@~@~@~@~@~@ یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره. توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست ... و منتظر شد تا مرگ بیدار شه مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم @~@~@~@~@~@
ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﯿﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ شیش ﺧﻮﮐﭽﻪ ﻫﻨﺪﯼ ﺗﺰﺭﯾﻖﮐﺮﺩﻧﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ 18 ﺳﺎﻋﺖ ﻫﻤﻪ خوکچه ها ﻣﺮﺩﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﻥ ﯾﮏ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺷﺎﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ 6 ﺧﻮﮐﭽﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﯿﺰ ﭘﺲ ﺍﺯ 18 ﺳﺎﻋﺖ مردند ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﺧﻮﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﮐﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﻦ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺎﻫﺎﺭ 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه سری استاد دانشگاه رو دعوت کردن ( از دانشگاه مهندسی ) به فرودگاه و اونا رو توی یه هواپیما نشوندن و وقتی درهای هواپیما رو بستن از بلندگو بهشون اعلام کردن که این هواپیما ساخت دانشجوهای شما هست وقتی اساتید محترم این خبرو شنیدن همه از دم اقدام به فرار کردن همه رفتن به سمت در خروجی جز یه استاد که خیلی ریلکس نشسته بود پرسیدن: چرا نشستی؟ نگو که نمیترسی!! حتما دانشجو هاتو خوب تعلیم دادی استاد با خونسردی گفت: نه، اگه این هواپیما ساخت دانشجوهای منه... که شک دارم پرواز بکنه تازه اگـــه روشن شه 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ امروز تو تاکسی بودیم 3 تا مسافر داشت، یهو راننده ناخودآگاه گوزید بعد واسه اینکه جمعش کنه، هی میزد رو ترمز . . . . میگفت صدای چی بود؟ گفتم داداش گوزتو من گردن میگیرم بسه حالت تهوع گرفتیم از بس ترمز کردی 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ما اگه بوگاتی هم بخریم . . . . . باز بابام اعتقاد داره کولر به موتور ماشین فشار میاره عمرشو کاهش میده، باید شیشه هارو بیاریم پایین باد بخوریم 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یارو میره رستوران سوپ بخوره سفارش میده ولی خیلی طول میکشه، میبینه یکی اونور نشسته ، یه کاسه سوپ جولوشه و داره سیگار میکشه . . . . میگه : جناب من عجله دارم ، سوپ شمارو بخورم، سوپ من که اومد مال شما سوپ رو که تا آخرش میخوره میبینه یه مارمولک خشکی تهش چسبیده هر چی خورده بود بالا میاره تو کاسه اون سیگاریه میگه: تو هم دیدیش؟!!!؟ 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ مامان بابام دعواشون شد مامانم خواهرمو برداشت از خونه رفت، بعدشم بابامم داداشمو برداشت رفت،منم نگاه کردم . . . . . سعی کنید تعداد بچه هاتون زوج باشه 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ کدومتون شماره منو به مکارم داده ده دقیقه پیش زنگ زده میگه . . . . . خیلیا رو میخندونی حرام بنظر میای 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﯿﺴﺘﻤﺶ ﺭﻭ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﮐﻨﻪ Fdghmg dghhhg fghbddtg ﻭ ﺣﺎﻻ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻏﯿﻮﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﻭﻟﯽ: عزیزم ﻭﺍﻗﻌﺎ عاﻟﯽ ﺑﻮﺩ ﺩﻭﻣﯽ: ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻨﻮﺑﻪ ﻓﮑﺮﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩﯼ ﺳﻮﻣﯽ: ﭘﺮﻓﮑﺖ. بیگ ﻻﯾﮏ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺻﺤﺒﺘﻢ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺍﺣﻤﻖ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﺕ ﮐﭙﯽ 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ امروز یه مسافر توریست داشتیم اومد گفت Can u speak English جواب دادم Yes I can"t . . . جوری نا امیدانه رفت که بعید میدونم دیگه اون آدم سابق بشه 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ توصیه من به دوستانی که واسه کنکور استرس دارن اینه که . . . . . "استرس نداشته باشن" . . . . . این توصیه رو به چند نفرم گفتم ،گفتن عالی بود داداش نتیجه گرفتیم 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ طرف تو ایران BMW 2015 دزدیده بود حالا به یه طریقی گرفتنش صاحب ماشین گفت: خدا وکیلی ازت شکایت نمیکنم فقط بگو چطور این ماشینو با اینهمه سیستم امنیتی دزدیدی؟ یارو گفت: گاز نیتروژنو از اگزوز زدم تو ماشین و یه فندک گرفتم جلوش، موتور که حین خاموشی داغ بشه، سیستم امنیتی فکر میکنه ماشین دچار حریق شده ، درهای ماشینو باز میکنه و پروتکل های امنیتی رو بر میداره وطنم ، پاره تنم دزدامون تحصيل كرده اند 😂😁😂😂 ارسال شده توسط زهرا خانوم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ لباسارو ریختمتوماشین حال ندارم درشون بیارمهی میزنم۱۰دقیقه دیگه بچرخن . . . . . این سری یه جورابه پامو گرفته میگه داداش بخدا حالت تهوع گرفتم منو دربیار 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ قطعا ٢ تا ورق جوكر تو پاسور واسه اين ساخته شده كه . . . . وسط حكم بدي دست بچه مهمون بازيو بهم نريزه 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ امروز تو ارايشگاه، منيژه جون داشت سوسن جون رو راهنمايي ميكرد كه كي بهتر از رامين، بچسب بهش و تا ميتوني بتيغش . . . . . رامين هرجا هستي خودتو نجات بده 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ شاخای اینستا وقتی بمیرن رو سنگ قبرشون مینویسن . . . . . قبرم آسه چون جنازه م خاصه ✌😂 خدا گلچینه, گل بودم امونم نداد 😂😁😂😂 Fatehe=block 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ من از سیزده سالگی تا الان از بابام پول نگرفتم . . . . . . شمام رو پای خودتون وایسین و از مادرتون پول بگیرین که منت هم سرتون نمیذاره 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ امباپه ۱۸ سالشه کل باشگاهای بزرگ دنیا میخوانش . . . . . . ما ۱۸ سالمون بود ننه بابامونم نمیخواستنمون 😂😁😂😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ـ چی شد زنت پرتت کرد بیرون؟!؟ هیچی از سفر تایلند که برگشتم گرفتمش بغلم بوسیدمش بعد گفتم به خدا هیشکی زن خود آدم نمیشه 😂😁😂😂
خنگه سر توالت میشینه میبینه مگسا هی دارن ویز ویز می کنن . . . . اعصابش خورد میشه میگه: خفه شید دیگه، یکم صبر داشته باشین برای بابام که نمیرینم، واسه شماست دیگه 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ خاطرات یک مشهدی به ﻣﺎدروم مُگُم: ﺳﺮُﻡ ﺩﺭﺩ مُکُنه مِگه: بِرِیچی؟ مُگُم: ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻮﻣﻮﺭ ﻣﻐﺰﯼ ﺩِروم مِگه: ﺧﻔﻪ ﺷﻮ ﺫﻟﯿﻞ ﻣﺮﺩﻩ، ﺍﻟﻬﯽ ﺯﺑﻮﻧﺖ ﻻﻝ بِره، سر تخته بُشورنت، ﺑﻤﯿﺮﯼ ﺑﺎ عو ﺣﺮﻑ ﺯِﺩَﻧﺖ 😂 . . . . ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ عیه ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﮑﻨﻪ ﻋﺰﯾﺰوﻡ 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ این پدر مادرای جدیدو دیدید؟ 😂 تا یه خرده چایی داغ میریزه رو دست بچشون جیغ و داد میکنن و پونصد بار محل سوخته شده رو بوس و نوازش میکنن که مبادا بچه دردش بیاد 😂 والا قدیما من یه بار افتادم توی دیگ حلیم، کل وجودم سوخت بعدش پدرم گفت: داد نزن بچه مگه چی شده! پس آتش جهنمو میخوای چکار کنی تو؟ 😂 . . . مادرمم تا سه روز کتکم میزد که همسایه ها گفتن حلیم مزه پسرتو میده 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ اصفهانیه داشت واسه بار شونزدهم طواف میکرد ازش پرسیدن چرا بیشتر از هفت بار طواف میکنی؟؟؟ . . . . اصفهانیه گفت: چی چی میگووووی؟؟؟ طواف چی چیس؟؟ دنبالی دمپایم میگردم 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ شما برو هر جای دنیا بگو: ما در بانکداری اسلامی ربا نداریم ولی سود بانکی بالای بیست داریم . . . . تست الکل ازت میگیرن 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفتم جلو آینه یه موی سفید تو موهام دیدم با ذوق و شوق رفتم سمت پدرم گفتم ببین بابا پسرت داره پیر میشه بی لبخند زد و گف به درک 😂 . . . همونجا بود که سالها پیر شدم و مُردم 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یکم پیش داداشم اشتباهی یه استیکره خیلی خاک بر سری فرستاد گروه فامیلی دستپاچه شدش گفت ببخشید ولی خواستم بگم ببینید این اسرائیلیا چه بلایی دارن سره فلسطینیا میارن 😂 بابابزرگمم برگشته میگه خیلی واضح نیست اگه داری بازم بفرست به عمق فاجعه پی ببریم 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ سه تا پسر درباره پدرهایشان لاف می زدند: تهرانی گفت: پدر من سریعترین دونده است. اون می تونه یک تیر رو با تیرکمون پرتاب کنه و بعد از شروع به دویدن، از تیر جلو بزنه مشدی گفت: تو به این میگی سرعت!؟ پدر من شکارچیه. اون شلیک میکنه و زودتر از گلوله به شکار میرسه . . . . ابادانی سرشو تکون داد و گفت: شما دو تا هیچی راجع به سریع بودن نمی دونید. پدر من کارمند دولت است. اون کارشو ساعت 4:30 تعطیل میکنه و 3:45 تو خونه است 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ مگه اشک چقدر وزن داره که با ریختنشون اینقدر سبک می شیم؟ . . . اشکو بیخیال شاشو بگو اون لامصب چقدر وزن داره میری میشاشی میای انگار رو هوایی 😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یارو ﻣﻴﺮﻩ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ بچش.ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺍﻭﻝ ﻣﻲﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪﺗﺎﺑﻠﻮ ﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ: ﻣﺤﻞﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺑﺎ اﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﺶ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻪ: ﺁﻗﺎ ﺑﭽﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﺎﺱ؟ ﻃﺮﻑ ﻣﻴﮕﻪ: ﻧﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺩﻭﻡ، ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ: ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻣﺘﻮسط میبینه بچش ﺍﻭﻧﺠﺎﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺳﻮﻡ، ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺯﺩﻥ ﻛﻪﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ: ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥﺧﻨﮓ، ﻛﻮﺩﻥ، ﻛﻢ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﮔﻪﺣﺘﻤﺎ مراد قلی ﻫﻤﻴﻨﺠﺎﺱ. ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪﻱ ﭼﻬﺎﺭﻡ،ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ نوشتن: ﻣﺤﻞ نگهداری ﻣﺮﺍﺩقلی 😂😁😂😂😁😂 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ خطرناک تر از دختری که موهاشو کوتاه میکنه . . . . . پسریه که تازه از سربازی اومده، غفلت کنی گوشه رینگ گیرت میندازه و 6ساعت از خاطرات سربازیش حرف میزنه 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفتم دکتر گفتم مشکلم چیه؟ . . . . گفت تو مشکلت اینه باید بری پیش روانشناس قرار نیست هرکی روپوش سفید میپوشه دکتر باشه، اینجا نونواییه 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دختره فیلتر شکن نداره پست گذاشته با چی میرین تو فیسبوک . . . . . اینم از کامنت های پسرا باصلوات باتوکل بر خدا با رمز ای ایران با تکیه بر باور های ملی با خطوط حمل ونقل عمومی با عرض پوزش با اچازه بزرگترا با نظر خاص مسئولین با نهایت شرمندگی از اوضاع مملکت با دعای خید پدر و مادر با ارزوی موفقیت وبهرورزی برای همه با اژانس با زیر شلواری 😂😁😂😂😁😂 ارسال شده توسط زهرا خانوم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دهه هشتادیا رو دیدید ؟ چقد راحت با یه دختر صحبت میکنن ؟ چت میکنن ؟ خیلی هم عادی کسی هم بهشون چیزی نمیگه . . . . والا من وقتی13 سالم بود یه بار دختر همسایه بهم گفت: بادبادکمو برام فوت میکنی ؟ من از شدت ذوق تشنج کردم تازه مادرمم تا سه روز منو کتک زد، میگفت حق نداری با دخیا سلام احوالپرسی داشته باشی از اون روز به بعد خلاف سنگینم این بود که میرفتم بالا پشت بوم... اون دخیه هم میومد بالای پشت بوم بعد بادبادکشو براش فوت میکردم ذوق میکردم 😂😜 ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ حکومت نظامی بوده به خنگه میگن از ساعت ۹ به بعد هر کسی رو تو خیابون دیدی با تیر بزن ساعت ۷ یه نفرو با تیر می زنه 😂♀️ میگن: اینو چرا زدی؟ 😂 میگه: يه آدرس دستش بود تا يازده هم پیداش نمیکرد 😂
این خاطراتی که میگم تو چند تا عروسیه مختلف رخ داده ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ عاقا ما رفتیم یه عروسی بعد باغ تالار بود بچه بودم حدود چهارده پونزده این فامیلای عروس دوماد یه جا تو باغ میرفتن ترقه میزدند ازین ترقه پیازیا که میکوبی زمین منفجر میشه منم بچه بودم داشتم از دور نگاه میکردم بعد وسط ترقه زدنا دیدم یارو ترقشو یواش زد زمین نترکید منم مث یهو ذوق مرگ شدم خون به مغزم نرسید پریدم وسط میدون که ترقه رو بردارم *amo_barghi* *amo_barghi* دیدید میگن یه ترقه ترکید پشمامون ریخت من خودم تجریش کردم همیجوری مث گراز پریدم وسط میدون ترقه ها یهو یه ترقه خورد تو سرم قده توپ پینگ پونگ *gij* *gij* نصف پشمام ریخت یعنی میگم نصف پشمام ریخت یعنی ریختا ، سوخت رفت پی کارش بعدش *narahat* *narahat* دیدم اون ترقه که رفته بودم برش دارم سنگ بوده منم اعصابم خورد شد هرچی موز بود خوردم آخراش دیگه جا نداشتم موزا رو مینداختم زیر میر با پا لهشون میکردم یه بشقاب شیرینی رو هم ریختم سطل آشغال *narahat* *narahat* خدایی وسط ترقه بازی سنگ نندازید ؛ بیشعورید مگه ؟؟ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یبارم بچه تر بودم حدود ده دوازده سال بعد با بچه هایی که تو تالار بودن دزد و پلیس بازی میکردم و خیلی کیف میداد *lover* *lover* گروه گروه شده بودیم یه گروه دزد یه گروه پلیس بعد باید قبل اینکه همه رو بگیرن هم دیگه رو تا شیش بشماریم تا آزاد بشن اونام برا دستگیر کردن همینطوری تا شیش باید بشمارن خیلی بازی هیجانی بود بعد من وسط بازی دسشوییم گرفت :khak: :khak: یه نگاه کردم دیدم یارام همه آزادن گفتم خب پس من برم دشوری بر#ینمو بیام دشویی یکم اونورتر بود من رفتم دسشویی ؛ همه دسشوییا پر بود هی زدم به در کسی نمیومد بیرون هی زدم به در کسی نمیومد بیرون بعد یارم گفت کمــــــــک کمــــــــک *help* *help* بعد منم احساس مسئولیتم نسبت به یارم شکوفا شد شلوارو کشیدم پایین دم دره توالت ریدم :khak: :khak: رفتم همه یارا رو آزاد کردم *modir* *modir* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یبارم تقریبا هژده نوزده سالم بود عروسی بودیم بابای منم وانت داره بعد برا عروسیا میشستیم پشت وانت بزن و بکوب امشب کنار بندر حرفای خوب امشب کناره بندر بعد افتاده بودیم دنبال ماشین عروس هی تیکه تیکه جلو ماشین عروسو ماشینا میگرفتن و می ایستادن منم هر بار میپریدم پایین از پشت وانت وسط خیابون قر میدادم بقیه هم برام بوق میزدند منم قرررررررررر قرررررررررر آهاااا ما شا الله بعد من پشتم به مسیر حرکت بود اصن نمیدیدم چه خبره چون خو معمولی بود دیگه جلو هم یه عالمه ماشینه که ما پشتشونیم هر وقت بابام میزد رو ترمز من میپردیم پایین یبار بابام زد رو ترمز منم پریدم پایین تو نگو دست انداز بود منو ول کردند رفتن *narahat* *narahat* شانسم گفت یه موتور منو سوار کرد لطفن مسئولین رسیدگی کنید این چه وضعه دست انداز زدنه تو سطح شهر ؛ مرسی اَه ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ان شا الله بقیه خاطراتم رو هم مینویسم براتون لیست خاطرات قرار داده شده تا کنون ◄ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم