باز هم به راهش ادامه داد دیگه صبرم سر اومد محکم بند کیفشو کشیدم و داد زدم
دِ لامصب وایسا دیگه خواست
بتوپه بهم که نزاشتم حرف بزنه
تو فکر کردی کی هستی؟ بهت گفتم ازت خوشم میاد مثل چی پریدی بهم گفتم نازته به چشم میخرم ولی فایده نداشت همه خاکی تو سرم ریختم تا بهت بفهمونم دوست دارم ولی میدونی چیه تو دور برداشتی خودتو زیادی دست بالا گرفتی اما حالا من پشیمون شدم دیگه نمیخوامت
مثل سگ دروغ میگفتم ولی باید خودی نشون میدادم دیگه زیادی کوتاه اومدم حالا اون بود که مات شد بی توجه به چشمای پر آبش که دنیامو به آتیش میکشید به سرعت از کنارش گذشتم
چند روزی بود که خودمو ازش مخفی میکردم ولی از دیدنش دست نمیکشیدم مثل همیشه دزدکی از پشت کاج های کوچه مدرسشون میرفتم دیدنش چند دفه هم موقع فوتبال از پشت پنجره دیدمش انگار که بیحوصله بود دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار که اونطوری ناراحت نباشه ولی با اخم نگاهمو ازش میگرفتم، شده بودم مامور بدرقش صبحا تا اون نمیرفت داخل مدرسه خودم سر کلاس نمیرفتم صبح که دیدمش زیاد سرحال نبود خسته و سلانه سلانه رفت تو مدرسه
برگشتنی مثل تیری که از چله کمان رها شده با شتاب به سمت کوچه کاج ها دویدم و زیر لب فحشی نثار روح پرفتوح معلم وراج ریاضیمون کردم که انقدر فک زد به کوچه که رسیدم با نفس نفس خم شدم و دستمو به زانوهام گرفتم که با صدای جیغی نفس نرسیده توی سینم حبس شد
ادامه دارد پنجره | قسمت اول ◄ پنجره | قسمت دوم ◄ پنجره | قسمت سوم ◄ پنجره | قسمت چهارم ◄ پنجره | قسمت پنجم ◄ پنجره | قسمت ششم ◄ پنجره | قسمت هفتم ◄ پنجره | قسمت هشتم ◄ پنجره | قسمت نهم ◄ پنجره | قسمت دهم ◄
o*o*o*o*o*o*o*o
نیسان وانت شاخ به شاخ رفته بود زیر کامیون
میگفتن رانندش مُرده
تنها چیزی که میشد از لاشه ی ماشین تشخیص داد نوشته پشتش بود
“دوستم بدار ! شاید فردایی نباشد ”
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
پیرمرد همسایه آلزایمر دارد
امروز صبح بیخودی شلوغش کرده بودند
او فقط یادش رفته از خواب بیدار شود
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مادرا به گردن خدا حق دارن
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
هوای هم را نداشته باشیم خفه خواهیم شد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
بعضی از آدمها مثل قوطی کنسرو میمونن
وقتی میبینین باد کردن یعنی خراب شدن و باید بندازینشون دور
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مرا تا بزن ، به قرینه هم تا بزن
میخواهم تنها درگیر نیمه خودم باشم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
کاش یاد بگیریم اگه به یکی دست دادیم … به بقیه پا ندیم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
وقتی اولین احساس مادرم به من “تهوع” بود از دیگران توقعی ندارم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
صفحه ی آخر شناسنامه زیاد مهم نیست
گاهی باید تو آیینه خوب نگاه کنی ببینی هنوز زنده ای یا نه !؟!؟
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
کاش خدا روی بعضی از آدمها با ماژیک قرمز علامت میگذاشت تا ما بدونیم باید بیشتر مطالعه شون کنیم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
حوا بودن تاوان سنگینی دارد
وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم به هوا نیاز دارند
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
کسی که تو حرفاش زیاد میگه “بیخیال” بیشتر از همه فکر و خیال داره فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
چرا همیشه زندگی از دیدن خنده من لجش می گیرد ؟
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
زندگی به من آموخت که همیشه آماده دفاع از حمله احتمالیِ کسی باشم که به او محبت فراوان کردم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
گفتم : چند سالته پسر ؟
به زور سطل آشغال رو میداد پایین ، بهش میخورد ده ساله باشه
آشغالها رو تو پشت موتورش گذاشت و گفت : شونزده
گفتم : این آشغالها رو کجا میبری ؟
گفت :میبرم این پایین میدم بازیافت کنن
گفتم : چقدر درمیاری ؟
گفت : هرچی بشه خدا رو شکر
گفتم : با این سنت بهت گیر نمیدن گواهی نامه نداری پشت موتوری ؟
گفت : تا حالا نشده ، موتورش رو روشن کرد و رفت و من هنوز تو کف این دنیام
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
فکر کنم تو زندگیم یه جایی پیچ پیچیده ولی من نپیچیدم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مردها بغض میکنند بعد لبخند تقلبی میزنند و در جیبهایشان به دنبال فندک میگردند
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
بن بست زندگی جاییست که نه حق خواستن دارین نه حق انتخاب
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
پایانی برای قصه نیست چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند و نه گرگها سیر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
سخت ترین کار دنیا ترمیم اعتمادیه که از دست رفته
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
نه انگیزه ای برای خواب ، نه انگیزه ای برای بیدار شدن
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
اون چیزی که شما باهاش مُردی ما یه عمره داریم باهاش زندگی میکنیم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
کبوترها که جز پرواز آزادی نمی خواهند نباید در حصار میله ها با دانه ای گندم به او تعلیم ماندن داد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
شاید کم رنگ باشم اما هرگز دو رنگ نیستم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
حرفی برای گفتن اگر بود ، دیوارها سکوت نمی کردند
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
گفت : با مادر یه جمله بساز
گفتم : من با مادر جمله نمیسازم ، دنیامو می سازم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
سکوت متن ساده ای است که اشتباه خوانده می شود
o*o*o*o*o*o*o*o
اگه چند ماه نبودم خیال نکنین ناراحت بودما
یه اتفاق فوق العاده بد واسم افتاد
طوری که شب و روزم گریه شده بود
همه یک خانواده ایم
آدم که از خونوادش ناراحت نمیشه