►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
انسان اگر انسان دیگری را بکشــد
آدم می مانــد، هر چند قاتل
ولی آدمی کـه در مقابل آدمی دیگر خم شود
دیگر آدم نیست
►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
دکتر علے شریعتے
دکتر شریعتی :
کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود
آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت
چند سالی گذشت
یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
پناه
میبرم به خدا
از عـیبی که
امروز در خود می بینم
و
دیروز
دیگران را به خاطر
هـمان عیـب ملامت کرده ام
محتاط باشیم، در سرزنش و قضاوت کردن دیگران
وقتی
نه از دیروز او خبر داریم و نه از فردای خودمان
دکتر شریعتی میگوید:
از انسان بودنم شرم میکنم!!
گاهی میخواهم انسان نباشم!
گوسفندی باشم پا روی یونجه ها بگذارم!
اما دلی را دفن نکنم!
گرگی باشم،گوسفندی را بدرم!
اما بدانم،این کار از روی ذات است نه هوس!
خفاش باشم،که شبها گردش کنم با چشمهای کور...
اما خوابی را پرپر نکنم!
کلاغی باشم و قار قار کنم!
اما پرهایم را رنگ نکنم و دلی را به دروغ به دست نیاورم!
چه میدانم شاید...
حیوانات به قصد توهین...همدیگر را انسان خطاب می کنند...!