○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
روزی روزگاری کدو گردالی
و شیخ
و ستار
مانند میکروب هایی کثیف و چرکولی در خیابان میچرخیدند
مردم انهارا کرونا معرفی همی کردع
اما این ۳ نفر این حرف هارا ب عن خود نگرفتع و همچنان همی راه میرفتند و همع را مانند خود چرکولی میکردند
ناگهان یک نفر همی از دیاری دور بیامد و ب ان ۳ نفر فوش داد
(ان هم فوش های ابدار)
کدو از کورع همی در برفت و و خود را گردالو کرد و همی بغلتید و فوش دهندع را مانند تمر هندی صاف کرد و ب زمین بچسباند ب طوری ک عن سبز از فرد فوش دهندع در برفت
شیخ و ستار از این کار کدو همی خر کیف گشتند و اورا گفتند
حال ک اینقدر استعداد در تو همی نهفتع است پس بیا برویم بالای بام تا روی سر مردم مردم ب سبک کفتر های ولگرد عن کنیم
کدو نیز با خوشحالی پذیرفت و انها نیز بر بالای بام عمارت خنگولستان
(معروف ب خنگو)
برفتند و ب چرکولی ترین شکل ممکن روی سر مردم همی بریدند اما مردم چون صاف شدن مرد فوش گو را بدیدند جرعت پررویی همی نداشتند و عن بر سر ب راه خود ادامع میدادند
تا حکایتی دیگر بدرووووود
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
دوستان اگ چیز بدی گفتم ببخشید ب دل نگیرید ببخشید
اولین پستمع حمایت مرسی
😉😉
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
خودَت باش دختر
همان خودِ معمولیَت
عاشق باش
برقص
زندگی کن
در کنارِ همه نامهربانی ها
تو مهربانترین باش برایِ خودَت
باخودَت نجنگ
باخودَت راه بیا،صحبت کن،راهنماییَش کن،درکَش کن
خودَت را دوست داشته باش
حواسَت باشد
هیچکس بهتر از خودَت نمیتواند رفیقِ تنهایی هایَت باشد،که درکَت کند،که دوستَت داشته باشد
تو همدم ترینی برایِ لحظاتَت
رفیق ترینی برایِ تنهایی هایَت
مهربان ترینی برایِ دنیایَت
و بهترینی برایِ خودَت
پس یادَت نرود که در این هیاهویِ نامهربانی
خودَت را دو دستی بچسبی