test
test
test
test
test
test
test
test
*~*~*~*~*~*~*~*
يك بار هم زنگ زده بودم منزل نقىزاده
اسمش فرامرز بود و با يكى ديگر كه هيچ يادم نيست، سه نفرى روى يك نيمكت مىنشستيم
مادرش كه گوشى را برداشت
اسمش يادم رفت
منزل نقىزاده؟
از بابام ياد گرفته بودم بگويم منزلِ فلانى
مادرش شاكى و عصبى گفت: با كى كار دارين؟
با ... پسرتون
كدومشون ؟
تكپسر بودم و فكر اينش را نكرده بودم كه در يك خانه شايد بيش از يك پسر وجود داشته باشد
شاكىتر و عصبىتر پرسيد: كدومشون؟ با كدومشون كار دارى؟
هول شدم
يادم نيامد كه مثلن بگويم اونى كه اول راهنمايىست
منمنكنان گفتم: اونى كه موهاش فرفريه، حرف بد مىزنه، قشنگ مىخنده
اونى كه قشنگ مىخنديد خانه نبود... تق !
فردايش گفت: من قشنگ مىخندم؟
و ريسه رفت
من حرصم درآمده بود چون دفتر مشقم را نياورده بود
ولى از قشنگ خنديدنش خندهام گرفت
بعدترها فكر كردم آدم بايد هر از گاهى اسم هم خانه هایش را، رفقایش را، بغل دستى هایش را فراموش كند، بعد زور بزند توى سه جمله توصيفشان كند
بدو بدو بگويد مثلا
آنى كه خندهاش قشنگ است
آنى كه حرف زدنش مثل قهوه ي تازه دم است
آنى كه سين اش حال عاشقى دارد
حسین وحدانی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مادربزرگ وقتي رفت كه
ديگر خسته بود
از تنهايي
از سكوت
مادربزرگ وقتي رفت كه
شماره ي هركه را مي گرفت
يا در دسترس نبود
يا بعدن تماس مي گرفت
يا اصلا جواب نمي داد
مادربزرگ وقتي رفت كه
ديگر توانِ ماندنش نبود
اين ها را گفتم كه بگويم
آدم يك جا براي هميشه مي رود
گاهي از خانه
گاهي از دل
گاهي هم از دنيا
حواسمان باشد
تا دير نشده براي هم
براي ماندنِ هم
دست به كاري بزنيم
مثلا چه مي دانم
پيامي
تماسي
ديداري
دير مي شود
خيلي دير
مادربزرگ رفت
و من هيچوقت فرصت نكردم
به او بگويم
من عاشق همان
مهرباني هايِ پر غرورت بودم
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
در مذهب عشق مقتدا خامنه اي است
در جسم علي روح خدا خامنه اي است
از حب علي (عليه السلام) چو روز محشر پرسند
گويم که گواه مهر ما خامنه اي است
SHEYKHSHIA
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
oOoOoOoOoOoO
حواستان باشد در زندگی چه اشتباهاتی میكنيد
اشتباه داريم تا اشتباه
هر اشتباهی كرديد اشكالی ندارد
اما عاشق آدم اشتباه نشويد
يا شايد بهتر باشد بگويم
اشتباهی عاشق نشويد
آن وقت است كه ديگر هيچ چيز مثل سابق نمیشود.
ديگر فاصله ميوفتد بين شما و همهی دلهايی كه برايتان میتپند
ديگر مُهرِ " تا اطلاع ثانوی عشق ممنوع " میخورد روی دلتان
تا براي هميشه يادتان بماند كه اشتباهی عاشق نشويد
oOoOoOoOoOoO
ثمين پور آذر
*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.
سلام بداخلاق جان
اگر منتظري بازهم درباره گذشته برايت بنويسم بايد بگويم هنوز نميتوانم
باز كم آوردم
ياداوري گذشته تمامم ميكند
بگذريم، امروز اتفاق جالبي برايم افتاد
صبح براي خريد خانه را ترك كردم
در راه بازگشت زن همسايه را ديدم
زني تپل با صورتي سفيد و گونه هايي سرخ
هميشه ميبينمش... هميشه برايم دلنشين است
مرا كه ديد لبخند زد سرش را برايم تكان داد
تنهايي خسته ام كرده بود! نزديكش رفتم و حالش را پرسيدم و با او هم صحبت شدم
عجب زن شيريني... يك تكه مهرباني
براي دقايقي همه چيز فراموشم شد
براي دقايقي لبخند زدم! از ته دل
براي دقايقي چراغ غم را خاموش كردم و شعله عشق را روشن
خداوند تورا از من گرفت
اما هرروز ادمهايي را سر راهم ميگذارد عجيب مهربان... گاهي شك ميكنم اصلا انسان باشند... من كه از انسان ها جز بدي چيزي نديدم!... تو را كه نميگويم... تو كه انسان نيستي! تو فرشته محبوب خداوندي... تو از ان نسل هايي هستي كه منقرض شدند و از انها فقط همين تو يكي مانده
داشتم ميگفتم... خداوند به جبران نبود تو اين ادمهارا سر راهم قرار داده
مثل اين است كه محبوب ترين عروسك كودكي ات را بگيرند و براي جبرانش صدها عروسك به تو بدهند
فايده اي دارد؟! نه
من كه اين همه عروسك نميخوام... هيچ كدامشان را هم به اندازه اولي دوست ندارم
به من همان اولي را برگردانيد
*.*.*.*.*.*.*.*.*.*.
نورا مرغوب❇
❇نامه شماره ۱۶
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم