♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دلم میخواست یه متن بلند بالاا بنویسم که دلم براتون تنگ شده برا خل چل بازیامون برا دعواا هامون برا کامنت های با این جمله (تاییدنشود) برا رابطه فامیلیمون برا تک تک لحظات قشنگمون ولی خب دیدم همین جملات کوتاه گویای همه چیز هستند درسته که روزای خفن و باحالمون گذشت از هم دور شدیم زندگی ما رو تو خودش غرق کرد و بزرگ شدیم.. ولیی خواستم بگم هیچوقت اولین دوستای مجازیم فراموش نمیکنم همیشه مشتاق دیدنشون میمونم و همیشه از تهه تهه قلبم دوستشون دارم 💛🤍
سلام خنگولستانیا ، گیلیلیلیلیلی عیدمون مبارک بزارید بعده یه عمر یه سری آهنگ حرامه خاک بر سری براتون بزارم که بزنیم به کمر و همگی حرام بشیم بریم خاک بر سرمون بریزه اون دستای بندری رو بیارید بکوبید به سرتون پیش به سوی کرونا حالا فعلن یکم برقصیم تا ببینیم چه خاکی به سرمون کنیم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ اون دستای سیاه سولوخته رو بیارید بالا ما شا الله برررییییم آهنگ اولو یه آهنگ عربی بندری ریا کاروووو ریا کارووو ترجمه : ای ریاکاران .... ای ریاکاران ریاکاران هان ؟؟ حبیبی یا کارو ؟؟ ترجمه : هان ای ریاکاران ؟؟ .. آیا ایی کاراتونه دوست دارید ؟؟ ریا کارو هان ؟؟ یا عَمّ یا کارو ؟؟ ترجمه : هان ای ریاکاران ؟؟؟ .... آیا به عمه ی خود فکر میکنید با ایی کاراتون ؟؟ مگر الی غار جفتک به کارو ترجمه : همانا با این کار جفتک زنان به سمت غار میرید تریاک بابا خرت نی ، عشقم تو نور عینی ولی افسوس داری میری ، لت رو اوهَع وت ادوعنی ترجمه : خری که ماله پدرت بود گم شده است ، داره تریاک میکشه ، عزیزم تو نور چشم منی ولی افسوس داری خر میری ، اوهَع دشمنانت را لت و پت میکنم بی توئه بی احساس دلم تپش نداره لره هیکلش چون سبیله چاره ترجمه : تو احساس نداری ، من دلم نمیتپه ، اون لره رو ببین با اون هیکلش چه سیبیلی داره [audio mp3="/uploads/2020/03/khengoolestan_shad_bandari_arabi_1_farvardin_1398_ria_karo.mp3"][/audio] download ◄ ► ما شااااا اللله حالا همه با هم ریاکران باورت نی ، متروک عوض نی ترجمه : ریاکاران آیا باورتون نمیشه که این متروکه رو نمیشه عوض کرد ؟؟ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بررررررییییم یه موزیک بابا کرمه حرامممه ما شا الله به این قرا بح بح اون آخر مجلس اونقدر قر دادن که کرونا ازشون داره میچکه جانم به این کرونایی ها قرنطینه اییا جا نمونن ، لعنتیا *vakh_vakh* *vakh_vakh* اون پیرمرد پیر زنای مجلس بیان قرنطینه رو با قر خودشون گرم کنن ریدم تو این عید ما شا الللهههه قرررررتو برمممم هوهو ژاااان این کمره یا فنره ؟؟؟ کرونا میچکه ازین رقصاتوننن ااگر میرینم تو این دنیا یه دشمن داریم که ایشونه یه دشمن داریم عین گوه که زلفاشون پریشونه اگه میل بیرون دارم حتما ویروس توی تنم دارم شکستم شیشه ی غم رو خودم کرونا دااارم جانم به این کروناییا ،بنازم به قرنطینه اییا بیاد قدیما و بیرون رفتنامون بلند میشم برم بیرون ننممون میکشد مارا اگه میل بیرون دارم یکمی انگار که عن دارم آها ما شا الله اون قرنطینه اییای لعنتی کجان ؟؟ [audio mp3="/uploads/2020/03/khengoolestan_baba_karam_1_farvardin_1398.mp3"][/audio] download ◄ ► سرو سر با تنفس هامو جنگ تن به تن دارد نه مدرسه ، نه در مترو ، نه سره کار جایی دگر دارم اگر میل بیرون دارم حتما عقل کم دارم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بریییییییییییییم شماااال قررررررررررررر قررررررررررررررررر بوشو بوشو گیلیلیلیلیل لیلیلیلیلیلیلی ها ما شا الله به این قرای ریز بوشو بوشو توره نخاممم سیاهی توره نخام بلا سوخته تو ره نخام [audio mp3="/uploads/2020/03/khengoolestan_shomali_1_farvardin_1398.mp3"][/audio] سیاهی بلایی ، آخ تو تهرون با مویی آی بامویی با مویی خوش بومویی سیاه خاله اون لبانه بزرتی سه روز سه شب برکت زرت پرتی میته اون خاله لبانه گاز بگوزم گیلیلیل لیلیلیلی یلیلیلی حیرو حیرانه من تی قربانه ناز نکو جانه ، کرونانه کرونانه اونقدر صابون خوردمه کرونا حیرانه گوز نزن جانه ، سلفه نکن جانه بیا بشیم خانه چقدر دست بشورم دست بشورم ، پوست دستام رفتانه دوستانه عزیز همه با من همکاری کنن همه بگن ایشاله میخوایم بریم بیرون ایشا له کرونا بیرون منتظره ایشا له مثل یه سگ میمونه ایشا له با لگد زدم به سگ ایشا له کرونا اومد کونم ایشا اله ویروس بدم همه رو ایشا له همه ره لیس بزنم همه بگیرن ایشا له بسکه دستامه شستم ، کونمه نشستم ایشا له [audio mp3="/uploads/2020/03/khengoolestan_shomali_1_farvardin_1398.mp3"][/audio] download ◄ ► ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥** عیدتون مبارک خنگولستانیا میتونید لیست ترانه های شاد قدیممون رو از دسته بندیه ترانه خونه پیدا کنید و دانلود کنید
روزی روزگاری شیخ و مریدان در راه بودن برای رسیدن به میدان شهر شیخ که فشار ریق بر او حائل شده بود یه دست به باکسن خویش گرفته بود و زیکزاک تند تند راه میرفت و از مریدان جلوتر بود و مریدان نیز پشت سره شیخ راه می آمدن و راه رفتن شیخ را در آن حالت مسخره میکردند و چون خری چموش عرعر میکردند و میخندیدن همیطوری که شیخ از آنها جلوتر بود کاکول ستار شیرازی ، خود را سریع به شیخ رساند و گفت یا شیخ من سبزی فروشی در کنار رودخانه میشناسم که ،مرا خیلی بیشتر از شما ، احترام میگذارد و احترام بیشتری نسبت به شما برایم قائل است و مرا والا مقام مینامد شیخ که بسیار تحت فشار بود همی خواست از همکلامی با کاکول ستار فرار کند ولی او که بسیار پلید و خبیث بود هی گیر سه پیچ داده بودندی که شیخ اگه باور نمیکنی بیا بریم پیشش و دست شیخ را گرفتندی و زوری زوری به سمت رودخانه بردندی و سبزی فروووش تا چشمش به کاکول ستار افتاد از جای برخواست و گفت جناب والا مقام ، خوش آمدید ، حتمن برای خرید سبزی بر من منت نهادید ، چه میخواهید ؟؟ کاکول ستار که بسیار سرمست و خوشنود از چاپلوسیه سبزی فروش بود برق خوشحالی از خشتکش به هوا خواست و رو به شیخ گفت شیخ ریدم در ریشت ، توجه نمودی ؟؟ سپس مرده سبزی فروش ، رو به کاکول ستار گفت ، والا مقام جان ، به نظرتان شیخ نیز سبزی میخواهد ؟؟ شیخ اندکی دست به خشتک برد و گفت عمو سبزی فروش سبزی فروش گفت بعله ؟؟ شیخ دوباره فرمود : سبزی کم فروش سبزی فروش گفت بعله ؟؟ سبزیت باریکه ؟؟ _ بله شبهات تاریکه ؟؟ _ بعله مریدان که دیدن مکالمه بین سبزی فروش و شیخ ریتمیک است شروع کردن به قر دادن و رقصیدن *tombak* *akhmakh_dance* عمو سبزی فروش _ بععععله ؟؟ سبزی گِل داره _ بعله درد و دل داره _ بعله عمو سبزی فروش _ بععععله ؟؟ خلاصه عمو سبزی فروش که گریپاژ کرده بود و شرطی شده بود هرچی که شیخ میگفت ، او همانطور که قر میداد میگفت بعله شیخ در ادامه فرمود عمو سبزی فروش _ بعععله ؟؟ منو دوستم داری _ بععععله عمو سبزی فروش _ بعله من نعنا میخوام _ بعلههه تو رو تنها میخوام _ بعله عمو سبزی فروش _ بعله سبزی کم فروش _ بعله من ترب میخوام _بعله تو رو یه ربع میخوام _ بعله :khak: :khak: مریدان بعد از شنیدن این قسمت شعر در حالی که قر میدادند و میگفتن بعله بعله شروع به جفت گیری با هم کردند شیخ همچنان ادامه میداد عمو سبزی فروش _ بعله سبزی کم فروش _ بعله عمو سبزی فروش _ بعله سبزیت آشیه ؟؟ بعله عمه ات لاشیه ؟؟ بعله عمو سبزی فروش _ بعله سبزی کم فروش _ بعله تو که دوستم داری _ بعله میخوام برینم _ بعله خیلی میرینم _ بعله سپس شیخ در حالی که در حال قر دادن بودند شروع کرد در مغازه سبزی فروش ریدن و برای اینکه کسی متوجه نشه همیطوری به شعر ادامه میداد بقیه هم قر میدادند عمو سبزی فروش _ بعله سبزی کم فروش _ بعله یکم مونده فقط _ بعله دیگه آخراشه _ بعله عمو سبزی فروش _ بعله دستمال نداری ؟؟ _ بعله کونم گوهیه _ بعله دستمالو بده _ بعله روزنامه بده _ بعله سپس شیخ دستمال و روزنامه را گرفت و باکسن کون خود را پاک کرد و ادامه داد عمو سبزی فروش _ بعله ستار میگوزه _ بعله خیلی میگوزه _ بعله عمو سبزی فروش _ بعله ستاره چه اَخه _ بعله هی میترکه _ بعله *palid* *palid* خلاصه همیطوری شیخ با ریتمیک خوندن این آهنگ همه را هیپنو تیزم کرده بود و یواش یواش از سبزی فروش دور شد سبزی فروش هم همچنان در حال قر دادن بود و میگفت بعله که نا گهان به خود آمد و دید شیخ روی سبزی ها و تراوز و مغازه و خودش و در و دیوار و همه ریده است در مسیر برگشت شیخ دست به گردن کاکول ستار انداخت و در حالی که مریدان همچنان در حالی که میگفتن بعله بعله به سرو کله ی هم میکوبیدن و دنبال شیخ و کاکول ستار می آمدن به کاکول ستار گفت این سبزی فروش آدم شل مغزی است ، زیاد به حرف هایش اعتنا نکن ، او به اردکی که در مغازه دارد هم میگوید والا مقام کاکول ستار بعد از شنیدن این از خود بی خود شد و با سرعت زیاد شروع به قر دادن کرد و منفجر شد *miterekonamet* *miterekonamet* و از وی چند تکه خشتک و یک پیژامه آبی راه راه به دست آمد که خاکش کردند تا کاکول ستاری دیگر رشد کند و سبز شود *ghalb* *ghalb* باشد که رستگار شود و خدایش لعنت کناد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ داستانک های شیخ و مریدان ، نوشته شده و طنز پردازی شده توسط برو بچه های خنگولستان *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
شونره آذر روز دانشجو تو ایرانه یه خاطره برا اون روز دارم که میگم خدمتتون ترم اخر دانشگاه بودم و قدیمی برا همین اتاق بسیج دانشجویی رو دادن بهم که ژتون غذای دانشجو ها رو بدم البته خودمم بدم نمیومد چون میشد روزی چندتا ژتون تک زد و وقتایی که غذای سلف سرویس دانشگاه خوب بود..یه دل سیری از عزا دراورد یا به داد رفیقا ی گشنه رسید خلاصه که بد نبود روز شونزده اذر بهم گفتن که از بعد از ظهر تو اتاق باشم چون مراسم بود و برا خوابگاههای بیرون دانشگاه غذا نمیبرن تا همه اجبارا بیان تو مجتمع مرکزی و منم ژتون اضطراری به اونایی که میان بدم برا شام اینطور که مشخص بود از چندتا از دانشگاههای شیراز هم میومدن و اصل کار من خدمت دهی به اونا بود ^^^^^*^^^^^ القصه تا وسطای مراسم کار من شد ژتون دادن به ملت اخرای مراسم که میخواستن شام بدن...منم هُل خوردم تو سالن مراسم عجیب بود که چلوماهی و نوشابه و مخلفات تو ظرف یکبارمصرف سرو کرده بودن قاشق و چنگال یکبار مصرف هم داخل ظرف رفتم کنار دوستام نشستم و شروع کردم شام خوردن حین خوردن چنگال پلاستیکی شکست..اونو انداختم دور و با قاشق ادامه دادم که قاشقه هم شکست..ارزونترین مدلش رو خریده بودن ناکس ها عوض چلو ماهی رو با خریدشون جبران کرده بودن دیدم انگار نمیشه ادامه داد طبق روش اجداد بز چرون خودم با دست نشستم به خوردن خدایی کیف هم میداد یه لحظه دیدم کل ردیف دوستان دارن با دست میخورن..دیگه عادی شد..یه مِلِچ مولوچی راه افتاده بود که واویلا حضرات رؤسای دانشگاه هم برا اینکه رزومه ی کاریشون عالی بشه از صدا و سیما و خبرنگارها هم دعوت کرده بودن تا این مراسم رو پوشش بدن به جهت پاچه خواری بالا دستی های خودشون شام تموم شد..مراسم تموم شد..منم از خستگی زیاد رفتم تو همون اتاق بسیج..در رو قفل کردم و کپیدم..فرداش هم تا عصر کلاس داشتم عصر فرداش رفتم خونه ^^^^^*^^^^^ در بدو ورود حس کردم یه خبرایی هست چون همه چی مشکوک بود وارد که شدم داداشم رو دیدم..تا سلام کردم منفجر شد از خنده..شکمش رو گرفت و رو زمین ولو شد رفتم تو پذیرایی دیدم همه منو که میبینن هرهر میخندن یه لحظه شک کردم نکنه شلوارم پاره س یا موهام یجوری شدن تو اینه نگاه کردم و دیدم نوچ همه چی عادیه تا اینکه بابامو دیدم عجیب بود اون نمیخندید برعکس داشت با غیض نگاهم میکرد سلامش کردم گفت زهر مار خاک بر سرت بیشعور دیگه واقعا گیج شده بودم نمیدونستم چی شده..چه خبطی کردم یا خدا اخرش مادرم اومد و گفت بچه جون..تو همیشه باید عین عنتر ادا در بیاری اونم تو دانشگاه..اونم جلو دوربین تلویزیون؟؟ گفتم به جون خودم من کاری نکردم مادرم گفت باشه..تو درست میگی..پس بشین پای اخبار و شاهکارت رو ببین تا دوساعت که کانال عوض میکردم تا شبکه ی یک..اخبار سراسری پخش شد بعد کلی طول و تفسیر مراسم دیروز دانشگاه شیراز رو نشون داد حالا قصه چی بود دوربین یه لحظه میوفته روی من منم با دست دارم کوفت میخورم بعد این صحنه رو چند بار هی نشون داد از قرار از دیروز تا امروز شبکه ی استانی سه بار شبکه ی سه..شبکه ی یک..هر کدوم دوبار شام خوردن من رو نشون داده بودن دستمو رو به اسمون کردم و گفتم ای خدا تورو خدا منو بکش کم تابلو بودم تو دانشگاه این آخریش رو چکار کنم؟ فردا هم امتحان دارم اگه نرم دانشگاه هم که بابام منو شقه میکنه برم هم که عین آدم کون پتی همه بهم میخندن خدایا به چه گناهی منو داری میچزونی؟؟؟ هعییییی فرداش تو خیابون ملت هم بهم میخندیدن تو دانشگاه که هیچی..کلا سوژه شده بودم تا یکماه هم پس لرزه های اون شام خوردن منو میلرزوند فقط اینو فهمیدم قاشق چنگال یکبار مصرف خر است دانشگاه خر صدا و سیما پدرجد همه ی خرها س شام خر است مراسم خر است شونزده آذر خیلی خر است اما غذا خوردن با دست خیلی باحاله برنج خالی رو بادست بخوری تو دهنت مزه ی چلوکباب سلطانی میده ....
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ یه شب خونه مادر بزرگم رفتیم برای دورهمی بعد حیاط خونشون خیلی بزرگه با درختای بزرررگ نارنج و پرتغال و گردو بعد اونشب همه بودن خاله هام پسر خاله هام و دختر خاله هام شوهر خاله هام با من و مامانم و بابام و مادر بزرگ و پدر بزرگم داستان از اینجا شروع میشه همه جا تاریک بود بعد حرف جن و روح و خلاصه این چیزا اوفتاده بود من رو مبل بودم با خاله هام بقیه رو زمین بعد یهو بارون گرفت شدید تبدیل به طوفان شد درو باز میکردی غیب میشدی بعدش طوفان که شدید شدید شد برقا قعط شد اوووووووف خیلی باحال بود من اونموقع ۱۲سالم بود ینی مال یه سال پیشه داستان ما در مورد جن حرف میزدیم بعد من از پسر خاله و دختر خاله ها بزرگترم در مورد جن حرف میزدیم گرگ زوزه میکشید در مورد روح حرف میزدیم صدا سگ و گربه میومد خعلی باحال بود از کوچیک تا بزرگ ترسیده بودن غیر من ینی اونشب خعععععلیی خوش گزشت
*!^^!^^^^!^^!* آخژوووووووون آخژوووووووووووون آخژووووونمی ژوووووووووووووووون امشب شب تولده تولده عشقمهههههههههههههه 🎊🎉🎆 تولد بهترین دوست خنگولیم رومخ 💗💗😍😍 تولد بهترین و باحال ترین دختر خنگول 👩😍💖 ای قربونش برم 😘😘 رفته تو ۱۶ سالگی وویییی خداااااااااااااا 😁😁😆😆 😄ایشالا همیشه دلت شاد باشه😄 😃ایشالا همشه بخندی😃 😂🤣ایشالا هر روز کلی گریه کنی اما از رو شادی و سرور😂🤣 😋ایشالا همیشه زندگی به کامت شیرین باشه😋 ایشالا که این چرخ زمونه اونقدر میچرخه و میچرخه که آخر سر یه روزی میاد که دیگه هیچ مشکلی تو زندگیت نداری و بخاطر صبر و تحملی که دربرار سختی های زندگی خرج کردی،عوضش تا آخر عمرت و حتی تو اون دنیا همیشه شادی و میخندی و خوشحالی و احساس خوشبختی میکنی ایشالا زندگیت همیشه بوی آدامس بادکنکی و سیب ترش بده ایشالا یه شوهر خوب گیرت بیاد که لااقل دست از سر کچلمون برداری بری یه بنده خدای دیگرو بدبخت کنی ایشالا همیشه سایه ی کسایی که دوسشون داری و دوست دارن بالا سرت باشه ایشالا ده تا بچه بزایی بعد اونا روانیت کنن بفهمی روانی کردن بقیه چه مزه ایه و ما چه زجری میکشیم از دست تو😫😫 ایشالا همیشه به هرچی میخوای برسی و موفق و پیروز و سربلند باشی 🙏💗 آبجی جونم خیلی خیلی دوست دارم دوست داشتم الان پیشم بودی محکم بغلت میکردم میچلوندمت و رژی و تف بارونت میکردم 😘😍😚💋👄 دوست دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمه 💖💗😍😍😍💗💖 *!^^!^^^^!^^!*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم