سهلاااااام بر خنگولستانیا چطورید یا بهترید ؟؟ ببخشید دیر به دیر میشه ،این نوشتن خاطرات ولی کم و بیش سعی میکنم هر وقتی تونستم بنویسم خببببب میخوام این سری خاطرات رو اختصاص بدم به خاطرات دوران عید ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ عاقا من ازون بچگی قیافم یه جوری بود که این کره خرا و بچه های فامیل هی با خودشون میگفتن ایول چه حالی میده با لگد بزنیم توش شکمش *palid* *palid* اصن نمیدونم چه رازی داره ولی لامصبا همش در حال بالا رفتن از سر و کله ی منن حالا لگد زدن و بالا رفتن از سرو کله ی من به یه کنار *moteafesam* *moteafesam* کره خرا پاشون میره تو ظرف میوه و آجیل میوه و آجیلا پخش و پلا میشه و از جلوم بر میدارن *bi asab* *bi asab* یبار از اول عید دیدنی قفل کرده بودم روی پرتغالی که بر داشته بودم که بخورمش این کره خرا هی اذیت میکردن آخرم پای یکشون رفت رو پرتغال ریده شد تو پرتغال ، منم اعصابم خورد شد بجا پرتغال بچهه رو گاز گرفتم بعد بخاطر همین هوچ وقت منو جز بزرگترا حسابم نمیکردن با بیست و پنج سال سن هی مگفتن پاشو برو با بچه ها بازی کن خیلی راهکارا امتحان کردما *gerye* *gerye_kharaki* که این بچه مچه ها نیان سمت من مثلن سیبیل میزاشتم و همش تو حالت اخم بهشون نگاه میکردم البته یکمی جواب میداد مثلن یبار رفته بودیم عید دیدنی شیش هفت تا بچه قد و نیم قد بود تو اون خونه تا رفتم تو خونه قیافه خودمو اخمالو کردم و با یه مشت سیبیلم که داشتم هی چپ چپ نگاه بچه ها میکردم که یعنی نیاید سمت من میزنمتون *bi asab* *righo_ha* اینام یکمی اولش ازم حساب بردن صاف اومدن نشستن جلوی من هر شیش هفت نفریشون هی نگاه من میکردن بازیه مرگ و زندگی بود اگه نیشم باز میشد دهنمو سرویس میکردن منم همیطوری اخمالو هی نگاشون میکردم *vakh_vakh* *vakh_vakh* اولین حرکت تروریستی که زدن این بود که هی همیجوری که جلوی من نشسته بودن جلوی من ، منم با اخم هی نگاشون میکردم هی ادا اطفار در میوردن ، شکلکای خنده دار برام در میوردن *mamagh* *are_are* *palid* *mig_mig* منم کنج لبامو گاز گرفته بودم که اخمم باز نشه و حمله نکنن بم *bi asab* *righo_ha* کره خرا چقدرم مسخره میشدن با این قیافه های اخمخشون *vakh_vakh* *vakh_vakh* یعنی باکسنم پاره شد تا خودمو نگه میداشتم نخندم حرکت تروریستی بعدیشون این بود که همیجوری که داشتم اخمالو نگاشون میکردم یه سیب پرت کردن تو خشتکم باز با هر بدبختی که بود خودمو سفت گرفتم که نیشم باز نشه *khaak* *khande_dokhtar* و در آخرین مرحله کره خرا دور هم جمع شدن شروع کردن پچ پچ کردن بعد از بینشون یکی ازین کره خرا رفت تو حالت سجده حالت سجده :khak: :khak: و یواش یواش ، دنده عقب دنده عقب اومد کونشو چسبوند به من چوسید *fosh* *fosh* بعدم یواش یواش جلو جلویی دور شد رفت دوباره پیش کره خرای دیگه گفت بچه ها انجام شد *ieneh* *ieneh* خداییش دیگه نمیشد نخندم ، تا نیشم باز شد یهو انگار خیلی خوشحال شدن و گفتن هورا حمله و دهنمو سرویس کردن خدا نسیبتون نکنه ازین جونورای دوپا *help* *help* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ وقتایی هم که مهمون برامون میومد و مثل یه روزایی که یه روز از عید رو همه رو دعوت میکردیم برای مهمونی خونمون پره بچه های قد و نیم قد میشد بعد که جیغ و داد و سر و صدا زیاد میشد ننم میگفت اصخخخخخرررررر بیا برو این بچه ها رو سرگرم کن تو اتاقت *asabani* *asabani* منم میبردمشون تو اتاق باشون جن بازی میکردم میرفتم شطرنجو میوردم و مهره ی اسب رو میزاشتم وسط صفحه شطرنج چراغا رو هم خاموش میکردم میگفتم بچه ها بیاید میخوام براتون جن احضار کنم اینام کنار هم دیگه دایره ایی دراز میکشیدن و دستشون رو میزاشتن زیر چونه اشون *esteres* *esteres* منم رو به روشون داراز میکشیدم و نور مینداختم زیر صورتم که قیافم ترسناک تر بشه *pishnahad_kasif* *pishnahad_kasif* و شروع میکردم وِرد و جادوی الکی خوندن و صداهای عجیب غریب از خودم در اوردن و شلوغ کردن که مثلن جن باهام ارتباط بر قرار کرده *esteres* *esteres* اینام ساکت میشدن و خوب نگاه من میکردن یبار بعده شام داشتم سر گرمشون میکردم شکمم هم پره باد بود :khak: *khaak* همیجوری که جلوشون دراز کشیده بودم گفتم بچه ها احساس میکنم جن پشت سره منه بعدم زااارت گوزیدم *vakh_vakh* *vakh_vakh* گفتم وااااااییییی داره باتون حرف میزنه بعد یکی ازین برمجه ها گفت حرف نزد که گوزید *bi_chare* *tafakor* بعد من گفتم نههههههه جن ها اینطوری حرف میزنن و نا مفهومه *sheikh* *sheikh* بعد بوی لاش بلند شد تو اتاق دوباره یکی از این اخمخا گفت بوی گوز میاد *fuhsh* *fuhsh* تو گوزیدی مارو گول زدی بعدم یهو همه شلوغ کردن و جیغ و داد بعد یکیشون گفت اصخر الان جنه کجاس ؟؟ *Aya* *Aya* اون یکی گفت رفته تو کون اصخر حرف که میزنه اصخر میگوزه *khaak* *khaak* بعد یهو همه خر شدن میخواستن کونمو پاره کنن که جن رو بکشن بیرون و من خودمو تسلیم کردم *gerye* *odafez* و گفتم گوزیدم گوزیدم گوزیدم جن نبود بعدم کثافتا رفتن به همه گفتن که گوزیدم همانا بد جانورانی هستند هر چی بزرگ تر میشن خر تر میشن *righo_ha* *bi asab* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خب حالا که بحث جن و ترس شد بیاید یه خاطره خنده دار از جن براتون بگم آقا یبار نصف شد ساعتای سه و چهار شب بود تاریک تاریک ، ساکته ساکت بعد داشتم با لب تاب دنبال یه فیلم طنز توی آپارات میگشتم اینترنتم خیلی ضعیف بود دیدم فیلمو پخش نمیکنه اومدم رفتم با گوشیم شروع کردن پیام دادن و سرم گرم شد به گوشی بعد این لبتاب من خیلی یواش یواش شروع کرد به دانلود اون فیلمه خلاصه همه جا ساکته ساکت بود منم اصن حواسم به لب تاب نبود و درشو بسته بودم ولی همچنان در حال دانلود فیلمه بود یهو همچین صدایی اومد [audio mp3="/uploads/2019/03/hemat_jan_khatere_khande_dar.mp3"][/audio] download ◄ ► دفعه اول که گفت همّت ، بدنم یخ کرد و موهام کامل از ترس سیخ شدن ، حسابی ترسیدم همیطوری گوشامو تیز کردم ببینم درست شنیدم یا نه یهو دوباره گفت همت جان داشتم سکته میکردم ، فکر میکردم جنی چیزی تو خونه اس حسابی سنگ کوب کرده بودم نصف پشمام ریخت و داشتم سکته میکردم یه یهو این همّته خاک بر سر گفت بععععععلهههه نصفه دیگه پشمامم ریخت ؛ یعنی کامل ریدم به خودم بعد چون خیلی مسخره گفت بعله فهمیدم لبتابم فیلمه رو یواش یواش دانلود میکرده و پخشش میکرده خیلی ترسناک بود تا توی شرایطش نباشید متوجه نمیشید چی میگم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati* لیست خاطرات ◄
به نظر من یکی از بهترین دوران زندگی آدم ها دوران دانشجوییشونه مخصوصا اگه دوران دانشجویی خوابگاهی باشید که سر تا سر خاطره و یادگاری حساب میشه یه چند تا خاطره براتون میگم ان شا الله که به اندازه کافی خنده دار باشه ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ روزای اولی که میاید تو خوابگاه خیلی همه با کلاسن و با هم رو در بایسی دارند *modir* *modir* ما اولین باری که رفتم خوابگاه برای دوران کاردانی بود تو شهر همدان بعد خیلی با کلاس بودیم و اینا یه بچه تهرونی داشتیم اسمش بابک بود ، خیلی لارج بود هی اسم بچه ها رو صدا میزد *dali* *dali* بعد وقتی یارو برمیگشت نگاش میکرد ، بلند میگوزید مثلن ساعت دو نصفه شب همه خوابیم یهو میدیدی میگفت شیخ شیخ میگفتم هان ؟؟ چته نصف شبی ؟؟ بعد قاااااااررررررپ میگوزید و زرت و زرت میخندید *vakh_vakh* *vakh_vakh* بعده یکمی که گذشت منم هم پاش میومدم *sheikh* *sheikh* غیر من و اون یکی دیگه از بچه ها معروف بود به حمید نکبتی فامیلش حکمتی بود بسکه این بچه چرک کثیف بود بش میگفتیم حمید نکبتی بعد این کلن یه جفت جوراب بیشتر نداشت :khak: :khak: بعد اصن اینو نمیشست یعنی از کلاس که میومد انگاری بن لادن تو اتاق شمیایی ریده اینقدر بو میومد لامصب هممون شیمیایی میشدیم ، هنوز بوی جوراباش توی مخمه :khak: :khak: بعد این اوایلش اصن نمیگوزید هی این بابک اذیتش کرد *amo_barghi* *amo_barghi* هی میگفت حمید بعد گوزید هی میگفت حمید هی گوزید بعد یه شب نصفه شب دیدم این حمید بلند شد *Aya* *Aya* رفت پیش تخت بابک باستنشو گذاشت دره گوش بابک بعد میخواست بگه بابک و بعد بگوزه خودش خندش گرفته بود هم میخندید و هم گوزید بعد اینقدره خنده بش فشار اورده بود نزدیک بود برینه تو گوش بابک *vakh_vakh* *vakh_vakh* خلاصه دوران کاردانیمون تموم شد من دانشگاه در اومدم بیرجند بعد دوباره ترم اول همه با کلاس بودن و نمیشد گوزید *modir* *modir* بعد من دیدم اینطوری که فایده نداره دراز کشیدم وسط اتاق شکممو دادم بیرون بعد یکی از بچه ها داشت رد میشد *soot* *soot* گفتم سلمان سلمان یواش شکم منو فشار بده قلنج کرده تا فشار داد براش گوزیدم *amo_barghi* *amo_barghi* بعد دیگه رومون به هم باز شد ترم چهار دیگه اصن همیطوری راه میرفتی برات میگوزیدن خورد و خوراک و تغذیه ی دانشجو ها بیشتر اوقات خوب نیست :khak: :khak: ترم چهار تو اتاق کرمونی ها بودم که معروف بود به اتاق اخمخا شام رو که خورده بودیم من رو تختم دراز بودم یکمی خودمو تکون تکون دادم سه چهار بار پشت سره هم براشون گوزیدم که اول کار باعث تشویق حضار شد بعد یه حاجی گوزو هم داشتیم اونم تحت تاثیر قرار گرفت و پشت بنده من اونم چند باری گوزید بوی سگ مرده توی اتاق بلند شد یکی از هم اتاقیامون معروف بود به متی کرمونی بلند شد گفت ای بابا شورشو در اوردید دیگه رفت دره اتاقو باز کرد که هوا عوض بشه *fosh* *fosh* خودشم از اتاق رفت بیرون بعد ده بیست ثانیه دیدم استرس از قیافش داره میریزه تو این مایه گفت وای مسئول خوابگاه داره میاد مسئول خوابگاه همیشه تا میومد ، یه راست میومد تو اتاق ما :khak: :khak: همیشه و همیشه اولین جایی که میومد اتاق ما بود حالا اتاق ما بسکه گوزیده بودیم انگاری توش ابوبکر بغدادی ریده بود بعد شروع کردیم هر کسی یه کاری کردن یکی پنجره ها رو باز میکرد اون یکی اسپری میزد منم حوله ام رو گرفتمون وسط اتاق هی تکون میدادمو با حولم میرقصیدم و و حول کرده بودم و میگوزیدم *belgheis* *belgheis* بعد اینا هی چششون به منو حوله میوفتاد بیشتر خندشون میگرفت بعد تقریبا یه دقیقه بکوب تلاش میکردیم که بو از اتاق بره بیرون یهو این مسئول خوابگاه اومد تو اتاقمون من کف اتاق دیگه ولو شده بودم از خستگی بعد من چشمم خورد به قیافه این متی کرمونی وایساده بود بقل مسئول خوابگاه هی بو میکشید ببینه بو میاد یا نه ؟؟ من اصن اون صحنه رو که دیدم هموطوری که ولو شده بودم از خنده مُردم و به زور نفس میکشیدم *vakh_vakh* *vakh_vakh* بعد هی این مسئول خوابگاه میگفت چی شده آقای پیرزاد من ریسه میرفتم از خنده بعد این اخمخای دیگه چشمشون خورده به من اونام هی میخندیدن نمیتونستن جلو خندشونو بگیرن *vakh_vakh* *vakh_vakh* بعد این متی کرمونی گفت هیچی گفت هیچی آقای فلانی ، یه جوک تعریف کردیم داریم به اون میخندیم بعد گفت خو جوکشو بگید همه بخندیم این متی کرمونی گفت احساس میکنم فراموش کردم چه جوکی گفتن بعد یارو دید داریم جون میدیم از خنده ی زیادی گفت باشه بابا من رفتم نفس بکشید *LoL* *LoL* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یکمی طولانی میشه ولی این خاطره رو هم گوش کنید تو مقطع لیسانس جمعه ها برامون استخر رایگان بود میرفتیم استخر *modir* *modir* بعد شلوغه شلوغ میشد من یکمی شنا بلد بودم ولی پیش بچه ها بودم وسط استخر تا شنا بشون یاد بدم بعد یه همکلاسیام اسمش مجتبی بود ما بش میگفتیم اراکیه کثیف بچه اراک بود ولی خیلی اب زیره کاه بود بود بعد من تو آب بودم اون لب استخر میخواست بپره داخل آب توی عمیق بش گفتم اراکی شنا بلدی ؟؟ *modir* *modir* گفت اره بابا برو کنار بعد پرید تو آب کتفش از جا در اومد اومد بالا گفت وای نه نه دارم غرق میشم سریع رفتم زیر بقلشو گرفتم بردمش دمه دیوار استخر به این یارو غریق نجاته گفتم اوسا بیا اینو بکش بالا کتفش در اومده بعد با دو سه تا از بچه ها درش اوردیم از توی آب بعد دیدم همه دارند نگاه به من میکنن *moteafesam* *moteafesam* هی خودمو زدم به اون راه که من باش نمیرم ولی هیشکی دیدم نمیخواد بره باش گفتم خیلی نامردید کثافتا ریدم تو استخری که من توش نباشم *fosh* *fosh* سریع لباس پوشیدم با امبولانس رفتیم بیمارستان این رفیقم مدلش اینطوری بود کتفش چند باری در اومده بوده فبرا جا انداختنش باید بیهوشش میکردن دکتری که مخصوص این کار بود نمیدونم اورتوپد بش میگن چی بش میگن نبودش گفتن باید صبر کنی تا فردا مام گفتیم خو اشکالی نداره منم پریدم یه لباس بیمارا رو کردم تو تنم و گرفتم رو تخت بقلیش خوابیدم *khab* *khab* ساعت دو و سه بود دیدم صدا ناله میاد ، همیطوری قل خوردم گفتم اراکی کم زر زر کن بزا بگیرم بکپم بعد دوباره قر خوردم اونطرف *righo_ha* *righo_ha* دفعه بعدی دوباره ناله ناله کرد محلش ندادم دمپایشو پرت کرد سمت من گفت احمق برو بگو من خیلی درد دارم دارم میمیرم گفتم باشه *montazer* *montazer* بعد رفتم پیش یه خانم پرستاره *akheish* *akheish* گفتم سلام خانم دکتر من این رفیقم کتفش در اومده خیلی درد داره یه چیزی بم بدید بش بدم بخوره بعد رفت یه دونه شیافت اورد داد به من بعد من اسم شیافت رو شنیده بودم ولی نمیدونستم چه شکلیه ،اینم نگفت که این شیافته دادش به من گفت هر وقتی درد داشت بش بزن *ieneh* *ieneh* گفتم حله ، ررفتم یه لیوان یبار مصرف پر کردم که برم شیافت رو بخوره دید دارم لیوان آب میبرم گفت شیافته ها زدنیه باید بش بزنی *eva_khake_alam* *eva_khake_alam* بعد تازه دوهزاریم افتاد که اع شیافت که میگن اینه برا اینکه ضایع نشم لیوانی که داشتم میبردمو خوردم بعد یبار دیگه پزش کردم تا وسط راه اوردم دوباره اونم خوردم که فکر کنه مدلمه عاقا چشمتون روز بد نبینه شیافته که به من داد جلدش آلمینیومی بود بعد من گفتم حتما قراره بره تو باکسنه رفیقم باید با این المینیومه بره :khak: :khak: خلاصه رفتم تو اتاق دیدم هی ناله میکنه گفتم بچرخ اونطرف ببینم چراقام خاموش بود چراغ قوه گوشیو روشن کردم گذاشتم گوشیمو تو دهنم شلوارشو کشیدم پایین نیم ساعت میخندیدم بعد میگفت چرا میخندی ؟ گفتم والا تا حالا باکسن ازین نزدیک ندیدم *vakh_vakh* *vakh_vakh* بعد میگفت اصخر جون خودت مسخره بازی در نیار گفتم باشه عاقا من این المینیوما رو تیزش کردم لبه هاشو چوله کردم هی شروع کردم فشار دادن هی اون جیغ میکشید *help* *help* هی من زور میزدم هی اون جیغ میکشید بعد گفتم اراکی فکر کنم این شیافتش کاره اسرائیله نمیره داخل بعد گفت بده ببینم بش دادم شروع کرد فحش دادن میگفت بیشعور چرا اینقدر خری خدایا این چه عذابیه میدی بعد جلدشو کند گفت اینو بزن بعد من دوساعت به قیافه شیافت میخندیدم مثه گلوله ارپیچی بود *vakh_vakh* *vakh_vakh* *vakh_vakh* بعد دوباره هی زور زدم هی پرتش میکرد بیرون نمیرفت داخل بش گفتم اراکی فکر کنم امشب قرار نیست این بره داخل بیا شیافته رو بخور خودتو خلاص کن *palid* *are_are* *are_are* گفت احمق درست بزه باید نو تیزشو بزنی داخل خلاصه عاقا برعکسش کردم دیدم عههه ؟؟ ویژژژژژ رفت داخل بعد گذشت تا دم صبح دکتره اومد عملش کردن هنوز مواد بیهوشی تو مخش بود منگ بود *mahi* *mahi* همیطوری روی تخت چهارزانو نشسته بود بعد دکتره بهش گفت میتونی ازین تخت چرخ دار بپری رو تخت خودت استراحت کنی اینم گفت اره بلند شد رو تخت روان مثه شتر ازین تخت پرید رو اون تخت بعد دکترا گفت خاک بر سرت و رفت *righo_ha* *righo_ha* *righo_ha* ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati* خاطرات قرار داده شده تا الان ◄ والا نمیدونم تکراریه یا نه دیگه گذاشتمش ببخشید اگه تکراریه روز دانشجو مبارک
[video width="640" height="640" mp4="/uploads/2017/12/khengoolestan_clip_khande_dar_11_azar_1396_2.mp4"][/video] وای فکر کنید من این اهنگو براتون گذاشتم شمام مثه این اخمخا هی باش قر دادید :khak: *vakh_vakh* حجم پنج و نیم مگا بایت برای دانلود کلیک کنید ◄ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ [video width="238" height="432" mp4="/uploads/2017/12/khengoolestan_clip_khande_dar_11_azar_1396.mp4"][/video] این کلیپ هم خیلی باحاله بچهه گوشی رو از دست ننش میدزده و فرار میکنه اصن حالم خوب شد بعده این کلیپ *ghalb_sorati* **♥** حجم هفتصد کیلو بایت برای دانلود کلیک کنید ◄
یه دوست عرب دارم ، توی بیوی تلگرامش نوشته 😂 . . . . . یه جمادی الاولی شیطون و مهربون 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یکی از سادیسمهام اینه که چنتا چای کیسه ای با خودم ببرم استخر . . . . . بندازم تو آب گرم جکوزی 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بارم تو فیسبوک ایرانیا حمله کردن به پیج پادشاه عربستان یکیشون کامنت کرده بود 😂 "گچژپچژپگچپژگژچپژ" 😂 . . . . بخون تا باکسنت پاره شه بی ناموس ✌️😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ فدریکا موگرینی، زاده۱۶ژوئن۱۹۷۳... سیاستمدار ایتالیایی از حزب دموکراتیک ایتالیا و نماینده عالی اتحادیه اروپا در سیاست خارجی و امور امنیتی و وزیر امور خارجه سابق ایتالیاست ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ همینکه نمایندههای مجلس برای خودشیرینی جلوی موگرینی . . . . . با هم شوخی دستی نکردن و کشتی نگرفتن جای شکر داره 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ میگن یکی ازنمایندگان مجلس رفته خونه 😂 پرسیده غذا چی داریم؟ . . . . . خانومش بهش گفته: کوفت داریم 😂 اگه چیزی دیگه می خوای برو موگرینی جونت واست درست کن 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پر احساس ترین عضو بدن بـاسنه؟ چون وقتی خوشحالی توش عروسیه 😂 وقتی کرم داری میخاره 😂 وقتی حرص می خوری می سوزه 😂 وقتی بقیه را حرص میدی خنک میشه 😂 وقتی تنبلی گشاد میشه 😂 . . . . حالا در چه حالی دلاور؟ 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پشه رفته درست انگشت وسطی پامو نیش زده 😂 . . . . . باور کنید من خودم یادم رفته بود که همچین انگشتی هم دارم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بار بچه بودم دلم بستنى قیفى میخواست گریه کردم نشستم وسط خیابون . . . . . ننم مثل دیوید بکهام سانترم کرد تو جوب دیگه آدم شدم 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دلم گرفت وقتی دیدم کارگر خسته شهرداری پشت گاریش نوشته بود . . . . . جاروم تو باکسن کسی ک اشغال بریزه 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ از بانک بهم زنگ زدن گفتن داداش ۱۲۰۰ تومن رو تو خونه هم میتونستی نگه داری واسه چی حساب باز کردی؟ 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یکی از بدی های اسهال اینه که . . . . . . . . فکر میکنی گوزه اما ای دل غافل 😂
سلام به بروبچ خنگولستان عاقا ما هر دفعه یه عنوانی به خاطراتم میدم ولی هر چی یادم بیاد میزارم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ من خیلی از این اداب و شخصیتی که دارم رو مدیون ننمم این ننه ی ما پیر شد تا من تمیز و پاکیزه زندگی کنم و این پاکیزه بار اُوردن بچه ها رو هم نسل به نسل داره به گردش در میاره ولی با این حال هنوز هم از نظر اون یه میکروبم البته حقم داره چند وقت پیشا ، یه تقریبا دو سه ماه پیش نصف شب دسشوییم گرفت *gerye_kharaki* *gerye_kharaki* از خواب بلند شدم ولی مغزم اصلن هوشیار نشد :khak: :khak: همیطوری بدون مغز رفتم دسشویی ، تو اوج خواب ریدم تو دمپایی اومدم بیرون *gerye* *gerye* بعد صبح ننم میگفت ببینم کف پاتو دیدم اع ؟؟؟ *O_0* *O_0* کف پام پشکلیه هیچی دیگه گرفتمون به فرش شستن ، پدرمو در اورد و ازون به بعد یاد گرفتم که هر موقع از خواب پا شدم مغزمم بیدار کنم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ سعی کنید هیچ وقت روی نظافت وسواس به خرج ندید و این هم بخاطر حساسیت های ننمه بچه بودم حدود کلاس چهارم پنجم رفته بودم حموم بعد تو حموم با خودم فکر میکردم *fekr* *fekr* ما که هی میرینیم باید بشوریم پس خوبه یهو بریم داخل باکسنمونو بشوریم که دیگه تمیز برینیم *tafakor* *tafakor* هیچی دیگه شلنگ حمومو کردم تو باکسنم همیطوری که سره شلنگ داخل باکسنم بود راه افتادم سره شیر بازش کنم *fekr* *fekr* برام سوال بود که ما این همه از بالا خوردیم از پایین دادیم بیرون از پایین بخوریم چی میشه برا همین یواش شیرو باز کردم و به همه جواب هام رسیدم :khak: :khak: اسهال شدید میگیرید ، همراه با دلدرد کشنده ، فکر میکنم این فکر احمقانه فقط رو کره زمین به مخ من رسیده باشه *gij* *gij* یعنی دقیقا بعد یک ساعت که اسهالم خوب شد سلولای خاکستریه مخم با هم بحث میکردن *dava_kotak* *dava_kotak* میگفتن یعنی واقعن شلنگ آب و کرد تو باکسنش ، که ازون به بعد پاکیزه برینه ؟؟ و من ازون موقع دیگه آدم سابق نشدم *narahat* *narahat* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ از شانس گنده من هر چی کثیفی و بدبختیه دور من جمع میشه من همون نوزادیمم پشمالو بودم وقتی بزرگ شدم پشمام وحشتناک شدن انواع روش های سنتی و قدیمی رو تست کردم پشمامو آتیش میزدم مواد شیمیایی بشون میمالیدم هوچ کدوم کار ساز نبودن بعد گفتم بیام به سمت تکنولوژی روی بیارم دیدم ننم و آبجیم با یه دستگاهی به اسمه اپلیدی دارند موهای دستشونو میزنن *dali* *dali* یه روز که هوشکه خونه نبود گفتم دیگه وقتشه ، باس ببینم تکنولوژی چه راهکاری رو داره برای پشمای باکسن من *amo_barghi* *amo_barghi* مرگ بر پشم و موهای زائد شلوارمو در اوردم چشمتون روز بد نبینه فکر کنم این اپلیدی از سیاست های اسرائیله *ey_khoda* *ey_khoda* عاقا هم دستش رسید به پشمای باکستنه من شروع کرد چنگ انداختن میخواست بره تو باکسنم ، من هی اشک میریختم و زور میزدم نذارم این بره داخل من خیلی ناگوار بود *jigh* *esteres* اشششششششک میریختم و جیغ میزدم عرررررعررررررررررر *gerye_kharaki* *gerye_kharaki* مرگ بر افریقا ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ این پاکیزگی و نظافت فقط به من ارث نرسیده بود مثلن آبجیم یبار داشت پوشک مد امین ، ( پسرشو ) عوض میکرد هم زمانم داشت بهش عدسی میداد بعد دید یه تیکه از عدسی انگار افتاده کنار پوشک *tafakor* *tafakor* با قاشق برداشت گذاشت تو دهن مد امین :khak: :khak: اصن بچه یهو گیریپاژ کرد که چرا داره عن میخوره خلاصه دارم میگم که حواستون رو جمع کنید مادرای گرامی *help* *help* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ببینید پاکیزگی مربوط به جسم نیست فقط ، مربوط به روح و روان هم میشه مثلن همین چند وقت پیش تولده امام رضا بود ننم داشت مداحی گوش میداد و گریه میکرد :khak: :khak: منم داشتم تو آشپزخونه شام میخوردم بابامم خسته بود از سره کار اومده بود گرفته بود خوابیده بود بابام وقتی با سرو صدا بیدار میشه یه دری وری به هر کسی که اولین نفر ببینتش میگه بعد ننم همیجوری که داشت مداحی گوش میداد و برا امام حسین اشک میریخت یهو از خودش بیخود شد صدای گوشیو زیاد کرد *O_0* *O_0* بابام از خواب پرید *bi asab* *bi asab* گفت زن تو انگار دیوونه ایی به خدا که تو نفرین شده ایی بابا تولد امام رضاس ، چرا داری روضه امام حسین گوش میدی *fosh* *fosh* کلن بابام همیطوریه اولین نفری که ببینه کارش تمومه مثلن من یبار داشتم تو آشپزخونه آب میخوردم دستم خورد به یه ظرف صدای بلندی داد مجبور شدم تا صبح پشت اوپن بخوابم که منو نبینه که یهو نفرین شده نشم *Aya* *Aya* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ من نه تنها به بهداشت شخصی خیلی اهمیت میدم بلکه به بهداشت خواب هم خیلی اهمیت میدم تازهههه به بهداشت خواب خودم که هیچ ، بلکه به بهداشت خواب بقیه هم اهمیت میدم یبار برامون مهمون اومده بود بعد سر تا سره خونه همه دراز کشیده بودن *modir* *modir* منم جا دیگه نبود رفته بودم دمه پنجره خوابیده بودم شب مهتابی بود یه چراغ خوابم روشن بود *malos* *malos* منم داشتم آهنگ گوش میدادم و آروم قر میدادم برا خودم تو رخت خواب تو دلمم همخونی میکردم تکون بده تکون بده بدنو تکون بده کسی اومد جلو بگو بره عاقا منم یواش داشتم تو رخت خواب خودمو تکون میدادم *bandari* *bandari* یهو یه گربه از پنجره اومد داخل منم دیدم همه خوابن ، هی فشار اوردم چیکار کنم این مهمونا رو بیدار نکنه *chaie* *chaie* از پنجره اومد پایین ، بلند شدم نمیدونستم چیکار کنم *esteres* *esteres* میخواستم بگم پاشید گربه اومده یهو بلند گفتم تکون بده هنرتو به من نشون بده همه پسرا تو کفتن تو نخ دامن و پیرهنتن این گربهه هم یهو هنگ کرد من چی دارم میگم :khak: :khak: شروع کرد یورتمه رفتن رو مهمونا منم هی میگفتم تکون بده تکون بده این مهمونا هم هنگ کرده بودن جیغ میزدن و تکون میدادن *amo_barghi* *amo_barghi* بعد یهو رسید به اوج آهنگ گفتم هیییییی دنبالم بیا ناز نکن بیا تو دل برو ، دیوونه دیوونتم هیییییی دنبالم بیا ، دور شو از اینا مهمونا هم وحشت زده بودن *narahat* *narahat* منم هی براشون تکون میدادم تا خلاصه آخر کار بابام پرتش کرد بیرون ولی خیلی نامردی بود *gerye* *gerye* به من چه آخه اون وسط کتکشو من خوردم تازه من به گربهه میگفتم *odafez* *odafez* هیییییی دنبالم بیا ناز نکن بیا تو دل برو ، دیوونه دیوونتم هییییییی دنبالم بیا دور شو از اینا *abnabat* *abnabat* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati* به بهداشت خود رسیدگی کنید *sheikh* *sheikh* لیست خاطره های قرار داده شده تا به الان ◄
امام جمعه تهران: این حجاب زن های ما حتی با چادر هم زیاد کامل نیست . . . . به نظر منم راست میگه حتی با چادر هم مشخصه دست و پا دارن ، بهتره به جای چادر از کارتن یخجال استفاده کنن 😂 اینجوری خیلی بهتره ثوابشم بیشتر 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یارو ساعت 6 صبح جمعه زنگ خونمون زده من : بله؟ 😂 . . . . . . یارو: این کیا اسپورتیج جلوی پارکینگ پارک کرده مال شماست؟ من: نه 😂 یارو: دلت بسوزه مال ماست 😂 بعضیا روانین بخدا 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفته بودم بیمارستان،باد فتق عمل کنم پول کم همراهم بود . . . . هیچی دیگه خلاصه دکترا تلمبه آوردن کردن تو باکسنم ،دوباره بادش کردن 😂 اگه باد آریایی تو پروستاتته ،پخش کن برسه به دست دکترای بی وجدان 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تحقیقات نشان داده: جنازه تا شش ساعت بعد از مرگ ممكنه بگوزه 😂 . . . . يعنى خوشم مياد ساختار خلقت يه طوريه كه بعد از مرگمون هم سوژه خنده اين و اونيم 😂😜 ارسال شده توسط مهدیس ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یارو شب اول عروسی تو رخت خواب زل زده بود تو چشم زنش زنه میگه چیه ؟ نمیخوای کاری بکنی؟ 😂 یارو میگه: اول بزار بگوزم رومون به هم باز شه بعدا 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پسر عموم فوت کرد 😂 بابابزرگم تو مراسم ختم گفت تو فامیل دیگه جوون به خوبی اون نداریم . . . . . نگاهش به من افتاد تاکید کرد اصلا نداریم 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺎﻓﺘﻨﯿﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﺰﺍﺭﻥ ﻫﯿﺘﻠﺮ ﺗﻮ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﻭﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ محرمانش ﻣﯿﺬﺍﺷﺖ ﺟﻬﺎﻧﻮ ﺗﺼﺮﻑ ﻣﯿﮑﺮﺩ . . . . . ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺎمانم ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻫﯿﺠﺪﻩ ﺗﺎ ﺳﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺗﺎ ﻣﯿﺒﺎﻓﯽ ﯾﮑﯽ ﮊﻭﺗﻪ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺭﺩﯾﻒ ﺑﻌﺪ ﺳﺎﺩﻩ 😂😁😂😂☝️ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ حالا اگه اسمم نازنين بود . . . . شاملو تو شعرش ميگفت "روزگار عجيبي ست سیاوش" 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تو بهشت هرچی سیب زمینی سرخ کرده بیشتر بخوری . . . . کلسترولت پایین میاد و وزن کم میکنی و خطر ابتلا به سرطان و بیماری های قلبی کاهش پیدا میکنه پس خواهرم حجابت رو رعایت کن 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ توشهربازی جیغ میزدم . . . . یاروگفت چته؟ گفتم همه میان شهربازی جیغ میزنن دیگه. گفت آره ولی نه وقتی رو چمنا نشسته باشن 😂😁😂 ارسال شده توسط زهرا خانوم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یارو ميره توالت يه ساعت ميمونه . . . . . خنگه مياد دم در ميگه رفیق به قانون جاذبه اكتفا نكن، خودتم يه زوري بزن 😂😜 ارسال شده توسط زهرا خانوم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ديشب موقع خواب به خدا گفتم: بگير از من هر آنچه تو را از من ميگيرد 😂 ناگهان ندا آمد: گوشيتو بده 😂 منم سريع رفتم زير پتو خروپف كردم دوباره ندا آمد: ديگه زر نزنيا گفتم: چشم 😂 ارسال شده توسط زهرا خانوم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ بابام گفت سختترین کار دنیا؟ گفتم دوس داشتن کسی که دوست نداره؟ . . . . گفت نه، بزرگ کردن یه گاو توی خونه بجای طویله 😂😁😂😂❤️ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ نوشته: بعد از رفتنت عقربهها از حرکت ایستاده اند حتی زمان متوقف شده . . . . . خب داداش یه نیگا بنداز اگه باتری ساعتت تموم نشده بود بیا بزن تو گوش من 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ به نامزدم پیام دادم سلام بر بانوی اول قصر فیروزه ایه قلبم ❤️😂 . . . . . . زده بانوی دوم قصر فیروزه ای قلبت کیه ؟ بای بابا اینا روانی ان به خدا 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تنها باری که دخترکُش بودم . . . . . . . تو یه مهمونی دختره بهم گفت گمشو بوی جورابت کشتمون 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ مسواکتونو هر 3ماه یبار عوض میکنید؟ . . . . . . من که یه مسواکمو اینقدر استفاده کردم این آواخر دندونم اونو تمیز میکرد ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ خواهروبرادرم که ازمن کوچیکترن دارن توخونه میزنن توسروکله ی هم 😂 بابام به مامانم میگه:ایناروبببن عینه تـــــام وجــــری ازصبح تاشب فقط دنبال همن 😂 . . . . مامانم هم بادست منه مظلومونشون میده میگه: اینم عینهووو اون ســــگه که تام وجری ازش حساب میبرن 😂😁😂😂 ارسال شده توسط مهدیس ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ شیــخی رادیدم شتابان میـدوید پرسیدمش: یاشیخ به کجاچنین شتابان؟؟؟ . . . . . گفتـــــــ:بروگمشوووو کنار ریختــــــ 😂😁😂😂 ارسال شده توسط مهدیس ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ارزودارم کــــــه 😂همیشـــــــه شاد باشیــــــد😂
استیو جابز میگه اگه بى هدف از خواب بیدار شدید، برگردید برید بخوابید😂 آخه آدم انقدر فهمیده؟ 😂😜 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ تو کز محنت دیگران بی غمی پیامی بذار تا نگن شلغمی سعدی مدیر شده داره بچه های گروه نصیحت میکنه که چرا ساکتند😂😜 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ شوهر چگونه موجودی است؟ شوهر فعلا موجود نیست بیخود دلتونو صابون نزنید یه دونه پیرمرد ته انبار مونده فاکتور کنم؟ 😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ يه روز تو تاكسي نشسته بودم يه دختره هم كنارم نشسته بود از يه خيابون رد ميشديم كه پمپ گاز داشت راننده تو آينه نيگا كرد و گفت خانوم، آقا اجازه ميدين خلوته يه گاًزبزنم من گفتم مشكلي ندارم و دوتايي به دختره نيگا كرديم جواب داد نه تورو خدا من نامزد دارم ردش ميمونه من😂 راننده😂 مخزن خالی گاز 😂😜 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ اومدم خونه دیدم یه سری کاغذ چسبیده به دیوار روش نوشته +18 اونم با دست خط بابام همینطور که مسیر کاغذها رو دنبال کردم دیدم میرسه توآشپزخونه آخرین برگ روش نوشته بود ”خاک بر سرت.باید اینجوری توجهتو جلب کنم؟ آشغالا رو بزار دم در 😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ چرا میلیاردر و میلیونر داریم ولی هزارِر نداریم؟ اینجا هم در حق ما معمولیا اجحاف شده 😂😜 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ تحقیقات نشان داده جمله ی : 5 دقیقه دیگه آماده ام، که خانمها میگن با جمله ی پنج دقیقه ی دیگه خونه ام، که آقایون میگن به یک معناست 😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﺭﺿﺎﺯﺍﺩﻩ ﻭﺍﺳﺶ ﺳﺎﭘﻮﺭﺗﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺳﺘﺎﺳﻮﺱ ﺯﺩﻩ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﻧﺎﺯﮐﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻏﺮﻩ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﻣﯿﺸﮑﻨﻢ ﯾﻨﯽ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺏ ﻧﻔﺲ ﺍﯾﻨﻮ ﭘﺸﮕﻞ ﺩﺍﺷﺖ ، ﺍﻻﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﺗﺮک ﺑﻮﺩ 😂😁😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ از تفريحات مامانم اينه بياد تو اتاق درو يهو باز كنه بره و درو باز بذاره😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ عشقم الان چی تنته؟ کمربند انتحاری . . . . . عاشقانه های داعشی ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ دیشب بابام اومد پیشم میخواست بگه دخترم با من صادق باش گفت دخترم با صادق باش 😂 منم فکر کردم بابام روشن فکر شده گفتم نه بابا الان با یه پسر دیگم به هیچ عنوان بهش خیانت نمیکنم اینجا بیمارستان خاتم الانبیا بخش شکستگی😂 اى لاويو پدر😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ یه شوهرم نداریم وقتی دلمون گرفته یه دهن آواز بخونه واسمون سقف ترک برداره همسایهها بیان شکایت! بعدش دعوا بشه، کتککاری تا توی کوچه ادامه پیدا کنه از کلانتری بیان ببرنش یه شبم آبخنک بخوره مام زنگ بزنیم به دوستامون بیان همه دور هم باشیم بلکه دلمون وا شه😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ آبادانیه رو میبرن بهشت.دمِ درِ بهشت که میرسه میگه: اووووووووووف... میگن چی شد؟؟؟ میگه وووووووولک...!!! میگن چته؟؟؟ میگه اوووووووووه!!! میگن زهرمار،خو چه مرگته؟؟؟ میگه این که آبودانِ خودمونه که😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دارم به بچه همسايمون ریاضی یاد میدم ، میگم شاهین جان اگه تو 10 تا لواشک داشته باشی ، سه تاش رو به مهشید بدی و 4 تاش رو به سارا ، حالا چی داری ؟ نگاه میکنه تو چشام و میگه خوب معلومه دوتا دوست دختر جدید یعنی بچه نیستن ، راه زنن 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پست یک شیرازی اينجا شیرازه ساعت 12 شبه لحظات سختي را سپري مي كنم دو ساعته ميخام بخوابم لا مصب هرچي بالشتو دمپاییو پرت مي كنم به كليد برق نمي خوره كه اي لامپو خاموش شه واسم فقط همین گوشیو مونده،، اين آخرين سلاحمه واسم دعا كنيد اگر اين یکیو هم به هدف نخوره بايد خودوم بلند بشم، چراغو رو خاموش كنم 😂😁😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ اﻭﻝ ﺍﺑـﺘﺪﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻌﻠﻤﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺭﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ : ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﭼﺮﺍ؟؟ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎ ﺑﮕﯿﻢ ...!!! ﮔﻔﺖ : ﺑﮕﻮ ﻋﺰﯾﺰﻡ ... ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺍ؟؟ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺘﮑﻢ ﺯﺩ کثافت 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ همسایه جدیدمون گفت داداش از کامپیوتر سر در میاری؟ کامپیوتر دخترم خراب شده... الکی کفتم عاره😂 رفتم دیدم دخترش 6 سالشه😂 شاشیدم تو کیسش گفتم بچه آب ریخته تو کیس باید عوضش کنین😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ تنها دفعه ای كه لب گرفتم 5 سالم بود سرما خورده بودم دختر همسايمون اومد خونمون,لبامو خورد كه سرما بخوره نره مدرسه تا اين حد با احساساتم بازى شده 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ اون وقتا که داداش کوچیکم 5 سالش بود بهش یاد داده بودم هر وقت جیش داره به جای اینکه بگه جیش دارم بگه میخوام بخونم یه شب داییم خونمون بود شب که همه خواب بودن داداشم به داییم گفت دایی بیدار شو میخوام بخونم دایی هم که نمیدوست جریان چیه گفت باشه عزیزم فقط اروم تو گوشم بخون که کسی نفهمه خدا رحمت کنه رفتگان شما رو عفونت گوش 1 سال بیشتر بهش فرصت نداد 😂😁😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دیشب هرکاری کردم خوابم نرفت . . . . چرا ما شتر مرغ داریم ولی شتر خروس نداریم!؟ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ از لذتای بچگی ما گاز زدن سر و ته پفکا و چسبوندنشون با تف بهم دیگه بود. چقد تباه بودیم خدایی 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دختر روی نیمکت پارک نشته بود پسر او را نگاه میکرد رفت و پیش او نشست به دختر گفت : عاشقت شده ام بامن ازدواج میکنی؟ دختر گفت : خانه داری؟ پسر گفت : نه دختر گفت : ماشین داری؟ پسر گفت : نه دختر گفت : کار داری؟ پسر گفت : نه دختر گفت : تو هیچ چیز نداری چگونه میخواهی بامن ازدواج کنی برو و خودت را خسته نکن پسر گفت وقتی در بهتر جا ویلا دارم خانه میخواهم چه کار؟ وقتی راننده شخصی دارم ماشین میخواهم چه کار؟ وقتی هر ماه کلی پول در حسابم می آید کار میخواهم چه کار؟ دختر گفت : عاشقت شده ام پسر گفت برو و خودت را خسته نکن ارسالی از آلین ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پسر : تُ چرا شوهر نکردی؟ دختر : چون هنوز بزرگ نشدم دختر : تُ چرا زن نگرفتی؟! پسر : چون ت هنوز بزرگ نشدی برگرفته از کتابـ دلفین ها پرواز میکنن گاوها باور میکنن 😂😜 ارسالی از آرزو ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
سوییچ ماشین برای خانمها فقط برای باز و بسته کردن در خودرو استفاده میشه اما برای آقایون خلال دندان گوش پاک کن وسیله در زدن وسیله خاروندن سر ، گردن و … و تمام نقاط بدن وسیله دفاعی برای جدا کردن آدامس از ته کفش برای بیرون آوردن سنگ ریزه و یا پیچ از تایر خودرو جدا کردن سنگ از رو نون سنگک قاچ کردن و پوست کندن انواع میوه نوشتن انواع یادگاری جابه جا کردن زغال قلیون و مصارف دیگر 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ابادانیه داستانه شکارشو برا دوستش تعریف میکرده: رفتیم شکار یه پرنده دیدم تیر اولو زدم تمام کاکولش ریخت😂 تیر دومو زدم پرهاى سینش ریخت تیر سومو زدم پرهاى زیر بالش ریخت رفیقش میگه: میگوما تو تفنگت فشنگ میذاشتى یا واجبى!!!؟ 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دقت کردین میری زیربارون دهنتو مث کروکدیل باز میکنی که یه قطره بارون بره تودهنت،نمیره حالا داری بایکی صحبت میکنی،یه تف کوچولو ازدهنش میاد بیرون صاف میره تو لوزوالمعدت 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پسر همسایمون ۷ سالشه، تو را پله نشسته بود لپشو کشیدم رفته خونه وای فای منو هک کرده اسمشو گذاشته با دم شیر بازی میکنی نره خر ؟ 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ گل به خودی فقط اونجا که 😂 خوابیدی زیر کولر میچسی 😂 باد میزنه میخوره تو صورت خودت 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ اگه صبح بیدار شدید و جای فحش به زندگی ، خورشید بهتون لبخند زد و پرنده ها براتون آواز خوندن تک خوری نکنید ما رو هم با ساقیتون آشنا کنید 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ چالش جدید منو بابام زمون ما بچه حق نداشت دست ب کنترل بزنه. . . الان ۳ روز دارم قانعش میکنم بابا زمان شما کنترل نبود میگه : خفه شو احترام که بود😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ شماهم وقتی میخواید ببینید یکی خوابه و داره نفس میکشه یا نه، به جای اینکه صداش کنید نگاه شکمش میکنید ببینید بالا و پایین میشه یا فقط من اینجوریم !؟😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ حس میکنم اسم گردو رو شیرازیا انتخاب کردن. مثلا یکیشون دیده گفته اون چیه؟ شیرازیه هم گفته او گردو رو میگی؟ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفتم آزمایش ادرار بدم یه ظرف بهم داد گفت پر کن میخواستم پر کنمش که منو پرت کردن بیرون و دم در گفتن گلابی جلو جمع نباید پر کنی باید بری تو دسشویی 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ داداشم ۱۱ سالشه معلم سوال داده بهش اگه یه کیف پر از پول پیدا کنید چکار میکنید؟ نوشته : پشم هایم میریزد 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ کنترل تلویزیونمون کار نمیکرد ورداشتم که ضربه بزنم بهش یهو گفت داداش به مولا باتری دو ساله تموم شده ، دیگه کارد بزنی خون درنمیاد ازم بیا پول میدم برو دو تا باتری بگیر ثوابم میکنی😂 ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم