*♥♥♥♥*♥♥♥♥* هنگامی که عزاداری و سوگواری در ماه محرم الحرام بر در و دیوار شهر خودنمایی می کند نام امام حسین علیه السلام بر سر زبان ها است و سرنوشت پر غصه او همه جا نقل می گردد و نوحه تاسوعا و عاشورا و شهادت سید الشهدا بر دلها می نشیند به دلیل اهمیت ماه محرم و وقایع آن بر آن شدیم تا توضیحات لازم را در اختیار رهروان آن حضرت و عاشقان حقیقی اهل بیت بگذاریم عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در گاهشماری هجری قمری، روز مقدس مسلمانان است شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱هجری قمری است در این روز حسین بن علی علیه السلام و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر یزید شهید شدند و مسلمانان در آن ایام سوگواری میکنند در مناطق شیعه نشین مراسم عزاداری برگزار میشود در تقویم رسمی ایران، افغانستان، عراق، پاکستان و هند این روز تعطیل میباشد پس از شهادت امام حسنعلیه السلام در سال ۵۰ هجرى ، امام حسین علیه السلام عهده دار امر امامت شد. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه ، در سال ۶۰ هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن علیه السلام ، یزید را که فردى فاسد و شراب خوار و مخالف با اسلام بود به جاى خود قرار داد او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت اینجا بود که امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست یزید نامه اى به حاکم وقت مدینه نوشت و به او فرمان داد که از امام حسین علیه السلام براى یزید بیعت بگیرد و اگر امام حاضر نشد او را به قتل برساند امام که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین علیه السلام نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با او همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود ، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند ^^^^^*^^^^^ ^^^^^*^^^^^ عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام و همراهانش فرستاد و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام کرد عمر بن سعد دستور داد امام و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام که از شجاع ترین افراد بودند روز عاشورا در حالى که بیش از ۷۲ تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین علیه السلام را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال ۶۱ هجرى ، در سن ۵۷ سالگى در کربلا به شهادت رسید مرقد ایشان و برادر فداکارش ابوالفضل العباس علیه السلام و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد تداوم حیات اسلام مرهون شهادت او است. حسین علیه السلام عشق و فداکاری و گذشت در راه خدا را عملاً معنی کرد و باید گفت اگر کار امام در روز عاشورا نبود، بسیاری از مفاهیم و لغات را نمی شد معنی کرد واقعه کربلا اگرچه از لحاظ زمانی کوتاه و تنها یک روز “ عاشورا ” از صبح تا عصر طول کشید اما لحظه لحظه آن درس شهامت ، ایثار و فداکارى بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد خون هاى مطهر امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم کرد و یاد آن تا ابد و برای همیشه زنده خواهد ماند چرا که زنده نگه داشتن محرم زنده نگه داشتن اسلام است سوگواری محرم عزاداریها و یادبودهایی است که به مناسبت کشته شدن و شهادت حسین بن علی علیه السلام و یارانش انجام میشود سوگواری مختص ماه محرم نمیشود و در دیگر روزهای سال نیز با توجه به فرهنگ و رسم هر منطقه انجام میشود سوگواری برای امام حسین علیه السلام و یارانش از روز نخست محرم آغاز میشود و در ظهر عاشورا به اوج میرسد در غروب و شامگاه عاشورا، این سوگواری تحت عنوان مراسم شام غریبان ادامه پیدا میکند روز ۱۲ محرم نیز مراسمی با نام “سوم امام حسین” انجام میشود این مراسم در روز ۱۶ محرم با نام “هفتم امام حسین” و ۲۰ صفر با نام “اربعین حسینی” ادامه پیدا میکند مراسم سوگواری سومین امام شیعیان از دیدگاه شیعه اهمیت بسیاری دارد و انجام آن عبادت است. علاوه بر شیعیان، این مراسم در میان غیرمسلمانان در ترینیداد و توباگو، جامائیکا، هند و ارمنیهای ایران برگزار میشود سوگواری محرم علاوه بر ابعاد مذهبی، ابعاد سیاسی و اجتماعی نیز دارد سوگواری برای کشته شدگان کربلا در همان روزهای پس این واقعه انجام شد. در اربعین هنگامیکه اسیران از شام بسوی مدینه درحرکت بودند راه خود را به سمت کربلا تغییر داده و زمانی که به آن سرزمین رسیدند با جابر ابن عبدالله انصاری صحابی پیامبر و تعدادی از بنی هاشم مواجه شدند و در آنجا به سوگواری و نوحه سرایی پرداختند سوگواری در مدینه اولین بار به پیشگامی ام سلمه همسر پیامبر اسلام انجام شد در دوران امام پنجم شیعیان (که خود در کربلا حضور داشت) و امام ششم شیعیان که مصادف با دوران ضعف بنی امیه بود عزاداری بصورت مراسم سالانه رواج یافت سایر امامان شیعه نیز در برگزاری مراسم سالانه برای شهیدان کربلا اهتمام داشتند دراین دوران تعداد زیادی از شاعران شیعه نیز اشعاری در مراثی حسین سرودند یکی ازمهمترین دوران عزاداری برای شهدای کربلا در قرن چهارم و مقارن با حکومت آل بویهاست در این دوران حکومتهای شیعه همچون علویان طبرستان، زیدیان یمن، حمدانیان در شمال عراق، فاطمیان در مصر و آل بویه در عراق و ایران به قدرت رسیدند عموم مورخان به برگزاری عزاداری بصورت عمومی در کوچه خیابان در این دوران اشاره کردهاند در این باره ابن جوزی مینویسد: در سال ۳۵۲ قمری معزالدوله دیلمی دستور داد، مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند در این روز بازارها بسته شد و خرید و فروش موقوف گردید. قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسه پزها هریسه (حلیم) نپختند، مردم آب ننوشیدند در بازارها خیمه برپا کردند و به رسم عزاداری کرباس آویختند زنان به سر و روی خود میزدند و بر حسین ندبه میکردند حاکمان فاطمی مصر نیز با آنکه با ال بویه رقیب بودند از روش آنان در عزاداری پیروی کردند تقی الدین مقریزی در این باره مینویسد که: در زمان المعزلدین الله به سال ۳۶۳ قمری در مصر تمام فاطمیین و شیعه در عاشورا کنار مقبره ام کلثوم و سیده نفیسه اجتماع نموده و به عزاداری پرداختند و مبلغ بی حساب برای اطعام و عزاداری و شربت مخارج نمودند و به سال ۳۹۶ قمری در مصر کلیه بازارها را تعطیل عمومی کردند و ابن مأمون در سال ۵۱۵ قمری از موقوفات و صدقات مصر عاشورا را تعطیل و روز توزیع صدقات قرار داد *********◄►*********
♦♦---------------♦♦ همه شب تا به سحر خواب حرم میبینم از غم دوری بین الحرمین غمگینم کربلای تو مرا شهره ی شهرم کرده کاش یکبار شده کنج حرم بنشینم ♦♦---------------♦♦
^^^^^*^^^^^ حسیـن علیه السلام در حالیکه بر خاک گرم کربلا افتاده بود رو به خیمه ها کرد کودکی دید که با شتاب به سمت قتلگاه می آید و خواهرش که دوان دوان به دنبالش می رود تا شاید بتواند او را در حلقه ی دستانش اسیـر نوازش کند اما عبدالله دیگر خیلی نزدیک شده و زینـب هم چیزی نمانده به او رسد و حسین آری همان که وارث غیرت حیدر است فریاد می زند زینـب نیـا جانِ برادر قتلگاه جای تو نیست ♦♦---------------♦♦ روز آخر نیامده است اما روضه رفته است داخل گودال مثل مرغی که بال او کنده است حسنی زاده می زند پر و بال محسن ناصحی ^^^^^*^^^^^
o*o*o*o*o*o*o*o به گمانم که میان همه زائر ها فقط امضای برات دل من جا مانده نام من را بنویسید کف صحن حسین بنویسید که یڪ بی سروپا جا مانده o*o*o*o*o*o*o*o دعا کنید اربعین حرمش باشم
^^^^^*^^^^^ گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن عکس یک خنجر زپشت سر پی مولا کشید گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم گریه کرد آهی کشید و زینب کبری(س) کشید گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین ع گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید ^^^^^*^^^^^
*oOoOoOoOoOoO* ﺯﻥ ﮐﻪ ﻃﻮﻋﻪ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ، ﮐﺎﺳﻪ ﺁﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺴﻠﻢ ﺁﻭﺭﺩ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﺷﺎﻣﯿﺪﻥ ﺁﺏ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﻃﻮﻋﻪ ﻇﺮﻑ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: اﯼ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍ! برﺧﯿﺰ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ، ﻧﺰﺩ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺖ ﺑﺮﻭ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ، ﻧﺸﺴﺘﻦِ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺣﻼﻝ ﻧﺪﺍﻧﺴﺖ ﻣﺴﻠﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﻡ ﮐﻨﺪ ﻃﻮﻋﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻣﮕﺮ ﺗﻮ ﮐﯿﺴﺘﯽ؟ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﺷﻨﯿﺪ: ﻣﻦ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻦ ﻋﻘﯿﻞ ﻫﺴﺘﻢ ﻃﻮﻋﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺍﻥ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ﺹ) ﺑﻮﺩ، دﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺴﻠﻢ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﮐﺮﺩ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠّﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺴﻠﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠّﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺍﻭ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﻗﺼﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﺪ ﻟﺬﺍ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﻮﯾﺶ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺍ ﺑﮕﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻣﺴﻠﻢ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺨﻔﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻢ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺳﭙﺲ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠّﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺴﺠﺪ ﺷﺪ، ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﮐﻮﻓﻪ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻢ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﻫﺪ، ﺟﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﻟﺶ ﺑﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺣﻼﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ، ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﯾﻪ ﺍﺵ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻭ ﺗﻄﻤﯿﻊ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠّﻪ ﮐﺎﺭﺳﺎﺯ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻼﻝ، ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻃﻮﻋﻪ، ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﺰﻩ، ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﻗﺼﺮ ﺷﺪﻩ، مخفی گاه ﻣﺴﻠﻢ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠّﻪ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ، ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺷﻌﺚ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻧﻔﺮ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻢ ﻭ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺍﻭ ﻣﺴﻠﻢ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠّﻪ، ﺣﺪﻭﺩ 45 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﺗﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺿﺮﺑﻪ ﺷﻤﺸﯿﺮﯼ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺴﻠﻢ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﯾﺎﺭﺍﯼ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺳﻨﮓ ﻭ ﭼﻮﺏ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﯽ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﺯﺩﻩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺍﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﺴﻠﻢ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺪﺍﻝ ﺑﺮﻧﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﯾﻮﺭﺵ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺑﻦ ﺍﺷﻌﺚ ﺑﻪ ﺁﺳﺎﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﮐﻨﺪ، ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﯿﺮﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﻣﺴﻠﻢ ! ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ؟ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ ﻭ ﺍﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﺖ ﻣﺴﻠﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﭼﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻋﻬﺪ ﺷﮑﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﺑﻦ ﺍﺷﻌﺚ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺯﺧﻢﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺿﻌﻔﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﻭ ﭼﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺗﻦ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻣﺮﮐﺒﯽ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺳﻮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠّﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ مسلم ﮐﺸﺘﻦ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ «ﺑﮑﺮ ﺑﻦ ﺣﻤﺮﺍﻥ ﺍﺣﻤﺮﯼ » ﺳﭙﺮﺩﻧﺪ، ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﯿﺮی ها ﺍﺯ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻦ ﻋﻘﯿﻞ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﻡ « ﺩﺍﺭﺍﻻﻣﺎﺭﻩ » ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﮔﺮﺩﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﭘﯿﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺍﺭﺍﻻﻣﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ، دﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩ، ﺗﮑﺒﯿﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﺩﺭﻭﺩ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﯾﺒﮑﺎﺭﺍﻥ ﻧﯿﺮﻧﮓ ﺑﺎﺯ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﺎ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ، ﺣﮑﻢ ﮐﻦ ﺟﻤﻌﯿﺘﯽ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ، ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﺥ، ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻓﺮﺟﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻣﺴﻠﻢ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﮐﻔﺎﺷﺎﻥ ﻧﺸﺎﻧﺪﻧﺪ ﺑﺎ ﺿﺮﺑﺖ ﺷﻤﺸﯿﺮ، ﺳﺮ ﺍﺯ ﺑﺪﻧﺶ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ، و... ﭘﯿﮑﺮ ﺧـﻮﻧﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿـﺪ ﺁﺯﺍﺩﻩ ﻭ ﺷﺠـﺎﻉ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﯿﺰ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﻭ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩند *oOoOoOoOoOoO* ارباب صدایش زد او را روی پاهایش نشاند به چشمان معصومش لبخند زد با اینکه قلبش از شهادت پسر عمّش شکسته بود دست نوازش بر موهای دخترک کشید، حمیـده غم را در چشمانش دید و گفت: دست یتیمیبر سرم می کشید! پدرم شهید شده ؟ و مولا گفت زین پس من پدرت و دخترانم خواهرانت هستند! در این راه صبور باش دخترِ پسرعموی صبورم عصر عاشورا هنگامی که دشمن به خیمه ها یورش آورد حمیده زیر دست و پای دشمن جان سپرد روحش صبور بود و همه چیز را دید اما جسمش دیگر توان آن همه نامرد جنگی را نداشت حضرت مسلم! می گویند تمام فرزندانت در راه مولایت شهید شدند گوارایت باد این سعادت و رستگاری ابدی *oOoOoOoOoOoO*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم