دوره ی دانشگاه یه قسمتی از زندگیه که خاطرات تلخ و شیرینش از ذهن انسان پاک نمیشه چون یه سیکل از زندگیمونو اونجا تلف کردیم دوره ی دانشگاه برا من همیشه خاطره انگیز بوده بخصوص که پسر آرومی نبودم بز درونم با خر درونم زیادی بیش فعال بودن برا همین آتیشی نبود که نسوزونم ^^^^^*^^^^^ تو کلاس یه بچه خرخون داشتیم که خیلی هم بد ذات بود از اونایی که از سر و کول همه بالا میرن تا خودشونو به قله برسونن البته پیشرفت خوبه ولی نه به قیمت لِه کردن بقیه القصه این بشر دوپا خیلی ادم گندی بود محال بود برا اینکه خودش تک باشه تو کلاس زیراب کسیو نزنه..کسیو خراب نکنه مثلا اگه قرار بود اخر ترم..کلاسها رو زودتر تعطیل کنیم..که بیشترش هم پیشنهاد اساتید بود یعنی استاد میگفت اگه همتون باهم نیاین کلاسی تشکیل نمیشه حالا این نکبت عنتر برقی همه رو تشویق میکرد که کلاس نیان..اما خودش میومد و گند میزد به همه چی یبار دقیقا از عمد باعث شد تا یکی از دخترای دانشجو که سر جلسه ی امتحان داشت برا اینکه نمره بگیره؛تقلب میکرد گرفتار بشه قصه از این قرار بود که اون دختر بدبخت داشت از رو جزوه مینوشت..این نکبت متوجه میشه و چون پشت سر دختره نشسته بوده همون لحظه دستشو بالا میگیره که مثلا سوال داره..مراقب هم میاد و مچ دختر بدبخت گرفته میشه بعد اون جریان دیگه همه اونو شناختن و بایکوت شد اما این کم محل شدن براش کم بود..باس ادب میشد چندتا از بچه ها تصمیم گرفتن سر و کله رو بپیچن و یجا تنها گیرش بیارن و آردش کنن اما این نقشه ی خوبی نبود..بالاخره لو میرفتن تا اینکه اومدن پیش من و خواستن کمکشون کنم منم که سرم درد میکرد برا اذیت کردن ^^^^^*^^^^^ دانشگاه ما یه استخر سرپوشیده داشت که سانس های مختلف برا پسر ها و دخترها بود به بچه ها گفتم سر کلاس بیان پیش من از استخر بپرسن که کی میشه رفت و اینا بعد طوری که این متوجه بشه من ساعت های سانس پسرونه رو میگم چند روز بعد دوباره بیان و هی بمن اصرار کنن که چکار میکنی مفتی چندسانس میری استخر بعد من اروم یه مشت حرف الکی میزنم و شما آخ و اوخ کنین مثلا وانمود کنین که عجب راهی یاد گرفتین بقیه ش رو بسپارین بمن القصه یه ده روز شد تا این فیلم ما جواب بده یروز اول صبح..اون شازده پسر منو کشید کنار و گفت قصه چیه میگن تو چندساعت تو استخر میری و پول نمیدی بهش گفتم نه..اینطور نیست از اون اصرار و از من انکار تا اینکه اخرش گفتم بهش توی استخر..اون دوش ها هست که موقع خروج میری خودتو اب میکشی برو اونجا..بی سر و صدا..در رو از داخل ببند..یه نیم ساعت بعد..سانس جدید که شروع شد..بیا قاطی ملت و حالشو ببر نقشه م گرفت فردا این جناب زرنگ صبح اول وقت میره استخر..بعد از تموم شدن سانس..میره تو اتاقک دوش..همونجا میمونه تا سانس بعد غافل از اینکه سانس بعد مال خانوما بوده ^^^^^*^^^^^ هیچی دیگه حراست منو خواست گفتن این بابا میگه راهنماییش کردی منم گفتم من گفتم بره تو اتاقک تا سانس بعدی نگفتم که بره وسط سانس خانمها پس خودش کرم داشته وانگهی من بگم بیوفت تو چاه باس بره بیوفته؟ یه مدت اذیتم کردن اما خب به اخراج شدن یه ادم رذل و آشغال می ارزید ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
^^^^^*^^^^^ خانمم همیشه میگفت دوستت دارم من هم گذرا میگفتم منم همینطور عزیزم ازهمان حرفایی که مردها از زنها میشنوند و قدرش رانمیدانند همیشه شیطنت داشت ابراز علاقه اش هم که نگو..آنقدر قربان صدقه ام میرفت که گاهی باخودم میگفتم: مگر من چه دارم که همسرم انقدر به من علاقه مند است؟ یک شب کلافه بود، یا دلش میخواست حرف بزند، میدانید همیشه به قدری کار داشتم که وقت نمیشه مفصل صحبت کنم. من برای فرار از حرف گفتم میبینی که وقت ندارم، من هرکاری میکنم برای آسایش و رفاه توست ولی همیشه بد موقع مانند کنه به من میچسبی گفت کاش من در زندگیت نبودم تا اذیت نمیشدی این را که گفت از کوره در رفتم گفتم خدا کنه تا صبح نباشی بی اختیار این حرف را زدم این را که گفتم خشکش زد، برق نگاهش یک آن خاموش شد به مدت سی ثانیه به من خیره شد و بعد رفت به اتاق خواب و در را بست بعد از اینکه کارهایم را کردم کنارش رفتم تا بخوابم، موهای بلندش رهابود و چهره اش با شبهای قبل فرق داشت ، در آغوشش گرفتم افتخار کردم که زیباترین زن دنیارا دارم لبخند بی روحی زد نفس عمیقی کشید و خوابیدیم آن شب خوابم عمیق بود،اصلا بیدار نشدم از آن شب پنج سال میگذرد و حتی یک شب خواب آرامی نداشته ام هزاران سوال ذهنم رامیخورد که حتی پاسخ یک سوال را هم پیدا نکرده ام گاهی با خود میگویم مگر یک جمله در عصبانیت میتواند یک نفر را مگر چقدر امکان دارد یک جمله به قدری برای یک نفر سنگین باشد که قلبش بایستد؟ همسرم دیگر بیدار نشد، دچار ایست قلبی شده بود شاید هم از قبل آن شب از دنیا رفته بود، از روزهایی که لباس رنگی میپوشید و من در دلم به شوق می آمدم از دیدنش اما درظاهر،نه شاید هم زمانی که انتظار داشت صدایش را بشنوم، اما طبق معمول وقتش را نداشتم بعدها کارهایم روبراه شد، حالا همان وضعی را دارم که همسرم برایم آرزو داشت من اما...آرزویم این است که زمان به عقب برگردد و من مردی باشم که او انتظار داشت بعد مرگش دنبال چیزی میگشتم، کشوی کنار تخت را باز کردم، یک نامه آنجا بود ،پاکت را باز کردم جواب آزمایشش بود تمام دنیا را روی سرم آوار کرد خانواده اش خواسته بودند که پزشک قانونی، چیزی به من نگوید تا بیشتر از این نابود نشوم آنشب میخواست بیشتر باهم باشیم تا خبر پدر شدنم را بدهد حالا هرشب لباسش را در آغوش میگیرم و هزاران بار از او معذرت میخواهم اما او آنقدر دلخور است که تا ابد جوابم را نخواهد داد
^^^^^*^^^^^ وقتی شب شب سفر بود دلم برای نگاه مادرم بعد از ریختن آبِ پشت سرم ریخت دلم برای برگشتن مادرم به خانه و در فکرفرو رفتن ریخت دلم برای نگاه نگران مادرم به خبرهای سوری ریخت دلم ، دلم بعد از تماس و سکوت پشت خط از بغض ریخت دلم ، دلم در حس های دو هم اندیشی در اوج شب با مادرم ریخت ولی دوباره بر میگردم به این شهر لعنتی ^^^^^*^^^^^
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ با تو باید عشق را با چ زبانی حرف زد؟ اَنت فی قلبی مَنیم جانیم بُلورسن فور اِوِر *vakh_vakh* *vakh_vakh* ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ناشناس
..*~~~~~~~*.. تركت كرده؟؟؟ شبـــها به يادش گريه ميكني؟!؟ ناراحت نباش يه روز تو تنها آرزوي زندگيش ميشي اين بدترين انتقامـــه ..*~~~~~~~*..
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ ڪاش "دنـــیا" طوری بود ڪه هیچکس به ڪــسی " نـــیاز" نداشت اونوقت آدمــها "مـــطمئن" میشدن ڪسی ڪه "ســراغشون" رو میگیره "دوســـشون" داره" نه "ڪارشـــون" ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ آدمهای "معلق" آدمهای هستند که تکلیفشان با خودشان معلوم نیست هستند و نیستند اصلا از همان اول نیت به نماندن آمده اند با دست خود پس میزنند با پا پیش میکشندتان وابسته تان میکنند و در اوج وابستگی رهایتان میکنند به امان خدا ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
@~@~@~@~@~@ بیچاره مردا: اگه تیپ بزنن میگن باکی قرارداری؟ تیپ نزنن میگن اصلاسلیقه نداری بگن دوست دارم میگن چه نقشه ای توکلته نگن دوست دارم میگن پای یکی وسطه بخندن میگن دیونه شدی نخندن میگن چه مرگته؟ شام بخوان میگن فقط فکر شکمشه شام نخوان میگن معلوم نیست باکی شام کوفت کرده *vakh_vakh* *vakh_vakh* *********◄►*********
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم