oOoOoOoOoOoO
سلام آقای جانان
امشب می خوام از لب تشنگان بگم
از عزیز کرده ات
از جگر گوشه ی رباب
از تاج سر اکبر
از شهید کوچک
به به
چه شاهزاده ای
شش ماهه بودنش ششصد تا تیر است برای دشمن
از اسمش پیداش
علی
اصغر
علی کوچک
پس باید هم چو جدش باشد
پس باید تیر سه شعبه را تاب بیاورد
واااای
امان
چه کشیدی آقا
گلویت را با خون سیراب کردند
الهی بمیرم برایت
مادرت چه کشید
حسین چه کرد
چرا سر گردان بود در پشت خیمه ها
گهواره ات را چه کردند
علی کجا بود تا بغلت کند
رقیه کجا بود تابت بدهد تا آرام گیری
عباس کجا بود تا نازت را بکشد
ببین چقدر خار چشمشان بودی که
با تیر سه شعبه حمله می کنند
تو فقط تشنه بودی
می دانم
تو با یه قطره آب سیراب می شدی
می دانم
اما
نمی دانم که چرا با خون سیراب کردند
آقا جون
اگر این دنیا آبت ندادند
عیبی ندارد
فاطمه کنار حوض کوثر منتظرت می ماند
اصغریم سن پهلوان اکبرین هم زادیسان
سنه شاهزاده دیلر،شاه حسینین اوغلی سان
^^^^^*^^^^^
در سوگ جانان | قسمت اول ◄ در سوگ جانان | قسمت دوم ◄ در سوگ جانان | قسمت سوم ◄
در دهکده ی خنگولستان ؛ مردی چاه کن بود که به همراه دو پسرش چاه حفر می کرد
و با انجام این کار امور زندگی اش را می گذراندندی
زمانی لازم شد که شیخ برای مکتب خانه چاه آبی حفر کند
از مرد چاه کن و پسرانش برای این کار دعوت شد
در ازای ده سکه چاه مدرسه را حفر کنند
آنها شروع به کار کردند و طبق عادت همیشگی خود بیا عتنا به حال و هوای مدرسه
موقع کار کردند قر میدادند و آواز میخواندن
پدرشان بلند میخواند
قرررررر تو کمرم فراوونه نمدونم کجا برینم
پسرها در چاه میگفتم همینجا همینجا
:khak: :khak:
سپس پدر چاه کن مجدد میگفتم
اینجا میون مدرسه من دلم میخواد برینم
پسران مجدد دره چاه میفرمودند همینجا همینجا
و سپس پدره چاه کن
:khak: :khak:
خون به مغزش نمیرسید و
یک پا این سمت چاه میگذاشت و پای دیگر را آنطرف چاه میگذاشت ؛ روی سر فرزندان در ته چاه میرید
و فرزندان بسیار خوشنود میشدن و ده ده چاه قر میدادن و میفرمودند بــــــــــابا کرم دوُســــــــِت دارم
*vakh_vakh* *vakh_vakh*
و خلاصه با یکدیگر شوخی میکردند و چند بار هم با مریدان و دانش آموزان شیخ شوخی کردن و آن ها رو به درون چاه انداختن
این مساله ها برای بعضی از ساکنان مدرسه خوشایند نبود
*fosh* *fosh*
وقتی حفر چاه با موفقیت به پایان رسید
*neveshtan* *neveshtan*
چند نفر از مریدان شیخ که از سر و صدای چاه کنها در این مدت ناراحت شده بودند
لیستی بلند بالا از اشتباهات و خطاهای رفتاری چاه کنها در طول ایام حفر تهیه کردند
و آن را به عنوان فهرست کارهای نادرست آنها به شیخ دادند تا بر اساس این لیست مزد کارشان را ندهد
شیخ در مقابل جمع مرد چاه کن و پسرانش را نزد خود خواند
و با احترام از بابت چاه خوبی که کنده بودند از آنها قدردانی کرد
سپس لیست ادعایی گروه شاگردان معترض را نیز برای ایشان خواند
و سپس گفت
طبق توافق بابت کاری که انجام دادید این ده سکه به شما داده می شود
بعد از گفتن این حرف شیخ ده سکه به مرد چاه کن داد
سپس ادامه داد
چون کارتان خیلی خوب بود و عالی تر از حد انتظار کار کردید پس سه سکه هم به عنوان پاداش اضافی به شما داده می شود
آنگاه شیخ سه سکه اضافی به مرد چاه کن داد
شیخ ادامه داد
چون درست سر موقع کار را تمام کردید پس استحقاق سه سکه اضافه دیگر را هم دارید
ولی چون خطای رفتاری داشتید و موجب آزار بعضی از ساکنان مکتب خانه شدید، یک سکه را به همین خاطر به شما نمی دهیم
مرد چاهکن و پسرانش با خوشحالی سکه های خود را گرفتند
و از رفتار خود عذر خواستند و قصد رفتن کردند در میان راه میخواندن
پدر چاه کن میخواند
[audio mp3="/uploads/2017/01/khengoolestan_baba_karam.mp3"][/audio]
لینک دانلود ◄
حجم دو مگا بایت
هرچقد ناااااز کنی ناااااز کنی باز تو دلدار منی
هرچقد عشوه بیای غمزه بیای بااااااز تو دلدار منی
حالا دیگهههههه دیگه و دیگه و دیگه و دیگه عشق منی
جون منی عمر منی ، شیشه ی بابا رو نشکنی
و پسر ها خود را در زاویه چهل پنج درجه قرار داده بودن و بالای سره خود بشکل میزدند و باستن های خود را به هم میزدند
مریدان معترض با صدای بلند به شیخ گفتند
*bi asab* *bi asab*
خاک بر سرت شیخ ، ری#دیم تو مدرست
این عادلانه نیست شما باید مزد اصلی آنها را کم می دادید ؟
شیخ در خشتک خود خروشید و با عصبانیت گوزید و ادامه داد
*bi asab* *bi asab*
اینجا مدرسه اخلاق است و ما در اینجا کارهای خوب را جداگانه حساب می کنیم و کارهای بد را مجزا
ما مزد و مجازات آنها را با هم مخلوط نمی کنیم
آنها بابت کارهای خوب و عالیشان مزد خوبی گرفتند و بابت کارهای ناخوبی که داشتند مزد خوبی نگرفتند
به همین سادگی
عده ایی از مریدان با شنیدن این حکمت خشتک های خود رو پاره کردند و درون مدرسه شروع به دویدن کردن و شیخ به دنبال آنها تا شلوارشان را بپوشاند
:khak: :khak:
عده ایی دیگر نیز به سره چاه رفتن و بلند بلند میخوندن این کمره یا فنره و به صورت بستنی قیفی خود را درون چاه میریدند
:khak: :khak:
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
داستانک های شیخ و مریدان نوشته شده و طنز پردازی شده توسط بروبچ خنگولستان
این نمونه داستان ها رو فقط و فقط داخل خنگولستان میتونید ببینید و هر جای دیگه مثلشو دیدید
بدونید از ما کپی شده
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
*ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**