*yohoo* *yohoo* *yohoo*
امروز رفتم بيمارستان تست كرونا بدم
ده تومن ويزيت دكتر شد، ١٠٠ تومنم شاباش دادم پرستارا داشتن ميرقصيدن
😁💃🕺🏾
خلاصه میرید بیمارستان پول نقد همراهتون باشه شاباش بدید پرستارا در حال رقصن
😄
#کرونا_را_شکست_میدهیم 👌
*khande_dokhtar* *khande_dokhtar* *khande_dokhtar*
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
یعنی این ده پونزده ماه باقی موندهِ دوره ریاست جمهوری روحانی رو هم بتونیم جون سالم بدر ببریم، یه هشت سال دفاع مقدس دیگه رو پشت سر گذاشتیم. علی برکتالله
🖐😂
*divone* *divone* *divone*
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
حرمت عطسه هم از بین رفته، قبلاً عطسه میکردی 10 نفر میگفتن عافیت باشه، الان عطسه میکنی 100 نفر میگن زهر مار جلو اون دهن گندتو بگیر
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
روحیه دهی به مردم به سبک رادیو : تو وضعیت بحرانی فعلی، خیلی ها دارن از هم "حلالیت" می خوان... مرا ببخش را بشنوید با صدای مجتبی کبیری!
*♥♥♥♥*♥♥♥♥*
نور به قبر بروسلی بباره، مرحوم یه چی میدونست، چینیا رو چک و لقتی میکرد!
@~@~@~@~@~@
قبلا همه میخاستن تا عید خوش اندام شن الان وضعیت جوری شده ک همه فقط میخان تا عید زنده بمونن
*hir_hir* *hir_hir*
قدیم همه برنامه هامونو میچیدیم واسه بعد عید، الان همش افتاده واسه بعد کرونا
*abnabat* *abnabat* *abnabat*
یادش بخیر قدیما یکی سرفه میکرد میزدیم پشتش، الان با لگد میزنیم در ماتحتش
*bro_khonaton* *bro_khonaton* *bro_khonaton*
بعد از تموم شدن کرونا، کوپن سفر میدن، تعطیلات جبرانی میذارن، اصلا خودشون میان دستتو میگیرن میبرن پارک وسینما. پس هموطن بشین تو خونه ات
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
دلاتون شاد،لباتون خندون❤
نوستالوژی | خاطرات خنده دار | خاطرات دهه شصتی ها | خاطرات مشترک دهه شصتی ها | یادش بخیر قدیما | خاطرات دوران بمباران | خاطرات دوران جنگ | خاطرات قدیمی | خاطرات دهه شصتی ها | دهه شصتی ها | خاطرات مدرسه دهه شصتی ها | خاطرات باحال دهه شصتی ها | خاطرات تلخ | خاطرات تلخ دهه شصت | نسل سوخته | نسل سوخته دهه شصت | خاطرات قدیمی از دهه شصت | خاطرات دهه شصت | دهه شصتیا | دهه 60 | خاطرات دهه شصت | خاطرات دهه 1360
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
قدیما تقریبا اون موقع که هشت نه سالم بود داخل دهات گاو داشتیم ، گاومون خعلی بزرگ و هیکلی بود
یبار صبح با عموم و ننه بزرگم رفتیم بدوشیمش
عمو دستشو کرده بود تو دماغ گاو و پرده ی بین دو سوراخ دماغشو گرفته بود
*mamagh* *mamagh*
و گاو هم از ترس اینکه پرده دماغش پاره نشه تکون نمیخورد
ننه بتولمم داشت شیر گاو رو میدوشید
بعد یهویی برا عموم یکار فوری پیش اومد
:khak: :khak:
خعلی فوری که اگه یکم دیر میرسید میرخت تو خودش
*ey_khoda* *ey_khoda*
به من گفت دستتو بکن تو دماغ گاو مثه من
و اینجا رو نگه دار منم دستمو کردم تو دماغ گاو
و عموم رفت
*gij_o_vij* *gij_o_vij*
منم دستمو کرده بودم تو دماغ این گاوه و عربده میزدم
*gerye_kharaki* *gerye_kharaki*
این گاوه هم از چشاش خون میچکید و غضبناک نگاه من میکرد
*bi asab* *bi asab*
و هی فوووووور فووووور نفس میکشید دست من گرم میشد و حرارت میداد بیرون
من هی اشک میریختم و دستمو تو دماغه این نگه میداشتم
*esteres* *gerye_kharaki*
هی موفش میمالید به دستام
*chendesh* *chendesh*
چهار ستون بدنم افتاده بود به لرزش ولی دستمو نمیووردم بیرون
تا اونجایی که گاوه یهو خر شد گفت مااااااااااااااااااااااا
*help* *help*
همچین تو طویله قایم شدم تو یونجه ها تا دو روز دنبالم میگشتن تا پیدام کنن
حالا من خوبم
*hazyon* *hazyon*
وقتی داشتم فرار میکردم دیدم یه چیزی قومبلی از زیر شکم گاو مثه جت فرار کرد
اولش فک کردم سگه
بعد دیدم ننه بتولمه
:khak: :khak: