عقل بیهوده سر طرح معما داردبازی عشق مگر شاید و اما داردبا نسیم سحری دشت پر از لاله شکفتسر سربسته چرا این همه رسوا دارددر خیال آمدی و آینه ی قلب شکست آینه تازه از امروز تماشا داردبس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویندقطره ای قصد نشان دادن دریا داردتلخی عمربه شیرینی عشق آکنده ستچه سرانجام خوشی گردش دنیا داردعشق رازی ست که تنها به خدا باید گفت چه سخن ها که خدا بامن تنها دارد *~~~~~~~~* ❇ فاضل نظری ❇