o*o*o*o*o*o*o*o اخ عجب سرماست امشب ای ننه ما که میمیریم در هذالسنه تو نگفتی می کنم امشب الو؟ تو نگفتی می خوریم امشب پلو ؟ نه پلو دیدیم امشب نه چلو سخت افتادیم اندر منگنه این اطاق ما شده چون زمهریر باد می آید ز هر سو چون سفیر من ز سرما میزنم امشب نفیر میدوم از میسره بر میمنه اخ عجب سرماست امشب ای ننه اغنیا مرغ و مسما میخورند با غذا کنیاک و شامپا میخورند منزل ما جمله سرما میخورند خانهی ما بدتر است از گردنه اخ عجب سرماست امشب ای ننه اندرین سرمای سخت شهر ری اغنیا پیش بخاری مست می ای خداوند کریم فرد و حی داد ما گیر از فلان السلطنه اخ عجب سرماست امشب ای ننه خانباجی میگفت با آقا جلال یک قران دارم من از مال حلال میخرم بهر شما امشب زغال حیف افتاد آن قران در روزنه اخ عجب سرماست امشب ای ننه می خورد هرشب جناب مستطاب ماهی و قرقاول و جوجه کباب ما برای نان جو در انقلاب وای اگر ممتد شود این دامنه اخ عجب سرماست امشب ای ننه تخم مرغ و روغن و چوب سفید با پیاز و نان گر امشب می رسید می نمودم(اشکنه)امشب ترید حیف ممکن نیست پول اشکنه اخ عجب سرماست امشب ای ننه گر رویم اندر سرای اغنیا از برای لقمه نانی بی ریا قاپچی گوید که گم شو بی حیا می درد ما را چو شیر ارژنه اخ عجب سرماست امشب ای ننه نیست اصلاً فکر اطفال فقیر نه وکیل و نه وزیر و نه امیر ای خدا ! داد فقیران را بگیر سیر را نبود خبر از گرسنه اخ عجب سرماست امشب ای ننه o*o*o*o*o*o*o*o سید اشرف الدین حسینی
^^^^^*^^^^^ پشت چراغ قرمز ایستاده بودم متنفربودم از این پنجاه ثانیه هایی که مجبوری برخلاف میلت وایسی به عابرایی نگاه میکردم که بعضیاشون بیخیال رد میشدن وبعضیاشون اونقدر تو فکرن که اصن سرشونو بالا نمیارن ببینن کجان نزدیک عید بود باانگشتام روی فرمون ضرب گرفته بودمو آهنگ بوی عیدی بوی گل رو زمزمه میکردم برخلاف خیلیا که حالا از روی عادت یا هر چیزه دیگه ای همیشه نزدیک به عید شروع میکنن به گفتن اینکه بوی عید میادو بوی سبزیو سمنو،من اصلا همچین احساسی نداشتم من نه بوی عیدی به مشامم میخورد نه بوی سبزی وسمنو تنها بویی که من میفهمیدم بوی فقر وتزلزل طبقاتی بود جدیدا توی جامعه ما کسایی عیدو کامل جشن میگیرنو بوی عید رو میفهمن که به قول معروف یه جیب پر داشته باشن کسایی که بدون توجه به آدمای بی بضاعت اطرافش خرید میکنه و هیچ شرمندگی در مقابل خودشو خانوادش نداره،چرا؟؟چون پول داره،کاغذای ارزشمندی که الان حرف اولو میزنن تو هر شرایطی بلاخره چراغ سبز شد،حرکت کردم،صدای بوق ماشینای عقبی رو مخم بود مثه اینکه بدجور عجله داشتن ازآینه بغل به ماشین مدل بالایی نگاه کردم که مدام چراغ میداد که برم کنار قیافش داد میزد شوره عیدو داره بازم چرا؟ چون پول داره،بهش راه دادم که بره اونم بایه تک بوق از کنارم رد شد کناره جاده پارک کردم وبه دست فروشایی نگاه کردم که ده برابره پولی که در میارن به عابرا التماس میکنن که یه چیزی ازشون بخرن،اوناهم بعضیاشون از سره دلسوزی یا نیاز یا...ازشون میخرن اوناهم از ذوق خودشون تخفیف میدنو باکلی تشکرو مبارک باشه مشتریشونو راهی میکنن مگه نزدیک عید نیس؟؟ پس واسه چی اینا تکاپو نمیکنن وسایل عیدشونو بخرن؟ چرا اینا مثه اون مایه دارا آجیل وشیرینی نمیخرن واقعا گاهی اوقات به توازن دنیا شک میکنم،توعدالت دنیا حق فقیرا ومظلوما هرروز نزول پیدامیکنه وحق مالدارا سعود چون تو این ترازو پوله که حقو مشخص میکنه نه مظلومیت وانسان دوستی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ می گویند در زمان ناصرالدین شاه ، روزی امیرکبیر که از حیف و میل سفره های خوراکِ درباری به تنگ آمده بود به شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت می خورند را میل فرمایند شاه پرسید که مگر رعیت ما چه میل می کنند؟ امیر گفت : ماست و خیار شاه سر آشپزباشی را صدا زد و فرمان داد برای ناهار فردا ماست و خیار درست کند سر آشپزباشی به تدارکات چی دستور تهیه مواد زیر را داد ماست پر چرب اعلا ۱ من خیار نازک و قلمی ورامین ۲ من گردوی مغز سفید بانه ۳ کیلو پیاز اعلای همدان ۱ من کشمش اعلا و مویزِ شاهانی بدون هسته ۱ کیلو نان مرغوب مغز دار خاش خاش دارِ دو آتیشه ۳ من نعنای باغی اعلا و سبزیهای بهاری ۱ کیلو و ... ناصر الدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار تناول کردند فرمان به یک کاسهِ اضافه داد و در حالی که ترید می فرمودند برگشت و به امیرکبیر گفت « پدر سوخته ها ، رعایای ما چه غذاها می خورند و ما بی خبر بودیم هر کس نارضایتی کرد و کفرانِ نعمت به چوب و فلک ببندینش
..*~~~~~~~*.. هرکسی حق دارد هر اسمی دلش میخواهد روی مغازه و کسب و کارش بگذارد... من حتی میتوانم، اگرچه به سختی ولی "کله پزی رایان تکنیک" یا "وانت بار آسان پرواز" را هم هضم کنم، اما وقاحتِ اسم هایی که روی تابلوی بانک ها عربده میزنند را نه پشت سرش ایستاده بودم توی صف خودپرداز... دو سه دقیقهای که با دستگاه ور رفت، سرش را برگرداند و چشمهایش گشت دنبال یک نفر که بپرسد: اینجا چی نوشته؟ حدودا ۵۵ ساله، و از لباس کارش پیدا بود توی اسم بانک سهم دارد من نزدیک تر از همه بودم؛ مانیتور را نگاه کردم، خونسرد و بیشرمانه نوشته بود: موجودی کافی نیست هیچ وقت نتوانسته ام این جمله ی منفور و لعنتی را برای کسی بخوانم. فقط داشتم به نجات خودم فکر میکردم... گفتم: انگار مشکل داره! چقد میخواستین وردارین؟ ـ پونزده تومن اجازه بدین من کارمو انجام بدم، دوباره امتحان کنین کارتش را از حلقوم دستگاه کشیدم بیرون و دستِ خودم نگه داشتم و بدون اجازه اسم و رسمش را خواندم و کارم را انجام دادم بعد از من دوباره امتحان کرد؛ پانزده تومن برداشت و رفت آها...! راستی خودپرداز بانکِ "رفاه کارگران" بود ^^^^^*^^^^^ محمد جواد
-.*-.*-.*-.*-.*-.*-.* انسان های عجیبی هستیم وقتی به دستفروش فقیری می رسیم که جنس خود را به نصف قیمت می فروشد با کلی چانه زدن او را شکست داده و اجناسش را به قیمت ناچیزی می خریم مدتی بعد به کافی شاپ لوکس و زیبای شخص ثروتمندی می رویم و یک فنجان قهوه را ده برابر قیمت واقعی اش سفارش میدهیم و موقع رفتن، مبلغی اضافه روی میز میگذاریم و از این کار شادمانیم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ شادمانیم که فقیران را فقیرتر میکنیم و ثروتمندان را غنی تر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بزرگترین تصویر ریا در جامعه هنگامی است که به فقرا لباسهای کهنه و غذاهای مانده میدهیم و به ثروتمندان هدایای با ارزشی که محتاج آنها نیستند
فقیر بودن زیاد بد نیست خوبیش اینه میتونی دارایی هات رو بشماری قدر بودن ها رو بیشتر میفهمی قدر محبت های کوچیک و هدیه های کوچیک رو بیشتر میفهمی ساده چیزی رو از دست نمیدی عادت میکنی به لب مرگ و زندگی نفس کشیدن عادت میکنی به لحظه هایی که اگه یکم سخت تر بهت بگذره از پا در میای یاد میگیری قانع باشی ، راضی باشی ولی وقتی مدت زیادی فقیر بمونی چیزی میاد سراغت به اسم حسرت حسرت غذای خوشمزه حسرت امکانات بیشتر حسرت خونه ی بهتر و این حسرت ها تبدیل میشن به عقده تبدیل میشن به آه و ناله از زندگی و ناله ها باعث میشه مزه و طعم زندگی رو در اون لحظه از دست بدی بهتره یکم فکر کنیم چه فرقی میکنه شکمت رو با کباب و جوجه سوخاری پر کنی یا با نون و ماست چه فرقی میکنه داخل نرم ترین تخت دنیا بخوابی یا روی زمین خدا مهم اینه که بدونی برا چی داری زندگی میکنی و هدف داشته باشی برای بودنت اون موقع خوردن و خوابیدن و امکانات دنیا برات بی معنی میشه و تمام زورت رو میزنی که به هدف هات برسی حتی با فقر و سختی هدف هات رو درست انتخاب کن *شیخ المریض*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم