o*o*o*o*o*o*o*o ابی که هنوز تو بهت مکانی بود که برای اولین بار در عمر ۲۵ ساله ش میدید و درگیر حلاجی کردن حرفها و پیشنهاد فیروز عمید وکیل پایه یک دادگستری و مشهور شهر تهران بود، با غرور گفت
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ دیشب با شوهرم دعوام شد هر چی که دلش میخواست به من گفت منم جوابش ندادم خلاصه امروز بیکار نبودم با مسواکش دستشویی شستم با حولش خشکش کردم با ماشین ریش تراشش موهای کو** زدم با برسش موهای سگ همسایه رو شونه زدم تو شامپوشم شاشیدم با آب لباسای که شستم براش شربت درست کردم بالشتشم گذاشتم زیرم تا میتونستم گوزیدم روش 😉 شب که اومد خونه یه دسته گل برام آورد ازم معذرت خواهی کرد که دیشب هیچی جوابشو ندادم تو دعوا اصلا هم پشیمون نیستم @~@~@~@~@~@ پیشنهاد ویژه برای کسانی که مخفیانه زن دوم گرفتن و الان در قرنطینه هستند و بهانه ای برای غیبت چند ساعته و چند روزه برای رفتن پیش خانم دومشون ندارند . . . . . . . . . . با ما تماس بگیرید ما با لباس مبدل گروه مبارزه با کرونا، به بهانه اینکه شما مشکوک به کرونا هستید، شما را از خانه خارج و بعد از دو هفته باز میگردانیم فقط با ۲ میلیون تومان اینجوری عمرا حتی خانمتون تو این دو هفته سراغتون بگیره *♥♥♥♥*♥♥♥♥* 🌷🌷🌷 جوانی وارد سوپر مارکت شد ومشغول خرید بود که متوجه کسی شد که سایه به سایه تعقیبش میکنه رو برگرداند زن مسنی را دید که زل زده وی را نگاه می کرد جوان پرسید مادر چیزی شده که مرا اینطور دنبال میکنی خانم با اشک گفت تو شبیه پسر مرحومم هستی وقتی مرا مادر صدا زدی خاطرات پسرم را تجدید کردی جوان گفت خانم این روزگاراست و سنت حیات، یکی میره یکی میاد شما هم خودتو ناراحت نکن زنه در حال رفتن بود که از جوان درخواست کرد دوباره وی را مادر صدا کند جوان صدا زد مادر مادر و با صدای بلند صدا زد مااااااادر زن رو برگرداند وخدا حافظی کرد و رفت جوان خرید را تمام کرد و رفت صندوق حساب کند صندوق دار گفت 280هزار تومان جوان گفت اشتباه نمی کنی صندوقدار گفت 30 هزار تومان حساب شما و 250هزار تومان حساب مادرتان که گفت پسرم حساب میکند 😂😂😂😂 جوان از آن به بعد حتی مادرش را عمه صدا میزند 😐😂 o*o*o*o*o*o*o*o زَوَّجتُکَ نَفْسی فی المُدَّةِ الْمَعْلوُمَه عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلوُم بگو «قَبِلْتُ» . . . . . . . . . . . الان که اینو خوندی به عقد موقت من در اومدی 😂😂😂😂😂 در ضمن شام قرمه سبزی بزار که خیلی دوست دارم😋 @~@~@~@~@~@ در کشور غنا زوجهایی که قصد دارند از هم جدا شوند در روز دادگاه باید مثل روز عروسی لباس بپوشند بسیاری از زوجها به همین دلیل از جدایی منصرف میشوند *♥♥♥♥*♥♥♥♥* یه جا به همه مسافرها ماسک، الکل و قرص انگل🐛 میدن😳 . . . . . . . . . یکی از مسافرها اعتراض کرده که قرص انگل واسه چی میدین دیگه؟ یارو گفته بخور حرف مفت نزن، تو اگه کرم نداشتی مسافرت نمیومدی 😂😂 @~@~@~@~@~@ هم اکنون در سراسر ایران . . . .. کاش کرونا گرفته بودم ولی تورو نگرفته بودم . . . . . (حرفای زن و شوهری در قرنطینه خانگی) 😂😂 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ گلایه جدید خانمها . . . . . . . . ما برای اینقدر زندگی مشترک آمادگی نداشتیم به ما گفته بودن صبح میره سرکار شب میادش🤭😂 *!^^!^^^^!^^!* معلم👨🏻🦱 موضوع انشا تعطیلات عید را چگونه گذراندید دانش آموز 👦🏻 بسمه تعالی رختخواب را جمع می کردیم سفره را پهن می کردیم سفره را جمع می کردیم رختخواب را پهن می کردیم 😂 @~@~@~@~@~@ 🔹 ولی ما برا رحمت گریه کردیم انگار که بدبختیای خودمونو میدیدم 🙁 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ 🔸الان فیلم ترکی بود، فهیمه از رحمت حامله بود😀 @~@~@~@~@~@ 🔹حال روز تمام جوانان ایرانی حال امشب رحمت تو سریال پایتخته 🚶🏻♂️ @~@~@~@~@~@ 🔸الان بهترین سناريو اینه؛ رحمت با گرفتن دختر محمود نقاش، دهن نقی رو آسفالت کنه 😆 @~@~@~@~@~@ 🔹بابا چه خونه ای گرفته بود، کاش رحمت بیاد منو به جای فهیم بگیره 😂 @~@~@~@~@~@ 🔸یک ساعت تو احکام حقوقی گشتم ماده و تبصره پیدا کردم که واسه مادرم توضیح بدم فهیمه بصورت قانونی حق ازدواج با رحمت رو نداره که تهش با ناراحتی گفت ولی اینا به هم بیشتر میومدن 😒 @~@~@~@~@~@ ❌ سئوالاتی که باید ورودی مشهد پرسید 👇 🔹صرفا پلاک دال بر مشهدی بودن نيست باید ورودی تست بگیرند و بپرسند یک- بچه كدوم محله ى مشهدى؟ دو -(چغچغی ) كنايه از چيست؟ سه- مُشتِبا مخفف كدام نام است؟ چهار- سوسِلِنگ و کلپسه نام چه حیوونی هست؟! پنج- صدای موسی کو تقی رو در بیار؟!؟ شیش- مصرع دوم این بیت چيست؟ نِدرم بخورم نون و اشکنه .. هفت- سه بار تند تند بگو مِدِنوم ولی مِتِرسُم بُگُم ؟ هشت- فصل اخکوک کی هستش؟ نه- حولی تا کوجایه دقیقا توی کدوم میلان؟! ده- مو بُرُم یعنی چی؟ یازده-اسم دیگر نون خامه ای به زبان مشهدی چیست؟ آخر هم داوطلب بايد بتواند ۵ دقيقه "کردی غلیظ" برقصه😉 🔺اگر نصف سئوال ها را درست جواب نداد با اردنگى بفرستنش شهر خودش😄 *♥♥♥♥*♥♥♥♥* خوش باشید❤
*yohoo* *yohoo* *yohoo* امروز رفتم بيمارستان تست كرونا بدم ده تومن ويزيت دكتر شد، ١٠٠ تومنم شاباش دادم پرستارا داشتن ميرقصيدن 😁💃🕺🏾 خلاصه میرید بیمارستان پول نقد همراهتون باشه شاباش بدید پرستارا در حال رقصن 😄 #کرونا_را_شکست_میدهیم 👌 *khande_dokhtar* *khande_dokhtar* *khande_dokhtar* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یعنی این ده پونزده ماه باقی موندهِ دوره ریاست جمهوری روحانی رو هم بتونیم جون سالم بدر ببریم، یه هشت سال دفاع مقدس دیگه رو پشت سر گذاشتیم. علی برکتالله 🖐😂 *divone* *divone* *divone* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ حرمت عطسه هم از بین رفته، قبلاً عطسه میکردی 10 نفر میگفتن عافیت باشه، الان عطسه میکنی 100 نفر میگن زهر مار جلو اون دهن گندتو بگیر ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ روحیه دهی به مردم به سبک رادیو : تو وضعیت بحرانی فعلی، خیلی ها دارن از هم "حلالیت" می خوان... مرا ببخش را بشنوید با صدای مجتبی کبیری! *♥♥♥♥*♥♥♥♥* نور به قبر بروسلی بباره، مرحوم یه چی میدونست، چینیا رو چک و لقتی میکرد! @~@~@~@~@~@ قبلا همه میخاستن تا عید خوش اندام شن الان وضعیت جوری شده ک همه فقط میخان تا عید زنده بمونن *hir_hir* *hir_hir* قدیم همه برنامه هامونو میچیدیم واسه بعد عید، الان همش افتاده واسه بعد کرونا *abnabat* *abnabat* *abnabat* یادش بخیر قدیما یکی سرفه میکرد میزدیم پشتش، الان با لگد میزنیم در ماتحتش *bro_khonaton* *bro_khonaton* *bro_khonaton* بعد از تموم شدن کرونا، کوپن سفر میدن، تعطیلات جبرانی میذارن، اصلا خودشون میان دستتو میگیرن میبرن پارک وسینما. پس هموطن بشین تو خونه ات ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ دلاتون شاد،لباتون خندون❤
اقای سید علی اکبر کوثری از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدالله الحسین علیه السلام- و روضه خوان امام خمینی در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم شام عاشورا شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری
^^^^^*^^^^^ بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم صدراعظم آقا محمدخان قاجار در مدت صدارتش تمام خویشان و اقوام خود را به حکم فرمایی شهرها گمارد. روزی شخصی نزد وی آمد و از حاکم شیراز که در حق او بی عدالتی کرده بود، شکایت کرد. صدراعظم گفت: حاکم شیراز اقوام من است، به اصفهان برو و آن جا زندگی کن. آن شخص گفت: اصفهان نیز در دست برادرزاده شما است. صدراعظم چندین شهر دیگر را نام برد و آن شخص گفت که حاکم همگی آن ها اقوام صدراعظم هستند. سرانجام صدراعظم عصبانی شد و داد زد: پس برو به جهنم! آن شخص که از جان خود گذشته بود، گفت: قربان آن جا هم مرحوم پدرتان تشریف دارند مجله معارف شماره 48 ^^^^^*^^^^^
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * حکایت خدا روزے رسونه گفت: ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟ گفتم: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ ،ﮐﻢ ﻭﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ. ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ گفت : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ ؟ گفتم: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ ،ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ گفت: ﻧﻪ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ گفتم: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ. ﺧﺪﺍ ﺭﺯﺍقه ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ گفت: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ ، ﺩﯾﮕﻪ گفتم: ﺗﻮﻓﮑﺮﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ گفت: ﺁﻫﺎﻥ. ﻧﺎﻗﻼ ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ.ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟ گفتم : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ نکرﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ کرﺩﯼ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ .. ؟ ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ ..ﺗﺎﺍﯾﻦ ﺷﮏ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﻧﺮﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﺪﺍﺕ ﻣﯿﺸﻦ ﺍﻻ ﺧﺪﺍ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * 📚مرحوم ﺣﺎﺝ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺩﻭﻻﺑﯽ
برا ما دهه ی شصتی ها همه چی برعکس همه بود ملت دنیا با تکنولوژی جلو میرفتن ماها با رشد تکنولوژی پسرفت میکردیم دلیلش هم هیچوقت برامون مشخص نشد ^^^^^*^^^^^ یکی از چیزایی که تو دهه ی شصت خیلی بحث داغی داشت ویدئو بود یه تکنولوژی نو ظهور که از اخرای دوره پهلوی دوم شروع به رشد کرد و با ویدئو های بتاماکس سونی یا همون فیلم کوچیک به کشور وارد شده بود ^^^^^*^^^^^ بعد انقلاب داشتن ویدئو جرم بود..یه جرم نابخشودنی اگه با ویدئو گرفتار بچه های کمیته یا شهربانی میشدی مث این بود که با یک کیلو هروئین گرفتنت حالا همه ی فیلمایی هم که وجود داشت شامل فیلم فارسی های دوره ی شاه فیلمهای مرحوم فردین و مرحوم رضا بیک ایمانوردی..مرحوم ناصرملک مطیعی و صمد و نهایتش خیلی بخواست مستهجن باشه فیلمهای رقص بانو جمیله بود از فیلمهای خارجکی هم فیلمهای هندی بودن که گل سرسبدشون فیلم شعله ی امیتاباچان بود یا فیلمهای مرحوم بروسلی که خیلی خاطرخواه داشت و فیلمهای خون رامبو و نهایتا شو های خواننده های وطنی مقیم لس آنجلس که اونم عید به عید بیرون میومد ولی تا چندین سال هی تو ویدئو ها نمایش داده میشد ^^^^^*^^^^^ بعد ویدئو های بتاماکس که اتفاقا فوق العاده گرون هم بودن نوبت ویدئو های VHS یا فیلم بزرگ رسید که کلا همه گیر هم شد تب کرایه کردن ویدئو توی کشور واویلا میکرد معمولا هم ویدیؤ رو برای 24ساعت..همراه دوتا فیلم کرایه میدادن..حالا اگه بخواستی بیشتر فیلم تماشا کنی باس فیلمها رو جداگانه کرایه کنی *** ^^^^^*^^^^^ این کرایه کردن ویدئو هم حکایتی برا خودش داشت باس شناسنامه گرو میگذاشتی..پول کرایه رو اول پرداخت میکردی..دستگاه رو شب تو دوتا پتو و روفرشی کفن پیچ میکردی و با رعایت همه موارد امنیتی و حفاظتی و ضد جاسوسی به خونه میبردی فردا هم صحیح و سالم تحویلش میدادی یه جماعت از ما بهترون هم بودن که تو خونه پروژکتور و ویدئو و اینا داشتن و معمولا با اون همسایه هایی که روابطشون صمیمانه تر بود..به وسیله ی یه کابل رابط اتصال ویدئویی داشتن و باهم فیلم تماشا میکردن این حالت حکم برنامه شیریت فعلی رو داشت ^^^^^*^^^^^ فیلم های ویدیؤ چون از جنس همون نوار کاست بودن و مغناطیسی پس زود کثیف میشدن و قسمت هِد ویدئو رو کثیف میکردن پس بشر دوپا به فکر ساخت وسیله ای افتاد که فیلما رو پاکسازی کنه پس دستگاه فیلم برگردون هم به مشتقات ویدئو ملحق شد تا هم فیلمها رو پاک کنن و هم برا عقب بردن فیلم،کمک دستگاه باشن ^^^^^*^^^^^ اوایل دهه ی هفتاد ویدئو رسما آزاد شد و از حالت جرم بیرون اومد یه جاهایی تاسیس شد به اسم ویدئو کلوپ که فیلمهای مثلا مجاز و در اصل سانسور شده و انواع تولیدات وطنی رو بصورت وی اچ اس کرایه میدادن خیلی ها با توجه به وی اچ اس بودن فیلمهای عروسیهاشون ویدئو خریدن و بعدش فیلمهایی مث ادم برفی...تایتانیک و اینا رو با ویدئو تماشا کردن اما رفته رفته وجود این دستگاه تو خونه ها کمرنگ شد و با اومدن تکنولوژی دیجیتال..ویدئو به انباری ها و سمساری ها رفت و ویدئو سی دی و بازار دی وی دی و اینا داغ شد اما هیچوقتی مزه ی دیدن یه فیلم قدیمی ایرانی مث گلپری جون با ویدئو..اونم بحالت قاچاق و جرم رو نداشتن چون ما ایرانیها هرچی که خلاف باشه بیشتر زیر دندونمون مزه میکنه ... *@@*******@@* دهه شصتیا ◄
تو دهه ی شصت همه چی عجیب و غریب بود یجورایی بین عقب موندگی دوره ی قدیم و شروع دوره ی پیشرفت حالا چطور میگم خدمتتون ^^^^^*^^^^^ تو دهه ی شصت همه چی روبه ترقی بود فقط یه مساله وجود داشت یه جنگ اجباری که تمومی هم نداشت دوره ی ما اتوبوس هایی که موجود بودن دو حالت داشتن یا از دوره ی شاه مونده بودن و با همون امکانات عهد عتیق یا نو بودن و یه نموره رنگ و لعاب داشتن ولی با همون امکانات القصه این موجودات زبون بسته که کل بار حمل و نقل مسافر اون زمان رو بر عهده داشتن دو مدل بیشتر نبودن اولی که همون اتوبوسهای بنز معمولی یا ناسیونال بودن که اسمشون همون اسم شرکت ایران ناسیونال یا ایرانخودرو ی فعلی به عاریت گرفته بودن یه اتوبوس معمولی بود با صندلیهای فشرده و حداقل امکانات اون تَه اتوبوس که به بوفه معروف بود..دقیقا بالای موتور اتوبوس یه تخت جهت استراحت راننده و کمکش و شاگرد اتوبوس بود که اونم به یه نیمکت تبدیل شده بود و مسافرای بین راهی یا کسایی که عجله برا سفر داشتن عذاب شب اول قبر و گرمای جهنم موتور اتوبوس رو بعلاوه نعره ی و صدای همون موتور رو بجون میخریدن تا به مقصد برسن ^^^^^*^^^^^ یه آپشن خیلی جذاب هم که تو همه ی اتوبوسها وجود داشت کشیدن سیگار توسط راننده و مسافر و کلا همه بود..یعنی تا ماشین حرکت میکرد سیگاریها فورا سیگاراشونو آتیش میکردن و پا به پای اگزوز اتوبوس دود راه می انداختن اپشن بعدی اتوبوسها پذیرایی بود اونم به این صورت که تو اتوبوس یه شخصی همیشه حضور داشت به اسم شاگرد کارش پیاده و سوار کردن مسافرا..نظافت پاشین..چایی ریختن برا اقای راننده..و پذیرایی بود ابزار پذیرایی هم یه پارچ خیلی بزرگ پلاستیکی رنگ و رو رفته و یه لیوان بود و نوع پذیرایی هم شامل آب یخ بود و لاغیر حالا بگذریم از اینکه اون پارچ کذایی گاها به جای آفتابه هم مورد استفاده داشت ^^^^^*^^^^^ ^^^^^*^^^^^ نوع دوم اتوبوسها اتوبوس ایران پیما بود یه اتوبوس دراز و کشیده با یه حالت تهاجمی همه چیش با اون اتوبوس قبلی یکی بود..حالا مث همون مال شرکت بنز بود اما یه نموره جادارتر..صندلی ها راحتتر این مدل اتوبوس اخر کلاس برا مسافرت بود گاهی برا اینکه کلاس کار بالاتر بره یکی از ردیف صندلی ها رو تک صندلی تعبیه میکردن..یعنی بجا دوتا صندلی..یه صندلی وجود داشت این اپشن برا کسایی که تنها سفر میکردن و بعضا خانما بهتر بود یجورایی نسل اولیه اتوبوسهای VIP فعلی بودن ^^^^^*^^^^^ توی بعضی از مدلهای این اتوبوسها یه اپشنی بود به اسم کولر اونم بستگی به حضرت راننده داشت که کی عشقش بکشه و روشنش کنه شیشه ب این اتوبوسها برعکس اون ناسیونالها..باز شو نبود چون مثلا کولر داشتن و احتیاجی به باز کردن پنجره ها احساس نمیشد ولی اکثرشون اون اپشن بوفه رو هنوز داشتن و مسافرای بین راهی و سربازها و این موارد جاشون همونجا بود اون پذیرایی کذایی هم تو این اتوبوس مرسوم بود فقط تفاوتش تو نحوه ی کاربری پارچ بجا آفتابه شاید بود ^^^^^*^^^^^ بعدنا که ویدئو آزاد شد یه اپشنی هم به این اتوبوسها و سری جدید اتوبوسها که عمدتا برا شرکت شهاب خودرو بود اضاف شد و اونم تعبیه یک یا دوتا تلویزیون چهارده اینچ به اول و وسط اتوبوس و زیر سقف بود تا مسافرای محترم حین سفر یک یا دوتا فیلم ببینن فیلمها هم یا از انواع اژده های مرحوم بروسلی بود..یا نوع هندی و یا نهاینا فیلم ایرانی ادم برفی که بصورت قاچاقی ملت اونو میدیدن تنها پیشرفتی هم که حاصل شده بود سیگار کشیدن برا مسافرین تو اتوبوس ممنوع بود..اما حضرات راننده کماکان به کاهدود کردن سیگار مبادرت داشتن ..... ^^^^^*^^^^^ *@@*******@@* دهه شصتیا ◄
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم