آن دوست که من دارم وان یار که من دانمشیرین دهنی دارد دور از لب و دندانمبخت این نکند با من کان شاخ صنوبر رابنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانمای روی دلارایت مجموعه زیباییمجموع چه غم دارد از من که پریشانمدریاب که نقشی ماند از طرح وجود منچون یاد تو میآرم خود هیچ نمیمانمبا وصل نمیپیچم وز هجر نمینالمحکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانمای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنونعشق تو بگرداند در کوه و بیابانمیک پشت زمین دشمن گر روی به من آرنداز روی تو بیزارم گر روی بگردانمدر دام تو محبوسم در دست تو مغلوبموز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانمدستی ز غمت بر دل پایی ز پیت در گلبا این همه صبرم هست وز روی تو نتوانمدر خفیه همینالم وین طرفه که در عالمعشاق نمیخسبند از ناله پنهانمبینی که چه گرم آتش در سوخته میگیردتو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنمگویند مکن سعدی جان در سر این سوداگر جان برود شاید من زنده به جانانم ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ❇سعدی❇