از شيخ دانايى پرسیدند پلنگ را با مگس تفاوت در چیست؟ شیخ دانا سر و ریش خود بخارانيد و همی گفت مگس را چو رینی، بینی و پلنگ را چو بینی برینی 😑😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ دیشب داشتیم نذری پخش میکردیم یه پیرزنه اومد گفت : خیر از جوونیت ببینی , پیر شی ننه , یه غذا به من بده گفتم : مادر جان ! غذا تموم شده گفت : خدا بزنه به کمرت , به حق ابالفضل , تیکه تیکه شی , بری زیر تریلی به حق پنج تن. ایشالا جنازه تو از تو جوب جمع کنن دیدم داره خاندانمو به باد میده , رفتم یه غذا براش خریدم دادم بهش گفت : پسرم ایشالا هر چی از خدا میخوای , خدا بهت بده یعنی دکمه خاموش,روشن دعا و نفرینش به شیکمش وصل بود 😂😂😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ روزی شیخی مریدان خود را به ضیافتی دعوت کردندی مریدان در مجلس حاضر شدندی شیخ مریدان را به مسابقه دعوت نمودندی, از این قرار که هر کدام از مریدان که بلندتر گوزیدندی 💨 🚶گوزویه اعظم لقب گرفتندی 😂 مریدان یک به یک گوزیدن را آغاز کردندی و به سرعت لقب را از یکدیگر روبودندی نا گه یکی از مریدان فشاری عجیب بر خود وارد آوردندی وچنان گوزی کردندی که گودالی در زمین به وجود آمدندی و از آن آب بالا آمدندی 😂 شیخ و مریدان همه از خنده خشتک بدریدندی به درون گودال پریدندی و مشغول جشن و آب بازی شدندی و از آن پس آن مکان را جا گوزی نام نهادندی که به مرور زمان به جکوزی تغییر نام یافتندی 😂😝 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ بچه ای از مادرش پرسید تو چه سنی می تونم، بدون اینکه اجازه بگیرم از خونه برم بیرون؟ . . . . . . . . مادرش گفت : بابات هم هنوز به این مرحله نرسیده 😐😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ پسر اصفهانیه به باباش میگه: 5 هزار تومن بده باباش میگه: چی 4 هزار تومن 3هزار تومن میخوای واسه چی بچه های مردم روزی 2 هزار تومن میگیرن با همون هزار تومن کنار میان اونوقت تو از من پونصد تومن میخوای بابای من سیصد تومن به من نمیداد که بخوام دویست تومن به تو بدم...پپ بیا حالا این صد تومن را بگیر پسره نگاه کرد دید پنجاه تومنه 😂😂😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ پیرمرد رفت مطب دکتر ؛ بغل دستیش که لکنت زبون داشت میگه : ش ش شما چ چ چه ناناناراحتی دددارین؟ پیرمرد گفت : پروستات میگه : ب ب ببخشید پ پ پروستات چی چی چیه؟ پیرمرد گفت : همین جوری که شما حرف میزنین من میشـاشـم 😂😂😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ جفر ماه رمضون میره خونه دوستش می خوابه دوستش بهش میگه سحر صدات کنم؟ . . . . . . . . . یارو می گه نه همون جفر صدام کنی بهتره 😌😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ حیوان خونگی فقط «ماهی» 🐠 . . . . . . . نه سر و صدا داره، نه کثیفی خاصی داره، نه جای خاصی میگیره، نه میفهمی گشنشه، نه میفهمی تشنشه، نه میفهمی خوابه فقط یهو میبینی مرده 👻 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ امروز یه مطلبی خوندم درباره اینکه وقتی خانمها ظرف میشورن دوست دارن عشقشون از پشت بغلشون کنه چون خیلی رومانتیکن . . . . . . . . . . از همینجا اعلام میکنم ما خانمها وقتی ظرف میشوریم دوس داریم عشقمون بیاد ظرفا رو از مون بگیره خودش بشوره لازم شد ما بغلشون میکنیم خیلی هم رومانتیکتره ☺️☺️ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﮔﻮﮔﻞ ﺯﺩﻩ ﺷﻮﻫﺮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﺍﺳﺖ⁉️ ﮔﻮﮔﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﻮﻫﺮ ﻓﻌﻼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ ❗️ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﭘﯿﺮپسر 💨🚶ﺗﻪ ﺍﻧﺒﺎﺭ ﻣﻮﻧﺪﻩ ❗️ ﻓﺎﮐﺘﻮﺭ ﮐﻨﻢ؟ ﯾﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ📚🎓 ﻣﯿﺪﯼ؟ 😂🙈😄😁 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ جففففر خانواده خودشو به همسر تهرانیش معرفی میکنه میگه: این دایمه، این بوامه، این خالومه، این آمومه دختره میگه : گیجم کردی 😕 جففففر میگه:گی جمع نکردم اینا فامیلامن بیشعور 😶😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ عمم تو ماشين شوهرش يه تار موى زن پيدا كرده دعواشون شده . . . . . . . ... . . . شوهرش گفته يه نيازمندو سوار كرده بودم برسونم عمم گفته نيازمند غلط کرده موهاشو بلوند ميكنه 😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﻓﻮﺍﻳﺪ ﺧﺮ ﺗﻮ ﺯﻧﺪگی ﺍﮔﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍی ﻣﻮﻓﻖ ﺑﺎشی ﺑﺎﺱ ﺧﺮﺕ ﺑﺮﻩ ﺧﺮﺕ ﺑﻴﺎﺩ ﺧﺮﺷﺎﻧﺲ ﺑﺎشی ﺧﺮﺧﻮﻥ ﺑﺎشی ﺧﺮﭘﻮﻝ ﺑﺎشی ﺧﺮﺕ ﺑﺮﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﺻﻦ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺧﻮبی ﺍﻳﻦ ﺧﺮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺴﺘﺶ ﺑﺎ ﺧﻮشبختی ﺍﻭﻥ ﻓﺮﺩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ، ﺧﺮ ﻣﺎ ﺍﺯ ﮐﺮگی ﺩﻡ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﺧﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭ !؟ 😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ زن دوم نگیرین . . . . . . . . . . یا اون شمارو میکشه یا شما اونو یا زن اولتون هردوتاتونو 😅😂🤣 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ پدربزرگم میفرمود💬 . . . .. . . . اگه میخوای زنت آشپزیش خوب باشه از شمال زن بگیر، اگه میخوای زیبایی خدادادی داشته باشه از ترکا بگیر، اگه میخوای مث شیر پا به پات بیاد از کردا بگیر و اگه میخوای طایفه زنت پشتت باشن از لرا بگیر . . . . . . ولی اگه میخوای زندگی راحت و بی دردسری داشته باشی کلا زن نگیر :/ نور به قبرت بباره مرد ❤️😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ یادتونه تابستونا توراه مدرسه یخمک میگرفتیم از وسط نصفش میکردیم . . . .. . . . . چرا الکی میگید آره اخه تابستون مگه مدرسه باز بود تجدیدیهای بدبخت 😂😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ دیروز رفتم پارک دیدم یه دختره خیلی غمگین رو نیمکت نشسته و به زمین نگاه میکنه رفتم یه گل چیدم و دادم دستش پرسید: ماله منه؟ گفتم بله یه لبخند گوشه ی لبش نشست بعد رفتم به باغبون گفتم: اون دخترو میبینی اونجا نشسته؟ هر روز میاد گلهای پارک رو میکنه باغبون هم با بیل افتاد دنبالش پس چی فکر کردی من اهل این جلف بازیام؟؟ فقط میخواستم ببینم یه دختره غمگین با چه سرعتی میتونه بدووه 🏃🏃😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ آقایﻣﺠﺮﻱ : ﮐﻲ ﻣﻴﺪﻭﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﭼﻴﻪ؟ ﻓﺎﻣﻴﻞ دور : ﺑﻪ ﺧﺮﻳﺖ ﺭﻣﺎﻧﺘﻴﮏ ﻣﻴﮕﻦ ﻋﺸﻖ ٱقایﻣﺠﺮﻱ : ﻋﺸﻖ ﻳﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻮﺑﻪ ﭘﺴﺮﻋﻤﻪزا : ﻣﺜﻞ ﺣﺴﻲ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ ﺩﺍﺭﻩ ٱقایﻣﺠﺮﻱ : ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﮐﻼﻩ ﻗﺮﻣﺰﻱ : ﻣﺜﻞ ﺣﺴﻲ ﮐﻪ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺁﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ ﺩﺍﺭﻥ 😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ گُشنگی امسال اصلا اذیتم نکرد . . .. . . . . . . . . سحری میخورم بعد صبحونه میخورم ، ناهارم میخورم، افطارم میخورم، شامم میخورم. حس می کنم سیری داره یه ذره اذیتم می کنه 😂😅 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ خارجيا تشييع جنازه=گريه کنسرت=رقص و شادي مسافرت=تفريح تولد= شادي سر کار=کار دریا=شنا پشت فرمون=رانندگي ايرانيها: تشييع جنازه=موبايل کنسرت=موبایل مسافرت=موبایل تولد=موبایل سرکار=موبایل دریا=موبایل پشت فرمون=موبایل🙄 😂😂😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ با تشکر از ننه پفکی برا بسته جوک امروز *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
^^^^^*^^^^^ آن ریقوی سمور نشان آن گوزوی هویدا و نهان آن مالک گوز و ریق و ریشخند میرزا شیمائو با خودت هستی تو چند چند گوزش به آستین همی بودی و نقلش ورد زبان اهل وادی زه وی روایت همی باشد که در عهد طفولیت که بَبویی بیش نبودی اندر مطبخ نزد مام اش جیغ همی زدی و وق همی دادی و آزار بسیار برساندی اهل سرای را پس مادرش ناگزیر به حلقش فرو چپاندی فلفل بسیار و بر باسنش بنهادی قاشق داغ چو ساعتی بگذشتی جهاز هاضمه اش بهم بریختی و دائما مولد باد همی گشتی تا به حال حاضر چونانکه در هر عمل و هر حرف و حرکت ده گوز از خویش بیرون همی دادی و چنان شدی که گاها به زبان تلکم نکردی و حرفش به گوز بگفتی و با گوزش ریتم موسیقی بنواختی که مرحوم موتزارت همچین غلطی نکردی و خدایش لعنت کناد گویند که سر به حیلت بسی داشتی پس مشعلی در دست به وادی همی گشتی و اهل وادی دور خویش گرد بیاوردی پس مشعل به باسن همی گرفتی و گوزی رها بکردی و گوزیدن همانا و به آتش کشیدن اهل وادی همان پس هِرهِر به ریش اهل وادی بخندیدی زین فعل خویش و مردمان مسخر خویش بکردی گویند که در حرب ثالث خنگولستان وی را به جبر به برج و باروی وادی ببستند و باسنش به سوی حرامیان نشانه همی گرفتند پس شکمش قلقلک همی دادند تا وی را گوز آید پس مشعل به پشتش بگرفتند و گوزش را جهنمی از آتش بر سر حرامیان و اینگونه بودی که وادی خنگولستان از شر فتنه رها بگشتی من حیلت شیخ المریض و گوزیدن شیمائو نقل است که بس ترشیده بگشتی و احدی بر وی فرود نیامدی من باب امر خیر چون که یا داماد مادر مرده را گاز گوزش بگرفتی و یا آتش مرضش پس به دروازه ی وادی همی نشستی و هر چرنده و پرنده و خرنده و جنبنده بدیدی بانگ همی برآوردی ....واییییییییی پسسسسسسررررررر.... ............وخدایش لعنت همی کناد............ ^^^^^*^^^^^ *raso*
اندر بطن انسان و جهاز هاضمه اش در پی افعال هضم طعام گازی متصاعد بگردد و به فشار از شخص خارج همی گردد و گوزش خوانند چونان که در ذیل شرح احوالش باشد ^^^^^*^^^^^ کثیری از افراد گوز را کریه دانند و نهی اش کنند..چونان که گر شخص چه عمد و چه سهو گوز از خویش خارج نومایند،شماتتش کنند و بر وی دشنام دهند و بی ادبش گویند و خدایشان نیامرزاد عده ی دیگر خنثی بباشند و نظری بر گوز نداشتندی و نه خوب دانند گوز را و نه بد لیک این عده در پی وزش باد بباشند تا بر کدامین سو وزد تا همان سمت غش کنند و اینان را حزب الگوز خوانند و خدایشان لعنت کناد ^^^^^*^^^^^ جمعی نیز گوز را محترم شمارند و بر جنابش احترام گذارند و به نزد ایشان گوز بس گرامی باشد چونان که در وصفش اشعار بسیار سرایند و وز حضورش کیف بسیار برند و خدایشان رحمت کناد ^^^^^*^^^^^ اندر احوالات گوز همین بس که قدرتی گزاف بداشتی چونان که شیخ ستار شیرازی را ز فرش سفلی در نزد شیخ المریض به عرش اعلا همی ببردی و به واسطه گوزی به صدارت بگماردی والله اعلم ^^^^^*^^^^^ و گوز بر دو قسم باشد گوزی که از باسن خروج نوماید و طبیعی باشد گرم باشد و گاها بودار باشد قس علی هذا گوزی کز دهان خروج همی نومایند و صدایش چونان گوز طبیعی بباشد و بلکم بهتر ..که من باب خالی نبودن عریضه گاها شخص بدان مبادرت بورزد و جمعی نیز آروغ را نیز بر این نوع گوز شناسند و الخ.. ^^^^^*^^^^^ نقل است گهگاه گوز دهان را با خنده توأمان نومایند و شخص اول با دهان گوزی کند و فی الفور خنده کند و گوزخندش خوانند و جماعتی به ان مبادرت ورزند والله اعلم *!^^!^^^^!^^!*
@~@~@~@~@~@ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ : ﺍﯾﻨﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯿﮕﻮﺯﻥ. تا ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﮔﻮﺯﯾﺪﻥ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻦ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸ : ﮔﻮﺯﺍﺷﻮﻥ ﺣﺒﺎﺑﯿﻪ . ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﺎ ﺑﻮﯼ ﮔﯿﺎﻫﺎﻥ ﺩﺍﺭﻭﯾﯽ . ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﮐﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﻩ ﺧﺮﺩﺍﺩ : ﻫﯽ ﺯﺭﺕ ﻭ ﺯﺭﺕ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺮﻩ .ﻧﻪ ﮐﻪ ﻋﻤﺪﯼ ﺑﺎﺷﻪ ﻫﺎ . ﻭﻟﯽ ﻣﻌﺪﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﮔﻮﺯﻩ *vakh_vakh* *vakh_vakh* *vakh_vakh* ﺗﯿﺮ : ﮔﻮﺯﺍﺷﻮﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻧﮕﻮﻟﻪ ﻣﯿﺪﻩ . ﻫﻤﺸﻮ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﻥ ﻭﺍﺳﻪ ﺷﺒﺎ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﮐﻨﻦ ﻣﺮﺩﺍﺩ : ﺍﯾﻨﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﭽﺴﻦ. ﭼﻮﻥ ﻣﻮﺫﯾﻦ ﺍﻫﻞ ﮔﻮﺯ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﻧﯿﺴﺘﻦ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ : ﺍﯾﻨﺎ ﺍﻭﻝ ﻣﯿﮕﻮﺯﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺍﻭﻥ. ﮔﻮﺯﻭ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺻﻔﺘﯽ ﻫﺴﺖ *vakh_vakh* *vakh_vakh* *vakh_vakh* ﻣﻬﺮ : ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﯿﮕﻮﺯﻥ ﮐﻪ ﺣﺘﺎ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻢ ﺷﮏ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺭﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﻦ. ﮔﻮﺯﺍﺷﻮﻥ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﻪ ﺁﺑﺎﻥ : ﺍﯾﻨﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮ ﻓﺸﺎﺭﯼ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻮﺯﻥ. ﻭﻟﯽ ﺑﯽ ﺁﺯﺍﺭﻥ .ﭼﻮﻥ ﮔﻮﺯﺍﺷﻮﻥ ﺁﺭﻭﻡ ﻭ ﺑﯽ ﺑﻮ ﻫﺴﺖ ﺁﺫﺭ : ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﻮﺯﻥ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ . ﮔﻮﺯﻭﻫﺎﯼ ﺑﺎ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﻦ *vakh_vakh* *vakh_vakh* *shadi* ﺩﯼ : ﮔﻮﺯﺍﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﺎﻻﻧﯽ ﺩﺍﺭﻥ . ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺸﻮﻧﻮ ﺑﺎ ﮔﻮﺯﺷﻮﻥ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﻬﻤﻦ : ﺍﯾﻨﺎ ﻭﺳﻂ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﯽ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﮔﻮﺯ ﺩﺭ ﻣﯿﺮﻩ. ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ . ﺣﺘﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻭﺳﻂ ﺧﻨﺪﻩ ﺷﺎﺷﯿﺪﻥ ﯾﺎ ﺭﯾﺪﻥ ﺍﺳﻔﻨﺪ : ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﻮ ﺷﮑﻤﺸﻮﻥ ﺣﯿﻮﻥ ﻣﺮﺩﻩ . ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﻮﺯﻥ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺭﺍﻩ ﻓرارن @~@~@~@~@~@
عاقا یبار رفته بودیم با خاندان مادری رفتیم شهربازی *yohoo* *yohoo* بعد رفتیم دستگاه مَسگاه هاشو استفاده کردیم و دم دمای عصر بود رفتیم داخل آلاچیق آلاچیقاش ازین آلاچیقایی بود که پنج تا ستونه با یه سقفه شیروونی هفت هشتا صندلی پلاستیکی هم گذاشته بودن ام نشسته بودیم رو اینا *modir* *modir* داییم داشت بلند بلند یه خاطره خنده تعریف میکرد یه صندلی پلاستیکی هم جلوش بود بعد نه بلند بلند تعریف میکرد یواش یواش آدم زیاد دورمون جمع شد *dali* *dali* *dali* *dali* *dali* *dali* و حسابی شلوغ شد منم بقل داییم نشسته بودم اونم دستاشو روی تکیه ی صندلی پلاستیکی خالیه جلوش گذاشته بود منم خندم گرفته بود داشتم گوش میدادم شلوغم شده بود *goz_khand* *goz_khand* داشت خاطره ی کفتر دزدی تعریف میکرد رسید به اینجاش با لحجه اصفانی تعریف میکرد گفت اره ، به ممَده گفتم ممَد قلاب بیگی تا من بِپِرم بالا کفتره را از لبی دیوار بقاپم بعد یهو خیلی دیگه حس گرفت میخواست بگه ممَد چیطو قلاب گرفته :khak: :khak: بلند شد که صندلی پلاستیکی رو به روشو بلند کنه زاااااااارت یه گوز هیروشیمایی زد :khak: :khak: بلنننننننند ، خیلی صداش بلند بود *ey_khoda* *ey_khoda* یهو دیدم بابام الکی گوشیشو گذاشت دره گوشش گفت اره پولا واریز کردم و اینا ننمم چادرو کشید رو صورتش شروع کرد تو جمعیت نقش گدا رو بازی کردن ؛ که یعنی با ما نیست خاله هامم پریدن تو بوته ها داییمم همیطوری که بلند شد و زارتی گوزید برگشت منو نگاه کرد که یعنی من گوزیدم *narahat* *bi_chare* *narahat* *narahat* منم داشتم میخندیدم همیجوری که میخندیدم شروع کردم ادای دیوونه ها و افلیجا رو در اوردن دست و پامو چکو چوله کردم صورتمم مث مخرج مرغ حامله کردم شروع کردم گفتنه اَاَ اَاَ اِاِ تتت رررررر ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ عاقا لطفا وقتی خاطره تعریف میکنید نگوزید ؛ مرسی اه ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ انشا الله وقت کنم بازم میزارم خاطراتمو نمایش خاطرات قرار داده شده تا به امروز ◄
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم