o*o*o*o*o*o*o*o
چه حال و هوایی ست
انگار گرد غم را در همه جا پاشیدند
رفته رفته دسته های عزاداری با شور انجام می گیرد
گویا بر پایی چادر ها در صحرای محشر دل عزاداران را هم آشوب کرده
همان گونه که دل خیلی ها در آن صحرا آشوبه
حر با همراهانش و پر غضب به سوی خیمه گاه می آید
اما تشنگی از سر و رویشان می بارد
می دانی که برای چه آمده
آمده که بخواهد تسلیم شوی
و تو تسلیم می شوی
نه تسلیم یزید و حر
تو تسلیم خدا می شوی چون بنده ی خدایی
آب می دهی به اسبان و سواران
به یاران حر
هر چند می دانی که آب کمه
تو تسلیم خدا شدی و
حر
تسلیم تو و بزرگی ات
تو و بخشندگی ات
برای حر بخشش می خواهی
و حر بخشیده می شود
و دشمن تو
چه دلیرانه در مقابل دشمنانت می ایستد و رجز می خواند
چه دلیرانه شمشیر می چرخاند و برایت می جنگد
و بخشیده می شود و می شود یکی از هفتاد و دو تن
و لبالب شربت شهادت را می نوشد
و زینب
خواهرت
از آن بلندی
برای بخشندگی ات پر غرور می شود
تو آنی
که دشمنت را دوست می کنی و
دشمن دشمنانت
^^^^^*^^^^^
در سوگ جانان | قسمت اول ◄ در سوگ جانان | قسمت دوم ◄
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
حقیقت
نه به رنگ است و نه بو
نه به هآی است ونه هو
نه به این است ُ نه او
نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عُمر
به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی
همه اسرار نهانی
تو خود باغ بهشتی
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
مولانا