♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
سلام. یارو دکتر خوش تیپه گفته به هر کی میرسم نگم سلام، ولی من میگم به شما. شما که هرکی نیسی، سلام
جات خالی، پریشب باد زد برگ درخت پیره رو ریخت تو حیاط آسایشگاه
یهو دیدیم همه جا شد برگای چروک زرد و نارنجی، خسته خسته
فهمیدیم پاییز شده. پاییز یهو میاد، می دونی که
وقتی میاد که بدونی بهارت رفته واسه همیشه
گفته بودم برات
این روزا خوبم، یعنی از وقتی فراموشت کردم خوبم
صبح تا شب به دیوار نیگا می کنم به همه چی فکر میکنم غیر تو، شبا هم قرصای آبی میخورم، خوابم نمی بره
راه میرم تو حیاط، با دو تا مورچه رفیق شدیم، تا صبح با هم می گردیم دور حوض خالی، ساکت ساکت
حوض خالی عین قبره، آدم دوس داره بره بخوابه توش، ولی یادمون میاد هیشکی نیس بالا قبرمون گل بذاره، میگیم ولش کن نصفه شبی
چارشب پیشا رفتیم با پرستار قشنگه حرف زدیم، نمره خونه شما رو دادیم گرفت، یه دل سیر صداتو گوش کردیم
صدات رو پیغامگیر عین قدیما مهربونه، همونجوری که میگفتی انقد منو نخندون دیوونه. یادته؟ یادت رفته از بس نبودیم
عکساتو دیدم دلبر. با یارو جدیدیه، تو سفید پوشیدی اون سیاه، چه به هم میاین
چقد هم قشنگ خندیده بودی براش، یه جوری نیگاش کرده بودی انگار که اون تو باشه و تو من
همون شکلیه که دوس داشتی همیشه
قشنگه، دوسش دارم. یعنی هر کی رو تو دوس داری منم دوس دارم
این نامه آخرمه واسه تو
باس جمع کنیم بریم از این آسایشگاه، دکتر گفته روزا میتونی بری کار کنی، شبا بیای همینجا بخوابی
خیلی بهترم
توئم دیگه نترس ، من نمیام داد بزنم سرت، نمیامَم دورت بگردم، نمیام اونقد بخندونمت که ضعف کنی، نمیام بشینم بغل دستت تو ماشینت و سر هر پیچ ماچت کنم، نمیام برات شعر بخونم شبا، نمیام اونقد بگم میشه دلبرانه بنگری که کلافه شی، نمیام بمونم کنارت و شب تا صبح نیگات کنم بس که ماهی وقتی خوابی
نه
میرم گم و گور میشم، ته مهای شهر
جدیدیه از من بهتره، میدونم
دیدم تو عکسا
ببخش اگه نبودم اونی که میخواستی، دوس داشتم باشم، بلد نبودم
توئم دیگه فکر من نباش، غصه نخور، نیا از پشت میله های آسایشگاه یواشکی نیگام کن
خوبم
خیال کن دیوونه یه شب خوابید تو حوض خالی، مورچه ها خاک ریختن روش، کلاغ واسش مرثیه خوند، برف اومد
همه یادشون رفته من رو، تو هم بخند و بگذر و فراموش کن که دنیا محل گذره
حالا که تموم شده بذار این خط آخر نامه بگم برات، می ارزید
اون روزا به این شبا می ارزید
گفتم که بدونی پشیمون نیسم
فقط دیگه نیسم، خستم، میخوام چارتا پاییز بخوابم
همه میگن آبروم رفته، منم میخندم ومیگم همینه آبرو
خدافس
oOoOoOoOoOoO
سلام زلزله
وقتی که آمدی
من و لیلا و حمید را در خواب بردی
نمی دانم دفتر مشقم را از زیر آوار پیدا می کنند یا نه
تو به خانم معلم بگو که تکلیفم را نوشته بودم
راستی بقیه آدم ها هم تکلیفشان را انجام داده اند
دیشب حمید هم که قول داده بود کمتر
شلوغی کند دیگر ساکت شد
ساکت ساکت برای همیشه
همه سنگ ها و کلوخ هایی که پدر به نام سقف برایمان انباشته بود
پیکر های کوچکمان را در هم کوبید
حمید نگران ترس لیلا از تاریکی بود
و میگفت نترس آبجی من هستم
ولی بعد از مدتی نه دیگر حمید بود و نه لیلا و نه من
می دانی زلزله ما که رفتیم
ولی روح کوچکمان دید که خیلی ها آمدند
هم آنهایی که هیچگاه در روستایمان ندیده بودیمشان
لودر هم آوردند با کلی کمپوت شیرین و بسته های غذا
ولی ما دیگه نبودیم اگر هم بودیم که با دهان پر از خاک
بگذریم
لودر که میدانی چیست
همان ماشینی که در شهر ها برای ساخت خانه از آن استفاده میکنند
و در روستاها برای برداشتن آوار از سر مردم
مصاحبه هم کردند که قرار است وام بدهند
و دستور داده اند که خیلی خیلی خیلی سریع باشد
همان وامی که به دلیل نبود ضامن برای پدر
برای دادن نصف آن نیز هرگز موافقت نکردند
کاش قبل از امدن تو وام را داده بودند
تا پدر خانه ی بهتری برایمان بسازد
تا پدر مجبور نباشد هی با گل و سنگ سقف را بپوشاند
وای پدر چقدر سنگین کرده بودی این اوار را
نمی دانم زلزله شاید برای وام پدر به پادر میانی تو احتیاج داشتند
میدانی زلزله
با امدن تو روستای مارا شناختند
میگویند کمک به زلزله زدگان ثواب دارد درست
اما مگر کمک به روستاییان برای زندگی بهتر ثواب ندارد؟
راستی چرا بعضی از آدم ها برای بیدار شدن و لرزیدن قلبشان
به ۷/۳ ریشتر لرزه احتیاج دارند ؟
میدانی زلزله به چی فکر میکنم
به روستای بعدی ،ثواب بعدی،درمانگاه بعدی
و دستورات بعدی و به زنده های لودر و همدلی ندیده
به پدر های روستاهای دیگر که با تنگدستی
آوار های بعدی را تکه تکه تکه بر سقف خراب خود میچینند
تا روزی مریم و لیلا و حمیدشان را زیر آن بردارند
دلم برای لیلا و مریم و حمیدهای روستاهای بعدی میسوزد
میدانی زلزله ما که رفتیم
ولی خداکند روزی بنویسند
ز مثل زندگی
oOoOoOoOoOoO
تسلیت هموطن