..*~~~~~~~*.. انگار علی مادر تو شیر ندارد گریه نکن این قدر که تأثیر ندارد بی حال شدی و دل من ریخته برهم درمانده شده فرصت تأخیر ندارد می گیرم از این قوم کمی آب برایت بابای تو ترس از غمِ تحقیر ندارد ای مردم کوفه پسرم تشنه ی آب است این کودک بیچاره که تقصیر ندارد یک مرد بیآید ببرد غنچه ی من را آبش بدهد... مادر او شیر ندارد گفتند: حسین آمده خود آب بنوشد یک جرعه ی آب اینهمه تفسیر ندارد ای حرمله این بچه سرِ جنگ ندارد شش ماهه ی بی شیر که شمشیر ندارد تیری که به عباس زدی؟! وای خدایا شش ماهه ی من طاقت این تیر ندارد شادی نکنید این همه که مادرش افتاد شش ماهه زدن این همه تکبیر ندارد بیچاره ربابه جگرش سوخت و دیگر کاری بجز اشک و غم شبگیر ندارد گیرم که شکسته شده بعد از علی اصغر گهواره دگر حاجت تعمیر ندارد خوابش شده دامادی اصغر ولی انگار خواب دل هجران زده تعبیر ندارد ♦♦---------------♦♦ محمد جواد شیرازی
♦♦---------------♦♦ همه شب تا به سحر خواب حرم میبینم از غم دوری بین الحرمین غمگینم کربلای تو مرا شهره ی شهرم کرده کاش یکبار شده کنج حرم بنشینم ♦♦---------------♦♦
^^^^^*^^^^^ حسیـن علیه السلام در حالیکه بر خاک گرم کربلا افتاده بود رو به خیمه ها کرد کودکی دید که با شتاب به سمت قتلگاه می آید و خواهرش که دوان دوان به دنبالش می رود تا شاید بتواند او را در حلقه ی دستانش اسیـر نوازش کند اما عبدالله دیگر خیلی نزدیک شده و زینـب هم چیزی نمانده به او رسد و حسین آری همان که وارث غیرت حیدر است فریاد می زند زینـب نیـا جانِ برادر قتلگاه جای تو نیست ♦♦---------------♦♦ روز آخر نیامده است اما روضه رفته است داخل گودال مثل مرغی که بال او کنده است حسنی زاده می زند پر و بال محسن ناصحی ^^^^^*^^^^^
oOoOoOoOoOoO خواب بودم، خواب دیدم مرده ام بی نهایت خسته و افسرده ام تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن سنگ لحد را گل گرفت روی من خروارها از خاک بود وای، قبر من چه وحشتناک بود بالش زیر سرم از سنگ بود غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت سوره ی حمدی برایم خواند و رفت خسته بودم هیچ کس یارم نشد زان میان یک تن خریدارم نشد نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی ترس بود و وحشت و دلواپسی ناله می کردم ولیکن بی جواب تشنه بودم، در پی یک جرعه آب آمدند از راه نزدم دو ملک تیره شد در پیش چشمانم فلک یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود لرزه بر اندام من افتاده بود هر چه کردم سعی تا گویم جواب سدّ نطقم شد هراس و اضطراب از سکوتم آن دو گشته خشمگین رفت بالا گرزهای آتشین قبر من پر گشته بود از نار و دود بار دیگر با غضب پرسش نمود ای گنه کار سیه دل، بسته پر نام اربابان خود یک یک ببر گوئیا لب ها به هم چسبیده بود گوش گویا نامشان نشنیده بود نامهای خوبشان از یاد رفت وای، سعی و زحمتم بر باد رفت چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد بار دیگر بر سرم فریاد کرد در میان عمر خود کن جستجو کارهای نیک و زشتت را بگو هر چه می کردم به اعمالم نگاه کوله بارم بود مملو از گناه کارهای زشت من بسیار بود بر زبان آوردنش دشوار بود چاره ای جز لب فرو بستن نبود گرز آتش بر سرم آمد فرود عمق جانم از حرارت آب شد روحم از فرط الم بی تاب شد چون ملائک نا امید از من شدند حرف آخر را چنین با من زدند عمر خود را ای جوان کردی تباه نامه اعمال تو باشد سیاه ما که ماموران حق داوریم پس تو را سوی جهنم می بریم دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود دست و پایم بسته در زنجیر بود نا امید از هرکجا و دل فکار می کشیدندم به خِفّت سوی نار ناگهان الطاف حق آغاز شد از جنان درهای رحمت باز شد مردی آمد از تبار آسمان دیگران چون نجم و او چون کهکشان صورتش خورشید بود و غرق نور جام چشمانش پر از خمر طهور چشمهایش زندگانی می سرود درد را از قلب انسان می زدود بر سر خود شال سبزی بسته بود بر دلم مهرش عجب بنشسته بود کِی به زیبائی او گل می رسید پیش او یوسف خجالت می کشید دو ملک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه آمده اینجا حسین فاطمه؟!؟ صاحب روز قیامت آمده گوئیا بهر شفاعت آمده سوی من آمد مرا شرمنده کرد مهربانانه به رویم خنده کرد گشتم از خود بی خود از بوی حسین ع من کجا و دیدن روی حسین ع گفت: آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را اینکه این جا این چنین تنها شده کام او با تربت من وا شده مادرش او را به عشقم زاده است گریه کرده بعد شیرش داده است خویش را در سوز عشقم آب کرد عکس من را بر دل خود قاب کرد بارها بر من محبت کرده است سینه اش را وقف هیئت کرده است سینه چاک آل زهرا بوده است چای ریز مجلس ما بوده است اسم من راز و نیازش بوده است تربتم مهر نمازش بوده است پرچم من را به دوشش می کشید پا برهنه در عزایم می دوید بهر عباسم به تن کرده کفن روز تاسوعا شده سقای من اقتدا بر خواهرم زینب نمود گاه میشد صورتش بهرم کبود تا به دنیا بود از من دم زده او غذای روضه ام را هم زده قلب او از حب ما لبریز بود پیش چشمش غیر ما ناچیز بود با ادب در مجلس ما می نشست قلب او با روضه ی من می شکست حرمت ما را به دنیا پاس داشت ارتباطی تنگ با عباس داشت اشک او با نام من می شد روان گریه در روضه نمی دادش امان بارها لعن امیه کرده است خویش را نذر رقیه کرده است گریه کرده چون برای اکبرم با خود او را نزد زهرا (س) می برم هرچه باشد او برایم بنده است او بسوزد، صاحبش شرمنده است در مرامم نیست او تنها شود باعث خوشحالی اعدا شود گرچه در ظاهر گنه کار است و بد قلب او بوی محبت میدهد سختی جان کندن و هول جواب بس بود بهرش به عنوان عقاب در قیامت عطر و بویش می دهم پیش مردم آبرویش می دهم آری آری، هرکه پا بست من است نامه ی اعمال او دست من است oOoOoOoOoOoO
^^^^^*^^^^^ در این روزها که با دل شکسته و چشم گریان ارباب را صدا میزنی التماس دعا دارم از تو برای تمام آدم های جهان شیعه، سنی، مسیحی، یهودی و… فرقی نمیکند برای همه ♦♦---------------♦♦ یادمون باشه دعاهامون برای همه باشه ^^^^^*^^^^^
♦♦---------------♦♦ تنها ماهی که شهادت ندارد، شعبان است و تنها ماهی که تولد ندارد، محرم است این یعنی حسین محور شادی و غم است السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع ♦♦---------------♦♦ سالروز شهادت امام حسین(ع) را به تمام شیعیان جهان تسلیت میگویم
♦♦---------------♦♦ ﷽ اول و آخر منے، سایہ ے برسر منے بے تو غروب میشوم، باتو طلوع میڪنم شب بہ هواے حرمٺ، باز بہ خواب میروم صبح دوباره عشق را، باتو شروع میکنم ♦♦---------------♦♦ السلامعلیڪیاسیدالشهدا اللهم الرزقنا حرم
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم