►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ سالهای قبل همین موقع غوغایی بود تو شهر تق تق صدای ترقه پشت سر هم:) صدای آواز زردی من از تو سرخی تو از من صدای نگران مامانبزرگ ک میگفت: پسرم مواظب باش دخترم یوقت لباسات آتیش نگیره مادر اونقد زیاد که اخبار هی میگفت مواظب باشید چهارشنبه سوری را چهارشنبه سوزی نکنید . . . ولی امسال چی؟ . . . فقط بوی الکل فقط میتونیم مردمیو ببینیم که شهر رو ضد عفونی میکنن اخبار رو که روشن میکنی فقط میگه کرونا، کرونا خیلی وقته که حتی رنگ بیرون هم ندیدیم مامانبزرگ فقط میگه دخترم ماسک بزن، دست کش بپوش پسرم از خونه بیرون نیای یوقت . . . میبینین چه وضعی شده؟ بیاین با هم دعا کنیم کرونا هرچه زود تر نه تنها از کشور ما، بلکه از همه دنیا بره:) ****►◄►◄****
oOoOoOoOoOoO انگار حرم را غروب گرفته و قصد رفت ندارد عباس شرمنده ی روی حسین است در فکر با خود می گوید فردا جبران می کنم آری روز عاشورا را می گوید امان نامه را با سر پایین تکه تکه می کند با نگاهش به رقیه می فهماند که پشتش هست می فهماند که حرف های کوفیان گزافه می فهماند که عمویش است چه کاری بهتر از علمدار حسین بودن اینگونه شرمنده ی حرم سرا نمی شود صدای بی تابانه ی اصغر عذابش می دهد اشک پنهان رقیه هم همچنین اما در عجب است زینب چگونه استوار است او که از غوغای دل زینب بی خبر است زینب بزرگ است و کاری چه بسا دشوار در انتظارش زینب به تنهایی حریف یه دشمن خواهد شد نه وقت شکستن زینب امروز و فردا نیست زینب باید یزید را بشکند و رقیه بدو افتخار ورزد زینب شیر زن میدان است عباس همچنان که به زینب خیره است لبخند به لب می نشاند چه بسا که از غیرت او در خواهرش هم هویداست زینب کوه صبر است زینب مظهر عشق است زینب پرستار اسراست زینب خود عشق است ^^^^^*^^^^^ در سوگ جانان | قسمت اول ◄ در سوگ جانان | قسمت دوم ◄ در سوگ جانان | قسمت سوم ◄ در سوگ جانان | قسمت چهارم ◄
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ امدی ، جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب امدی سنگدل این زودتر می خواستی، حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک روز مهمان توام، فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا چه که با این عمر های کوته بی اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من، لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر این سفر راه قیامت می روی، تنها چرا ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ استاد شهریار
-.*-.*-.*-.*-.*-.*-.* آره تورو پیدا میکنم این شهرو شیدا میکنم آره غوغا میکنم تو فقط باش ^^^^^*^^^^^ این اسمش عشقه نه هوس تا وقتیکه باشه نفش دیگه از هیچیزی نترس تو فقط باش -.*-.*-.*-.*-.*-.*-.*
♥♥.♥♥♥.♥♥♥ اشک چیست؟ این واژه ی سه حرفی که غوغا می کند ؛ واژه ای که تنها سه نقطه دارد اما می تواند دنیا را دگر گون سازد می تواند زخم های دلم را تسکین دهد می تواند همدم تنهایی هایم باشد می تواند بالش شب هایم را خیس خیس کند و می تواند قلبم را شرمنده کند آری می تواند شرمنده کند این قلب ساده ام را که زود قضاوت کرد ؛ اشک قلبم را محکوم به سادگی کرد . محکوم به تنهایی ، محکوم به سکوت باید بگویم اشتباه می کردم ؛ اشک سه حرف ندارد خیلی حرف دارد حرف هایی که خیلی وقت است در دلم مانده و اما من نقاب بی تفاوتی بر چهره ام زدم ؛ نقابی از شادی از لبخند اما کسی نمی داند در دلم چه می گذرد چه چیز هایی که دیدم و نبریدم. چه حرف ها که شنیدم و سکوت کردم و چه زجر ها که کشیدم و دم نزدم اشک با آمدنش نیمه ی پر لیوان را به من نشان داد.اشک با آمدنش به من فهماند که ساده بودم و بچگی کردم به من فهماند که خوب نشناختمش و از همه مهم تر به من فهماند که ارزشش را نداشت ؛ آری هیچ کس ارزشش را ندارد حتی او و قطره ی آخر . . . به من فهماند که تنها کاری که من در آن ماهرم نابود کردن خودم است و زمزمه های پایانی . . . محکم باش و دم نزن زندگی ادامه دارد *@@*******@@* دوستان این متنی که ملاحظه کردید هم خودم نوشتم امید وار هستم خوشتون اومده باشه و نظرتان هم درباره نوشتم بدید * داریوش ابراهیمی *
♡ ♡♡♡ ♡ ♡♡♡ ♡ قلب من! ای کودک لجباز بد هرچه می خواهی نباید داد زد بازی تو ، بازی با آتش است آتش عشق ، بیخیال و سرکش است گریه کن ، در سینه ام فریاد کن هرچه خواهی ، بی وفا را یاد کن در دلم غوغا و لب هایم خموش ای صدا! در بی صدایی هم بکوش تا که نامحرم نداند راز من راز این قلب پر از احساسِ من آرام رضوی ♡ ♡♡♡ ♡ ♡♡♡ ♡ *labkhand* سلامتی شما آرزومه *labkhand*
در دلت یک غم زیباست، دلم می گوید خسته از شاید و اما ست، دلم می گوید دل تو مثل غزل مثل خدا مثل سکوت مثل یک کوچه تنهاست، دلم می گوید دل سودایی من، ساده و سرشار و بزرگ یک نفر مثل تو میخواست، دلم می گوید من عقیده به غزل های تو دارم شاعر غم اشعار تو زیباست، دلم می گوید درنگاه تو پر از بخشش مروارید است چشم تو پاسخ دریاست، دلم می گوید ای خلاصه شده در چشم تو تندیس سکوت پشت چشمان تو غوغاست، دلم می گوید مثل یک سیب که از شاخه فرو می افتد عشق هم حادثه ماست دلم می گوید کار من نیست غزل گفتن و اینجا ماندن شاعری کار شماهاست دلم می گوید ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ناشناس *
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ سه تارم ، راست میگوید ، کمی ناکوک و بد حالم مخالف میزنم ، زیرا ، مخالف گشته اقبالم دلم می خواهد امشب را در آوایش رها باشم ولی افسوس دلتنگم ، ولی افسوس بی بالم اسیر اشک نافرمان ، اسیر بغض حرمانم گلو را می فشارد دل ، پر از قیلم ، پر از قالم نه آهی و نه سودایی ، نه شوری و نه غوغایی دل آرایی ندارم تا که پرسد حال و احوالم
ای که میپرسی نشان عشق چیست *** عشق چیزی جز ظهور مهر نیست عشق یعنی مهر بیچون و چرا *** عشق یعنی کوشش بیادعا عشق یعنی عاشق بیزحمتی *** عشق یعنی بوسه بیشهوتی عشق یعنی دشت گل کاری شده *** در کویری چشمهای جاری شده یک شقایق در میان دشت خار *** باور امکان با یک گل بهار عشق یعنی ترش را شیرین کنی *** عشق یعنی نیش را نوشین کنی عشق یعنی این که انگوری کنی *** عشق یعنی این که زنبوری کنی عشق یعنی مهربانی در عمل *** خلق کیفیت به کندوی عسل عشق یعنی گل به جای خار باش *** پل به جای این همه دیوار باش عشق یعنی یک نگاه آشنا *** دیدن افتادگان زیر پا عشق یعنی تنگ بی ماهی شده *** عشق یعنی ، ماهی راهی شده عشق یعنی مرغهای خوش نفس *** بردن آنها به بیرون از قفس عشق یعنی جنگل دور از تبر *** دوری سرسبزی از خوف و خطر عشق یعنی از بدی ها اجتناب *** بردن پروانه از لای کتاب در میان این همه غوغا و شر *** عشق یعنی کاهش رنج بشر ای توانا ، ناتوان عشق باش *** پهلوانا ، پهلوان عشق باش عشق یعنی تشنهای خود نیز اگر *** واگذاری آب را بر تشنه تر عشق یعنی ساقی کوثر شدن *** بی پر و بی پیکر و بی سر شدن نیمه شب سرمست از جام سروش *** در به در انبان خرما روی دوش عشق یعنی مشکلی آسان کنی *** دردی از درماندهای درمان کنی عشق یعنی خویشتن را نان کنی *** مهربانی را چنین ارزان کنی عشق یعنی نان ده و از دین مپرس *** در مقام بخشش از آیین مپرس هرکسی او را خدایش جان دهد *** آدمی باید که او را نان دهد عشق یعنی عارف بی خرقه ای *** عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای عشق یعنی آنچنان در نیستی *** تا که معشوقت نداند کیستی عشق یعنی جسم روحانی شده *** قلب خورشیدی نورانی شده عشق یعنی ذهن زیباآفرین *** آسمانی کردن روی زمین هر که با عشق آشنا شد مست شد *** وارد یک راه بی بن بست شد هرکجا عشق آید و ساکن شود *** هرچه ناممکن بود ممکن شود درجهان هر کارخوب و ماندنی است *** رد پای عشق در او دیدنی است سالک آری عشق رمزی در دل است *** شرح و وصف عشق کاری مشکل است عشق یعنی شور هستی در کلام *** عشق یعنی شعر، مستی؛ والسلام مرحوم مجتبى كاشانى * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * *bye_bye* اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم *bye_bye*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم