***
سید علی همدانی در کتاب ذخیرة الملوک آورده است: امیرمؤمنان علی(ع) در مسجد کوفه اعتکاف کرده بود که بادیه نشینی هنگام افطار به محضر او رسید. حضرت مقداری آرد جو همراه داشت. به او تعارف کرد و او نتوانست میل کند. از آن جا به خانه حسن و حسین(علیهم السلام) رفت و با آن ها غذا خورد
به هنگام غذا گفت: فقیری را دیدم که دلم برایش سوخت و نمی توانم چیزی تناول کنم و از آن ها خواست مقداری غذا برای آن فقیر ببرند
امام حسن(ع) پرسید: آن فقیر کجا و کیست؟ آن مرد داستان را تعریف کرد. صدای گریه امام حسن(ع) بلند شد و فرمود: او پدرم علی(ع) امیرمؤمنان و خلیفه مسلمانان است
ینابیع الموده، نوشته الحافظ سلیمان، ص147
***
***
***
*narahat*
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم التماس دعا
*narahat*