♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ میدونی چیه؟ بعضی وقتا دلم عجیب واسه قدیم تنگ میشه یه حسه غریب دارم، دلم واسه قدیمی تنگ میشه که وجود نداشتم و نمیدونم کی بود، فقط میدونم وقتی مامانبزرگم از قدیم برامون میگه وقتی از بوی سبزی و نارنج حرف میزنه وقتی از عیدایی میگه که از دوماه قبلش بوش حس میشد وقتی از دوره همیایی میگه که همه جمعشون جمع بود و به جای گوشی به دست داشتن ظرفای تخمه دستشونه و باهم گپ میزنن وقتی اینارو میشنوم ناخودآگاه دلم پرمیکشه واسه اون زمانا دلم تنگه وقتاییه که جوونای فامیل دوره هم جمع میشدنو گل یا پوچ بازی میکردن واسه وقتایی که هیچکی طمع به دیگری نداشت دلم تنگه، خیلیم تنگه، امیدوارم ماهم یه روز ازاین خواب بلند شیم و بفهمیم چی به سره خودمون آووردیم به خودمون بیایم تا برای هر جبرانی دیر نشده
"تورا فراموش کردم" نه به خاطر خودت که میدانم هرگز آنگونه که باید دوستم نداشتی نه به خاطر افکار مالیخولیایی اطرافیان که هرزه گویی و یاوه گویی عادتشان شده است نه به خاطر خاطره هایی که میشد بسازیم و نساختیم نه به خاطر حرفهایی که باید گفته میشد ولی مهرسکوت برلبانمان بود نه به خاطر معذرت خواهی ها و دوستت دارم هایی که نیازبود و بازهم گفته نشد نه به خاطر دروغ هایی که برلبانت جاری بود فارغ از اینکه نمیدانستی دلیل اینکه به رویت نمی آورم این نبود که نمیفهمم فقط نمیخواستم برای ماسمالی این دروغ به دروغ های بیشتری آلوده شوی دلیل فراموشیت فقط خودم بودم آری ازیک جایی به بعد تصمیم گرفتم به فکره خودم باشم،به جای بها دادن به تو کمی هم به خودم بهادهم سراغ دلم رفتم تورا میخواست اما دیگر خسته شده بودم از امیدهای الکی و بیخودی که داشتم ک برداشتهای کوکورانه ای که ازهر رفتارت داشتم تصمیم گرفتم به عقلم گوش دهم عقلی که تازه صدایش رامیشنوم میشنوم که میگوید بس است بس است هرچه خاری کشیدی کمی غرور داشته باش فهمیدم که هرکس مرابخواهد بی دلیل و بادلیل میماند ولی هرکس که دلش یکجا و تنش جای دیگری باشد قفل و زنجیرش هم کنی برایت نمیماند تصمیم گرفتم رهایت کنم بگذارم بروی هرکجا دلت تورا میکشاند این وسط خودم هم نفسی آسوده بکشم رهاشوم از تمام حسهای بی پایانی که داشتم الان است که آرامش دارم آرامشی که باتو نداشتم آرامشی که بی تو به من برگشت "مرسی" به خاطر اینکه با رفتنت دفتری جدید برای من بازکردی تا دوباره شروع کنم آرزومیکنم تو هم به آنچه دلت میخواهد برسی دوستدارت کسی که دوست داشتو دوستت دارد *@@*******@@*
^^^^^*^^^^^ چیست دلچسب ترین حاجت ما از زهرا جمعه ای با پسرش صحن اباعبدالله اللهم عجل لولیک الفرج ^^^^^*^^^^^ فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است گواه قلب حزین سردی نگاه من است بگو به آن دو ملك در سیاهی قبرم كه این غلام قدیمی بارگاه من است ^^^^^*^^^^^ گفتم شبي به مهدي(عج) كز تو نگاه خواهم گفتا كه من هم از تو ترك گناه خواهم اللهم عجل لولیک الفرج ^^^^^*^^^^^ یابن الحسن... گذر ثانیه هاى نیامدنت سخت است...همچو عباس حین خالى شدن مشک اش "اللهم عجل لولیک الفرج" ^^^^^*^^^^^ اى آنکه در نگاهت حجمى زنور دارى کى از مسیر کوچه قصد عبور دارى؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابى اى آنکه در حجابت دریاى نور دارى ^^^^^*^^^^^ مهدے جان هر زمان که مے گوییم العجل یا مولای یا صاحب الزمان زمزمه هایت را میشنوم که میگویے صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم شعر من حضرت هابیل شود مے آیم قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم «اللهم عجل لولیک الفرج» ^^^^^*^^^^^ صبرم از کاسه دگر لبریز است اگر این جمعه نیاید چه کنم ؟ آنقدر من خجل از کار خودم اگر این جمعه بیاید چه کنم ؟ ^^^^^*^^^^^ آقاترین سکوت مرا غرق نور کن مارا قرین منت و لطف حضور کن وقتی گناه کنج دلم سبز می شود آقا شفاعت این ناصبور کن می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن. اللهم عجل لولیک الفرج. ^^^^^*^^^^^ اللهم عجل لولیک الفرج
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ تا حالا شده بهت بگن که تو نمیتونی تو هم بگی آره نمیتونم و فراموشش کنی ؟ باید بهتون بگم بزرگترین موقعیت هاتو تو همین موارد از دست دادی مثلا وقتی میخواستی بری کیک بوکسینگ همه میگفتند
oOoOoOoOoOoO این روزها نبضم کند میزند قلبم تیر میکشد دارم صدای خرد شدن احساسم را لا به لای چرخ دنده های زندگی میشنوم 💔:) oOoOoOoOoOoO
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دیدن افتادن هر برگ درخت بر روی زمین مرا به یاد روزهای آشناییمان می اندازد...صدای خشش برگها بر زیر کفشهایم مرا به یاد چشیدن طعم عشق برای اولین بار،می اندازد چکیدن قطرات ریز و درشت باران بر روی سر و بدنم مرا به یاد بی معرفتیهایش می اندازد قدم زدن در زیر برف مرا به یاد خاطرات هرچند کممان می اندازد سوز سرما مرا به یاد عمق نگاه هایش و واژه های پرمعنایی که از زبانش میشنوم می اندازد نمیدانم بهار امسال میخواهد مرا به یاد چه چیز بیاندازد شاید به یاد شیطنت بازیهایش،یا شایدم به یاد بی اهمیتی هایش...شاید مرا به یاد روزهای تنهایی ام بیاندازد ، اصلا شاید تنها مرا به یاد خودش بیاندازد از بهار سالی که می آید بی خبرم چه برسد به تابستونش ...نمیدانم تابستان چه نقشه هایی برایم کشیده است شاید باز هم میخواهد یادآور فاصله هایمان شود؟ اما هرچه که هست آزرده خاطرم از این فصلهای بی رحم لعنتی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ گفتم : از زمان میترسی؟ سیگار رو از لبش برداشت و گفت کسی هست که از گذر زمان نترسه؟ اون ها خطرناکن ، ولی ما اون هارو به دیوار خونمون آویزون میکنیم به مچ دستمون میبندیم،حتی تو ایستگاه های قطار میذاریم شنیدم که میگن ربات ها آنقدر قدرتمند میشن که میتونن آدم هارو از بین ببرن اما انگار همه فراموش کردن که چند صد سال پیش چیزی اختراع شد که هرلحظه داره جون مردم رو میگیره ساعت ها ساعت های جنایتکار ساعت های لجباز عقربه هاشون بی ملاحظه میچرخن با اون صدای همیشگی ، تیک تاک ، بنگ بنگ وقتی که میخوای ساعت ها زود بگذرن،جون به لبت میکنن و دیر میگذرن اما وقتی که میخوای دیر بگذرن،با تموم سرعت میگذرن ساعت من دیگه تیک تاک نمیکنه،چون یه روز ساعت هفت منتظر کسی بودم و اون دیر کرد،خیلی ترسیدم که یه وقت نیاد،واسه همین باطری ساعتم رو درآوردم.حالا دیگه ساعتم همیشه هفت رو نشون میده درسته که دیگه عقربه های ساعتم نمی چرخن،اما صدایی رو از لابه لای رگ هام و ضربان قلبم میشنوم که میگه تیک تاک ، بنگ بنگ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم