توی یک جمع نشسته بودم بیحوصله بودم.
مجلهای برداشتم ورق زدم،مداد لای آن را برداشتم همینکه توی دلم خواندم سه عمودی
یکی گفت:بلند بگو....
گفتم یک واژهی سه حرفیه
از همه چیز برتر است
حاج آقا گفت: پول!
تازه عروس مجلس گفت: عشق!
شوهرش گفت: یار!
کودک دبستانی گفت: علم!
حاج آقا پشت سر هم گفت: پول اگه نمیشه طلا،سکه!!!
گفتم: حاج آقا اینها نمیشه
حاجی گفت: پس بنویس مال!!!
گفتم: حاج آقا بازم نمیشه
گفت: جاه
خسته شدم با تلخی گفتم : نه نمیشه
دیدم ساکت شد!
مادر بزرگ پیر گفت: عمر!
سیاوش که تازه از سربازی آمده بود گفت: کار
محسن خندید و گفت: وام
یکی از آن میان بلند گفت: وقت
یکی گفت: آدم
دوباره یکی گفت: خدا
خنده تلخی کردم و مداد را گذاشتم سرجایش ولی دریافتم
هرکس جدول زندگی خود را دارد
تا شرح جدول زندگی کسی را نداشته باشی حتی یک واژهی سه حرفی آن هم درست در نمیآید.
شاید کودک پابرهنه بگوید: کفش
کشاورز بگوید: برف
لال بگوید: سخن
ناشنوا بگوید: نوا
نابینا بگوید: نور
ومن هنوز در اندیشهام
واژهی سه حرفی جدول زندگی من چیست؟
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
صادق هدایت