به نام خدایی که تنهاست ولی تنهایی را برای بنده اش نمی پسندد *@@*******@@* از خدا پرسیدم: گر سرنوشتم را تو نوشته ای ازبرای چه دعا کنم؟؟؟؟ خدا تبسمی کردو فرمود: شاید نوشته باشم هر چه که دعا کند *********◄►********* خدا وقتی انسان را اندازه میگرد متر را دور مغزش نمی گذارد مترش را دور قلبش میگذارد *♥♥♥♥*♥♥♥♥* دریا اشوب شد و تمامی مسافران و کارکنان به تکاپو افتادند دختر ناخدا نیز در ان کشتی بود که به خواب عمیقی فرو رفته بود دریا بی رحمانه اورا ازخواب راند او بانگرانی پرسید : ناخدای کشتی باباعه درسته؟؟؟ خدمه گفت :بله دختر با خیال راحت خوابید چون میدانست که ناخدای کشتی پدرش بود باشد که ناخدای کشتی همه مان پروردگارمان باشد *@***/* دعایی برای همه خدا امشب به تمامی بندگانت نگاهی بینداز میدانم دست همگی مان را گرفتی ای فقط رهایمان نکن و مریضان را به حق اقا امام رضا شفا عنایت بفرما الهی امین **♥** *ghalb_sorati* **♥** *ghalb_sorati* *gol_rose* *gol_rose* *gol_rose* *gol_rose* و بابت تمامی چیزهایی که به عطا کردی و تمامی چیز های بدی که قرار بود به ما برسد اما نرسید سپاس می گوییم ♥♥.♥♥♥.♥♥♥
****►◄►◄**** کاش دورانمان کمی عقب تر بود مثلا یک قرن من چادرِ گلدار سرَم میکردم و تو با چند نانِ سنگکِ تازه ، سرِ کوچه می ایستادی تا من از کنارت رد شوم و تو با تمامِ جسارتت به من نانِ داغ تعارف کنی من نگاهم را نجیبانه می دزدیدم و تو ... عاشق تر می شدی ... به این منِ دست نیافتنی مالِ آن دوران اگر بودیم برای دلبری از تو ، آبگوشت های جانانه روی اجاق ، بار می گذاشتم که بویِ دلبرانه اش تا خانه ی شما برسد و تو بیشتر از همیشه عاشقم شوی تا مادرت باز هم از نجابت و خانمیِ دخترِ چادر گلی بگوید و تو قند در دلت آب شود ، و از شرم و وَقارت ، سرخ و سفید شوی و سرت را پایین بیندازی مالِ آن دوران اگر بودیم ؛ تو برای یک لحظه دیدنم ، با تمامِ جهان می جنگیدی چقدر حیف که مالِ آن دوران نیستیم مال آن دوران اگر بودیم کوچه ها پر می شد از مردانی که دلشان می تَپید به خانه برگردند و زنانی که تمامِ کوچه را برای آمدنِ مرد عاشقشان ، آب و جارو می کردند
*-*-*-*-*-*-*-*-*-* میــدانی اولین بوسه جهان چطور کشف شد؟ در زمان های بسیار قدیم زن و مردی پینه دوز، یک روز به هنگام کار، بوسه را کشف کردند. مرد دست هایش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند، به زنش گفت بیا این را از لبم بردار و بینداز. زن هم دست هایش به سوزن و وصله بود. آمد که نخ را از لب های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چکار کنم. ناچار با لب برداشت شیرین بود، ادامه دادند *-*-*-*-*-*-*-*-*-* عباس معروفی
oOoOoOoOoOoO مثلاً پیش بیاید دوباره کنارت باشم قلبم دیوانه وار از ریتم نفس هایت به قفسه سینه ام بکوبد رنگ مورد علاقه ات را بپوشم ریتم موزیک مورد علاقه ات در چشم هایم دو دو بزند نگاهت به نگاهم قفل شود در نی نی سیاه چاله ی چشمانت غرق شوم و تو رابرق ذوق چشمانم بگیرد لبخند بزنی و سرم را پایین بیندازم وبازهم دل بدهم به حرفهایت پر بکشم به سمت گوشه ای ترین چهارخانه ی پیرهنت و تا ابد درآغوشت زندگی کنم زل بزنم به ترکیب صورتت به ساده ی دلنشین و دوست داشتنی خودم فکر کنم چطور ممکن است یک نفر را اینقدر دوست داشته باشم یعنی که وای ازدست کسی عاشق است من خودم و هزار آرزویم رابرای وقتی که تورا ببینم هرشب قبل خواب دوره میکنم وهرشب فرهادی میشوی که به خوابم می آیی و تیشه میزنی به تک تک ریشه های درختی که عشق توشکوفه های آن هست oOoOoOoOoOoO کوثر طاهری
^^^^^*^^^^^ زخمی اگر بر قلب بنشیند تو نه میتوانی زخم را از قلبت وا بکنی و نه می توانی قلبت را دور بیندازی زخم تکه ای از قلب توست زخم اگر نباشد قلب هم نیست زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی قلبت را چگونه دور می اندازی؟ زخم و قلبت یکی هستن ^^^^^*^^^^^ دنیا را بگذار آب ببرد وقتی تو در توفان گرفتار می آیی چه خیال که تو دکمه یقه ات را بسته باشی یا نبسته باشی چه خیال که خاک در چشمانت خانه کند یا نکند چه خیالی؟ تو در توفان گرفتار آمده ای میخواهی که گلویت خشک نشود؟ ^^^^^*^^^^^ جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی
*~~~*****~~~* نفسم پس می رود، از چشمهایم اشک می ریزد، دهانم بدمزه است سرم گیج می خورد، قلبم گرفته، تنم خسته و کوفته و شل، بدون اراده در رخت خواب افتاده رخت خواب بوی عرق و بوی تب می دهد میخواهم بلند شوم و پنجره را باز کنم ولی یک تنبلی سرشار مرا روی تب میخکوب کرده میخواهم سیگار بکشم میل ندارم اطاق درهم برهم است و من تنها هستم در رخت خوابم میغلتم، یادداشت های خاطره ام را به هم میزنم اندیشه های پریشان و دیوانه مغزم را فشار میدهد پشت سرم درد میگیرد. تیر میکشد، شقیقه هایم داغ شده، به خودم می پیچم لحاف را جلوی چشمم نگه میدارم فکر می کنم....خسته شدم خوب بود میتوانستم کاسه ی سر خود را باز کنم و همه ی توده های نرم خاکستری پیچ در پیچ کله ی خود را در آورده، بیندازم دور، بیندازم جلوی سگ *~~~*****~~~* زنده به گور نوشته صادق هدایت
-----------------@*-- پسر، موقعی که آدم میمیرد این مردم خوب آدم را از چهار طرف محاصره میکنند من امیدوارم که وقتی مردم، یک آدم با فهم و شعوری پیدا بشود و جنازه ی مرا توی رودخانه ای، جایی بیندازد. هر جا که میخواهد باشد، ولی فقط توی قبرستان، وسط مرده ها چالم نکنند روزهای یکشنبه می آیند و روی شکم آدم دسته گل میگذارند و از این جور کار های مسخره وقتی که آدم زنده نباشد، گل را میخواهد چه کار؟ مرده که به گل احتیاجی ندارد آدم تا زنده است باید از کسی که دوستش دارد گل هدیه بگیرد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کتاب ناتور دشت اثر سلینجر
oOoOoOoOoOoO عزیزِ جان حالا من به روی خودم نمیاورم، فکر نکنید یاد شما در فکر ما و عشقتان در قلبمان کمرنگ شده ها، نه فقط یک وقتهایی آدم نیاز دارد دوست داشتنش را نگوید و فقط دوستت دارم بشنود گوش هایش نیاز دارند دوستت دارم بشنوند، قلبش نیاز دارد با شنیدن آن دوستت دارم تند بزند، گونه هایش نیاز دارد با تند زدن قلبش گل بیندازند، لب هایش نیاز دارند از گل انداختن گونه هایش کش بیاید و بشود شبیه یک لبخند کمرنگ عزیزِ من، من به روی خودم نمی آورم که این گوش ها و قلب و گونه و لبها چه چیز هایی نیاز دارند، ولی لطفا کمی به فکرشان باشید به فکرم باشید oOoOoOoOoOoO فاطمه جوادی
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم