—————–**–


انشای یک دانش آموز پایه چهارم
موضوع انشا؛ شما دوست دارید دراینده چه کاره شوید؟

^^^^^*^^^^^

من نمی خواهم در اینده معلم شوم، معلمی شغل خوبی نیست

من هروقت مشق هایم را نمی نویسم بهانه می اورم که مشق هایم زیاد است. دستانم درد گرفته اند از بس که نوشته ام. کمی که عجز و لابه می کنم مادرم دلش به رحم می اید و می گوید: باشه، ننویس، فردا خودم بامعلمت صحبت می کنم و من راحت از نوشتن تکالیفم شانه خالی می کنم و معلم هم وقتی که مادرم ضمانتم را می کند مرا می بخشد

رضا پسر اقا رحمان نانوا که اصلا استعداد ریاضی و درس خواندن ندارد هروقت نمره بد می گیرد بهانه می اورد که معلممان خوب درس نمی دهد. اقا رحمان هم کلی لیچار بار معلم می کند و فردا به مدرسه می رود و هر چه دلش می خواهد درباره معلم به مدیر مدرسه می گوید

مدیرمان هم هرروز پدر معلم را در می اورد که چرا این قدر پدرها از تو اعتراض دارند!؟

مهدی پسر فهیمه خانم سه روز قبل یه پونز زیر معلم گذاشت و بعد نشستن معلم دادش به هوا بلند شد
زنگ تفریح بچه ها لو دادند کار کی بوده اما نمیدونم چرا دوباره فرداش مهدی سرکلاس بود و معلم رو مسخره می کرد

هرکی درس نمی خونه پدرم میگه تقصیر معلمشه. صف نانوایی دعوا میشه. مردم میگن تقصیر معلماست که نتونستن این مردم رو درست اموزش بدن. رضا قصاب گوشت رو گرون میده، مادرم میگه تقصیر اموزش و پرورشه. ترافیک زیاده، میگن تقصیر معلماست. ما درس نمی خونیم میگن تقصیر معلماست

معلم اگه دانش اموزی رو بزنه تا چوبه دار میبرن ولی اگه دانش اموز معلمو بزنه صداش رو هم در نمیارن ولی پزشک ها قبل از کشتن مریض از والدین امضا میگیرن و با خیال راحت کار میکنن و بعد از مردن مریض هم کسی جرات نداره چیزی بگه و مهندس ها هم کلی پول میگیرن و یک آلونک که اگر رو سر مردم هم خراب بشه کسی کاری نداره ،تحویل میدن؟!؟

اقا، دیوار معلم کوتاه ترین دیوار دنیاست و من هیچ وقت نمیخواهم دیوارم این قدر کوتاه بشه

—————–**–