شبِ من بی تو به شر است
ولی با این حال
به گمانم که بخیر است شبت بی یادم
به خدا هم نرسیده ست صدایم انگار
شب بخیرت که سکوت منی و فریادم
تو که آسوده ی خوابی، منِ بی خواب اما
تا سحر در غم تو آه و فغان سر دادم
هی غزل خواندم و هی شعر سرودم شب را
هی خرابت شدم و از سر خط آبادم
گرچه تو رفتی و در کنج قفس ماندم من
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
شب بخیر ای غم تو داغ دل بی تابم
با تو شیرین شدم اما نشدی فرهادم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
طاهره اباذری هریس