@~@~@~@~@~@ ای کسانی که مدام می گویید ما زن بگیر نیستیم، کی زن می گیره ؟ همانا اگر نگاهی به ریخت خود شرایط خود و مواردی اینچنین کنید خواهید دید که اگر هم بخواهید بگیرید کسی به شما دختر بده نیست 😂😂 @~@~@~@~@~@ این وضعی که من میبینم چند سال دیگه دو تا پسر دارن حرف میزنن رضا : علی جون ابرو هاتو خیلی ناز برداشتی علی : قربونت برم الهی ، پیش همون آقا کریم رفتم رضا : کریم ،کدوم کریم ؟ علی: بابا کریم بلونده . همون آرایشگره که موهاشو مش استخونی میکنه دو تا دختر دارن حرف میزنن ژیلا : مرجان به اون سیبیل زنونت قسم وقتی لیلا اسمتو آورد می خواستم با چاقو دسته شاخیه دو تیکه اش کنم مرجان : ای ول بابا خیلی خانومی ، ولی ولش کن اینها مرام ندارن . سگو نباس با چاقو زد :))) 😂😂 @~@~@~@~@~@ این پسرایی که از سر تنبلی اسم هارو مخفف میکنن به فاطمه میگن فاطی به نازنین میگن نازی به آزاده میگن آزی به سوزان میگن سوزی الهی یه زن گیرشون بیاد اسمش باشه گوهر ببینم اونو میخوان چی صدا کن 😂😂 @~@~@~@~@~@ تاحالا دقت کردی ما ایرانی ها دروغ گفتن رو از صبح با گفتن پاشو لنگه ظهره شروع می کنیم؟ 😂😂 @~@~@~@~@~@ فقط توی ایران اینطوره ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺑﻪ ﺳﺒﮏ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻌﺪ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻦ ﻣﯿﮕن ﺨﻮﺏ ﺁﻗﺎ ﺯﺣﻤﺖ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺩﻭ ﻗﺪﻡ ﺟﻠﻮ ﺗﺮ ﺁﻗﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﺁﻗﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﯿﺎﻁ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺁﻗﺎ ﺗﺸﺮﯾﻒ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ (ﺳﺎﻋﺖ ۱ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ) ﺁﻗﺎ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺘﻪ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻕ ﺑﻮﻭﻭﻕ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺷﻤﺴﯽ ﺟﻮﻥ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺷﺮﻓﺠﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﺍ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﮔﻢ ﺩﯾﺸﺐ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺯﺕ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺒﺨﺶ 😂😂 @~@~@~@~@~@ آداب کادو دادن فقط در ایران اگه اصلا کادو ندهید، خیلی خسیس هستید اگه کادو ارزان بدهید، خسیس هستید اگه کادو کوچک بدهید،باز هم خسیس هستید اگه کادو ایرانی بدهید،بی تعارف باز هم خسیس هستید اگه کادو گران بدهید، اهل پز دادن هستید اگه کادو بزرگ بدهید، اهل پز دادن هستید اگه کادو مارک دار بدهید، اهل پز دادن هستید اگه اصلا کادو بدهید...حالا من این کادو رو چیکارش کنم !!؟؟ 😂😃😃 @~@~@~@~@~@ آرزوی ایرانیها در چند دهه گذشته دهه 50: اگه انقلاب بشه خوشبخت میشیم دهه 60: اگه جنگ تمام بشه خوشبخت میشیم دهه70: اگه خرابیهای جنگ رو بازسازی کنیم خوشبخت میشیم دهه80: اگه معجزه بشه خوشبخت میشیم دهه90: خدا کنه از این بدبخت تر نشیم 😥😅😅 @~@~@~@~@~@ آمریکاییا1زن دارن1معشوقه،اما معشوقشونو بیشتر دوست دارن آلمانیا1زن دارن1معشوقه،اما زنشونو بیشتر دوست دارند ایرانیا2تا زن دارن،3تاصیغه،6تا معشوقه،7تادوست دختر،آخرسرهم ننه شونوازهمه بیشتردوست دارن 😂😂 @~@~@~@~@~@ آیا شما میدانستید ما تنها کشوری هستیم که منشی خودش رو بیشتر از دکتر برای آدم میگره؟ 😂 @~@~@~@~@~@ آیا میدانستید : در بیمارستان های ایران مریض را (بیدار) میکنند تا قرص خوابشو بخوره 😅 @~@~@~@~@~@ خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد قورباغه ای در تله ای گرفتار بود قورباغه حرف می زد رو به خانم گفت: اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد قورباغه به او گفت: نگذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم هر آرزویی که برایت برآورده کنم، ۱۰ برابر آن را برای همسرت برآورده می کنم خانم کمی تامل کرد و گفت: مشکلی ندارد آرزوی اول خود را گفت... من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم. قورباغه به او گفت: اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰ برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر به دنبالش بیافتد و تو او را از دست بدهی خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او به جز من نخواهد ماند پس آرزویش برآورده شد بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد خانم گفت: می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین قابل توجه خواننده های مونث: این جا پایان این داستان بود. لطفاً صفحه را ببندید و برید حالشو ببرید ... 😂😂... @~@~@~@~@~@ كلاغي داشت پرواز ميكرد رو آسمون آبادان كه ميرسه و تحت تشعشعات آبادان قرار مي گيره ازش ميپرسن چرا قارقار نميكني ميگه سگ تو روحت كي ديده عقاب قارقار كنه 😂😂 @~@~@~@~@~@ به آبادانیه میگن عراقیا چطوری شما رو شکنجه میکردن؟ میگه نگو نگو دست و پامون رو میبستن نوار بندری میذاشتن 😂😂 @~@~@~@~@~@ زنبوره آبادانیه رو نیش میزنه آبادانیه میگه اوووف وولک کا یعنی ما گلم 😂😂 @~@~@~@~@~@ از خاطرات زن قلمراد :من تا ۵۵ سالگی فکر میکردم اسمم زهره هست آخه مامانم هر وقت مى خواست منو از خواب بیدار کنه میگفت :پاشو ظهره 😂😂 @~@~@~@~@~@ به سلامتي کسايي که ... براي داشتنشون لازم نيست با سياست باشي و نقش بازي کني ... همين که يک رنگ باشي کافيه @~@~@~@~@~@ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خنده دار **♥** با تشکر از هستی بابت جوکایی که برامون فرستاده
*~~~*****~~~* از خیاطی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟ گفت : دوختن پارگی های روح با نخ توبه 🌸🍃🌸🍃🌸 از باغبانی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟ گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها، زیر نور ایمان از باستان شناسی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟ گفت : کاویدن جانها برای استخراج گوهر درون 🌸🍃🌸🍃🌸 از آیینه فروشی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟ گفت : زدودن غبار آیینه دل با شیشه پاک کن توکل 🌸🍃🌸🍃🌸 از میوه فروشی پرسیدند زندگی یعنی چه ؟ گفت : دست چین خوبی ها در صندوقچه دل ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ امشب زدهام فالی مستانهتر از هر شب دیوانه شدم امشب دیوانهتر از هر شب در این صدف عشقم گوهر شدهای جانا دردانه شدی امشب دردانهتر از هر شب حضرت مولانا ..*~~~~~~~*.. **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * دلم در دست او گير است خودم از دست او دلگير
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ از خیاطی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت : دوختن پارگی های روح با نخ توبه از باغبانی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها، زیر نور ایمان از باستان شناسی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت : کاویدن جانها برای استخراج گوهر درون از آیینه فروشی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت : زدودن غبار آیینه دل با شیشه پاک کن توکل از میوه فروشی پرسیدند زندگی یعنی چه؟ گفت : دست چین خوبی ها در صندوقچه دل ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ *labkhand* بهترین تعبیر زندگی را برایتان آرزومندم *labkhand*
*~*~*~*~*~*~*~* در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید ـ آقا این بسته نون چند؟ فروشنده با بی حوصلگی گفت: هزار و پونصد تومن پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده گفت: نمیشه کمتر حساب کنی؟!!؟ توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم ـ نه، نمیشه دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد درونم چیزی فروریخت... هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم از نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم... یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم.... این مبلغ بینهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه چه حس قشنگی بود اون روز گذشت... شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛ ازم فال میخری؟ با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟ ـ فالی دو هزار تومن داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا پول خرد ندارم و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم ـ اشکال نداره، یه فال مهمون من باشید بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد: یه فال مهمون من باش از اینهمه تفاوت بین آدمها به ستوه اومدم صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل، که صاحب یه مغازه ی لوکس توو بهترین نقطه ی شهر تهران بود... از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت اما یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ی فال فروش دوست داشت یه فال مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت همین تلنگرای کوچیک باعث میشه ما آدما بهمون ثابت بشه که "مرام و معرفت" نه به سنه، نه به داراییه، نه به سطح سواد آدما معرفت یه گوهر نابه که خدا نصیب هر آدمی نمیکنه الهي كه صاحب قلبهای بزرگ دستاشون هیچوقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیارو گلستون کنن *~*~*~*~*~*~*~*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ من تشنه ی باران تو بودم تو نبودی در آتش حرمان تو بودم تو نبودی آی عشق گمم کردی و رفتی به سلامت من طعمه ی طوفان تو بودم تو نبودی هرجا که گذارت به من افتاد گذشتی من آینه قرآن تو بودم تو نبودی هی درد کشیدم تو کشیدی ؟ نکشیدی در ماتم فقدان تو بودم تو نبودی یک لحظه بگو قیمت آغوش تو چند است بازاری عریان تو بودم تو نبودی دندان تو گیراست به لبهای اقاقی من مرهم دندان تو بودم تو نبودی شک دارم اگر خیر شود با تو بلایی آلوده ی دامان تو بودم تو نبودی در بند تو بودم تو رمیدی و ندیدی من زاده ی زندان تو بودم تو نبودی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ راشین گوهرشاهی
*♥♥♥♥*♥♥♥♥* مادرا دامانِ تو , دارالقرارِ آرزو لاله زارِ عشقِ تو , اوجِ بهارِ آرزو پا به پا بردی مرا , تا کودکی پویا شدم بر سرِ نخلِ امیدی : برگ و بارِ آرزو بر زبانم , واژه ها را یک به یک کردی عطا تا شدی از لطفِ حق : آموزگارِ آرزو در میانِ راهِ نا هموارِ گیتی , بی امان یاری و هم یاوری , هم غمگسارِ آرزو جنّت و مینو , به زیرِ پایِ تو مأوا گرفت جای پایِ تو بُوَد , در انتظارِِ آرزو دستهایت , قلّه یِ ایمان و آمال و امید خاکِ پایت , توتیا در انحصارِ آرزو مادری امّا فرشته , خانه ات رویِ زمین گلعذاری , گلعذاری , گلعذارِ آرزو ای عظیم : انوارِ این گوهر بُوَد تا روزِ حشر نیّرِ شمس و قمر , در شامِ تارِ آرزو عشقِ فرزندان به مادر , عشقِ مادر همچنین هدیه ایست از رحمتِ بنیانگذارِ آرزو *♥♥♥♥*♥♥♥♥* عبدالعظیم عربی
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم