جمعی از مریدان از شیخ براي سخنراني ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
شیخ قبول مي کند اما در ازاي آن صد سکه از آنها طلب مي کند
مریدانه کنجکاو ؛ سکه ها را تهيه کرده و در ميدان جمع مي شوند تا ببينند شیخ چه مطلب باارزشي دارد؟
♦♦---------------♦♦
در رﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ شیخ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ تریبون ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺳﭙﺲ ﺍﺯ تریبون به پایین می آید ﺭﻭ ﺑﻪ مریدان مي ﮔﻮﯾﺪ: ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ و ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ
مریدان ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ اندکی خشتک خورد را به سر میکشند ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ
ﺁﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
شیخ گوزخندی ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ
ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ
ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﺍﺣﺴﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﺪ
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻝ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﻬﺎﺵ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﻨد
مریدان پس از شنیدن این حرف اتصالی کردند و یکی در میان خشتک به سره هم دیگر میکشیدند و چندی نیز چوب در اگزوز خود فرو کردند و دار فانی را فدا کردند
♦♦---------------♦♦
مثلن اینجا پا ورقیه
گوزخند ← *goz_khand*