قدم گذاشتن در دنیای ادمی که تنهایی را تجربه کرده شهامت میخواهد
باید سرسخت باشی در تصاحبش
رقیبی جان سخت داری
باید مسکن دردها و بهانه گیری هایش
نق زدن هایش باشی
تا کم کم خارج شود زهرش از بدن نیمه جانش
معتاد است دیگر
معتاد به سکوت
معتاد به قدم زدن های تک نفره
به نشستن کنار جدول و شمردن ماشین های عبوری
به گذاشتن یک بشقاب سر سفره
به خود را پاشویه کردن به وقت تب بی کسی
عادت است دیگر
ترکش موجب مرض است
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
باید جمع کنی تمام مفرد هایش را
من را نقض کنی
ما را یادش دهی
با سه روز تنها نبودن هم از بدنش خارج نمیشود
معتاد است
باید دیازپام وجودش شوی
انقدر آرامش بخش باشی
که با خود ب خواب ببرد
تمام دردها و ناخوشی های زمان بی کسی را
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
کاش بودی سرم را روی شانه هایت می گذاشتم و می بوسیدمت
وقتی بودی آنقدر بزرگ نبودم
وقتی هم که رفتی بزرگ نشدم
دستهایم سرد است
کاش بودی دستم را میگرفتی
کجایی؟
شنیدم بهشت هم برایت کم است
خوش به حالت
کاش من را هم میبردی
دلم برایت تنگ است
همیشه عاشقت هستم
شبها به خوابم بیا مثل هر شب
دوستت دارم مادر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
کودک که بودم وقتی زمین میخوردم مادرم مرا میبوسید و تمام دردهایم از یادم میرفت
دیروز زمین خوردم ولی دردم نیامد اما به جایش تمام بوسه های مادرم یادم آمد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
. آسوده بخواب مادر بیمارم
راحت شدی از اذیت و آزارم
با دسته گلی به دیدنت آمده ام
بر خاک تو از اشک ، چه ها می کارم
بعد از تو فقط بغض و خدا را دارم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
زندگی م منهای تو
رمز من و عشق ، نام زیبایت بود
جنت ، فرشی به زیر پاهایت بود
روزی که تو را شناخت ناباوری ام
افسوس که زندگی م ، منهایت بود
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مادر ریحان ها
ای مادر آفرینش ریحان ها
رمز هیجان پروری توفان ها
ها! مادر بغض های سرگردانی
نشنیده ترین سمفونی باران ها
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
قافیه اش پر پر بود
گل بود ولی قافیه اش پر پر بود
درکش ز توان عشق بالاتر بود
حتی خود عشق سینه چاکش شده بود
لبریز حماسه بود ، چون مادر بود
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
سرمست ترین بهشت ها
دستش همه کینۀ زمین می شوید
چشمش ز یگانگی نشان می جوید
هر جا که قدم به تربتش بگذارد
سرمست ترین بهشت ها می روید