oOoOoOoOoOoO
انگار حرم را غروب گرفته
و قصد رفت ندارد
عباس شرمنده ی روی حسین است
در فکر
با خود می گوید
فردا جبران می کنم
آری روز عاشورا را می گوید
امان نامه را با سر پایین تکه تکه می کند
با نگاهش به رقیه می فهماند که پشتش هست
می فهماند که حرف های کوفیان گزافه
می فهماند که عمویش است
چه کاری بهتر از علمدار حسین بودن
اینگونه شرمنده ی حرم سرا نمی شود
صدای بی تابانه ی اصغر عذابش می دهد
اشک پنهان رقیه هم همچنین
اما در عجب است
زینب
چگونه استوار است
او که از غوغای دل زینب بی خبر است
زینب بزرگ است
و کاری چه بسا دشوار در انتظارش
زینب به تنهایی حریف یه دشمن خواهد شد
نه
وقت شکستن زینب امروز و فردا نیست
زینب باید یزید را بشکند
و رقیه بدو افتخار ورزد
زینب شیر زن میدان است
عباس همچنان که به زینب خیره است
لبخند به لب می نشاند
چه بسا که
از غیرت او در خواهرش هم هویداست
زینب کوه صبر است
زینب مظهر عشق است
زینب پرستار اسراست
زینب خود عشق است
^^^^^*^^^^^
در سوگ جانان | قسمت اول ◄ در سوگ جانان | قسمت دوم ◄ در سوگ جانان | قسمت سوم ◄ در سوگ جانان | قسمت چهارم ◄