تو دید اون دختر رو نسبت به همه عوض کردی چون تو ذهن اون دختر رو خراب کردی ... فکرشو مشغول کردی آره برادر من مدیونی پس بخاطر دخترا نه بخاطر هم جنسای خودتونم که شده حواست بیشتر باشه بخاطر دختر دار شدنت و دختر خودت حواست باشه o*o*o*o*o*o*o*o o*o*o*o*o*o*o*o هیییییییییییی پسرحواست هس؟؟؟؟ دلم برا مردبودنت تنگ شده حالم از نر بودنت داره بهم میخوره، ی زمانی بایه اخم شیرین دوس داشتنی میگفتی بیرون نریااااااااا الان میگی بپیچون خونرو،بزن بیرون میگفتی چادر سرت کنی هااااا وقتی میای بیرون،الان میگی ساپورت بپوش اندامت قشنگه حیفه زنگ که میزدم پیش دوستات بودی قطع میکردی تنها میشدی زنگ میزدی که دوستات صدامو نشنون ،الان پیششون میزنی رو اسپیکرو میدی باتک تکشون بحرفم منو باهاشون بیرون میبری میگی راحت باش باهاشون،میگفتی خانومم دس به ابروهات نمیزنی هااا تاوقت ازدواجمون الان میگی قشنگ گرفتی بیا مال منم بگیر میگی مانتوکوتاهو روشن بپوش ست کن جلودوستام قشنگ جلوه کن چرادیگه وقتی لایک پسرارو زیرپستام میبینی کامنت نمیذاری توفقط مال منی دلم براصدای مردونت لک زده نه عجقم وعسیسمت دخترشدنت مبارک ولی من به مردبودنت نیازدارم حــکایت_امروزیا
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلام دنیا سال نو مبارک صدامو میشنوی؟ شناختی؟ آره خودمم همونی که بهش بد کردی لامصب مگه من چیکارت کرده بودم باشه منم به وقتش پس بچرخ تا بچرخیم
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ واسه سال تحویل آماده ای؟ خب کم کم همه رو ردیف میکنی خب تو که اینجوری تخته گاز میری ، برو اما ازت میخوام یه کاری هم واسه دل کوچولوت بکنی همون که وسط این همه هیاهو هی صدات میزنه و برات دست تکون میده و میگه آرزوهات دارن اینجا خودشونو به در و دیوار میزنن میخوای برآورده شون کنی یا نه؟ بگو آره میخوام وضو بگیر و با یه برگه و خودکار برو تو یه فضای ساکت تمرکز کن چند تا شمع سفید قشنگ روشن کن دو رکعت نماز عشق با دل و جون بخوون حالا یه بسم الله الرحمن الرحیم قشنگ بالای برگه ات بنویس و بعد هفت مرتبه بنویس یا ارحم الراحمین و با عشق و توجه و تمرکز تکرارشون کن حالا روی برگه ات آرزوهایی که دوست داری در سال جدید بهشون برسی رو بنویس. خوش خط با شادی و با سپاسگزاری خدایا سپاسگزارم که امسال تو رشته ای که برای آینده بهترین کارایی رو داره قبول میشم خدایا سپاسگزارم که امسال با اونی که تو برام در نظر گفتی ازدواج میکنم و خوشبخت زندگی میکنیم خدایا سپاسگزارم که به کمک تو از ثروتی بی نظیر سرشارم خدایا سپاسگزارم که سلامتی و شادی بر من جاریه و من سالم و قوی و شادابم و خلاصه هر چیزی که خودت میخوای با فعل مثبت این نکته یادت باشه بعد برگه ات رو تا کن بذار تو یه پاکت با شمعا درش رو لاک کن و بذارش تو یه جعبه قفل دار روی جعبه ات هم بنویس برای خدا و کلیدشو بذار یه جای دور از دسترست و تا سال دیگه همین موقع باهاش کاری نداشته باش. در تمام طول سال برای رسیدن به اهدافت تلاش کن اونایی هم که با خداست بهش اعتماد کن و غر نزن غر نزن غر نزن با احساس خوب زندگی کن اگه به وجود شعوری برتر که ما بهش میگیم خدا اعتقاد داری با عشق بهش اعتماد کن اعتماد که کنی هی شکایت و ناله نمی کنی هی "چی شد؟ کی پس؟" نمی گی ادای خوشحالا رو هم درنمیاری با قلبی مطمئن و خوشحال زندگی میکنی آخر سال آینده فکر کنم به تمام آرزوهای قشنگت برسی؛ اگه با این فرمول پیش بری فقط یادت باشه هر احساس ناامیدی ترس از نشدن نگرانی ... قهر و غضب و... ارتعاشتو میبره زیر صفر در حالی که ارتعاشت باید صد باشه پس اگه اون حالت ها رو داشتی و نشد به زمین و زمان بد نگو در خودت تغییر اساسی ایجاد کن سر سفره هفت سین و تو اوج اون حال خوبت منم دعا کن منبع : باشگاه شیک پرواز کاپیتان مجهول #650 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ منت دار حضورتونم ✋
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم