@~@~@~@~@~@ 🔹تا آخر ماه آرایشگاها باز نشن، متاسفانه ۹۵ درصد پلنگای ایران منقرض میشن😔😂 @~@~@~@~@~@ 🔸وزیر بهداشت چین میگه، ویروس ممکنه از طریق باد شکم هم خارج بشه والا گیجمون کردین ماسکا رو کجامون بذاریم؟😆 @~@~@~@~@~@ 🔹تحقیقات جدید دانشمندان نشون داده که ویروس کرونا میتونه تا چهار متر در هوا حرکت کنه فکر کن نشستی توی خونهت و ویروس از لای در میاد تو میشینه کنارت، میگه چایی دم کردی یا دم کنم؟ عجب ویروسِ پیگیر و قفلیه پدرسگ 😐 @~@~@~@~@~@ 🔹با توجه به اینکه شایعترین راه انتقال ویروس از طریق دسته، گر دست فتادهای بگیری، مُردی 😐✋ @~@~@~@~@~@ 🔸کدام بدتر بود و هست؟ زلزله سیل طاعون وبا تیفوس کرونا کلاسهای آنلاین و مجازی آموزش و پرورش 🚶🏻♂️ @~@~@~@~@~@ 🔹بيشترين خسارتِ اين قرنطينه رو دانشجوهاى دانشگاه آزاد دارن ميدن! فكر كنم هم n ميليون شهريه بريزى، هم نتونى درست حسابى درس ياد بگيرى، هم پول نت بدى، هم به سيستم وصل نشى، هم نتونی دخترای کلاسو دید بزنی😐😂 @~@~@~@~@~@ 🔸من نمیدونم مشکلتون با گورهای دسته جمعی چیه؟ فکر کن نکیر و منکر سوال میپرسن بلد نیستی، بالاخره چار تا آدم با معرفت تو اون قبر پیدا میشه تقلب برسونه بهت خب 😀 @~@~@~@~@~@ 🔹وزارت بهداشت اعلام کرد: شمار تلفات دعواهای زنو شوهری در ایران از تلفات کرونا پیشی گرفته است🤕 @~@~@~@~@~@ 🔸آقا من از وضع فعلی جهان راضیم🤗 الان کل دنیا دور هم بدبختیم، چه وضعی بود فقط ماها بیچارگی میکشیدیم، کل دنیا خوش بود😒 @~@~@~@~@~@ 🔹کم کم باید اون "بنی آدم اعضای یک پیکرند" رو از سر در سازمان ملل پاک کنن جاش بنویسن "عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمـی "😐🚶🏻♂️ @~@~@~@~@~@ 🔸اگه بگن روزای قرنطینه چیکار کردی؟ باید بگم که فقط مثل گاو خوردم، مثل سگ پاچه گرفتم و مثل خرس خوابیدم✋😐 @~@~@~@~@~@ 🔹علاوه بر مصرف آب که در زمان کرونا چند برابر شد، مصرف آرد هم چندین برابر شد، از بس نونو کیک پختین خودکفاها 😆 @~@~@~@~@~@ 🔸الان ترامپ داره به ملانیا میگه دیشو بچرخون سمت ایران تا از تو اخبار ایران ببینیم چه خاکی تو سرمون شده.. اینجا که چیزی نمیگن😕 @~@~@~@~@~@ 🔹سه وعده ی غذایی اصلی در سال ۹۹ ناهار عصرانه شام😌 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ دلاتون شاد❤
*~~~~~~~~* بغض منو ندید ، اشک منو ندید تا زندگیمون اومد شروع شه اون به تهش رسید زیبای چشم سفید زیبای چشم سفید*شهاب مضفری 🎻 *~~~~~~~~* تهران شده ، دارالمجانینت♪♫ من لاابالی می شوم ، بی تو♪♫ توصیفِ احوالم ، که ممکن نیست♪♫ گاهاً چه حالی می شوم ، بی تو♪♫ مجمع الناز*امیر عظیمی🎷 *~~~~~~~~* تو گل شقایقم ، تو تک تک دقایقم واسم اون تک گل باغی شب با تو شیرین میشه ؛ حالا دیدی میشه میشه که همیشه باشی اون چشمات منو دیوونه کردن آخرش انقد خوبی که من دلم نمیشه باورش گل شقایق*مهراد جم🎺 *~~~~~~~~* حتی فکرشم نکن ، یه روزی جا بزنم ؛ مینویسم امضا میکنم میمونم عاشقی سخته خودم میدونم ، تو کاریت نباشه بیا سرتو بذار رو شونم از خودم کم میکنم ، که بهت اضافه شه ؛ تو نباشی هرچی که میخاد بشه... اصلا بزار بشه در میام تو روی هرکی که بخواد ، یه جوری با تو بد بشه هی دنیام شدی رفت واسه قلب من بمون تا رو به راه شم دنیام شدی رفت*پازل بند🥁 *~~~~~~~~* یلدای قرمز ؛ بدون رنگ رژ تو یعنی هیچ شبهای مشکی ؛ بدون سرمه ی چشات یعنی هیچ لبت طعمِ انار دونه دونه دلت سفیدی برف روی بومه صدات لالایی و من واسش دیوونه ♬♫♪ یلدای من تویی ماه توی شب های من تویی ♬♫♪ یه سیاره تو کهکشون چشاتمو چشمای من تویی یلدای قرمز*دانیال هندیانی🎹 *~~~~~~~~*
شیخنا را روایت کنند که صبحی به سحرگاه زه وادی برون همی بجستی و گاها بچستی و به شهر روان همی گشتی و خدایش لعنت کناد پس اندر آن شهر دو چشمان هیزش بچرانیدی تا که در حجره ای اندر قابی حوری بدی بس جمیل پس چونان بر وی عاشق بگشتی که مجنون در مقابل حضرتش گوز هم نبودی والله اعلم پس روال گشتی که شیخنا هر سحرگه به شهر رفتی و نیمه شبان چون آن حجره دار دکانش ببستی به وادی فرود همی آمدی روزی حجره دار که بر شیخ مشکوک همی بودی شیخ را به حجره همی بردی و از احوالش بپرسیدی و شیخنا راز دلدادگیش بر وی بگفتی پس چون آن پلید شرح حال شیخنا را شنیدی در دل بر وی بخندیدی و حیلتی کردی تا مگر شیخ را تلکه نوماید پس گفتی که ای شیخ خواهم ثوابی نمایم و تورا به وصل معشوق رسانم آخرتم آباد نومایم پس بباید کیسه ای از زر مرا دهی تا ممکن گردد تو را وصل یار که پدرش بس زر دوست باشد و تو را چاره نباشد الا آنچه گویم و شیخ جمله ی هست نیستش نقد کردی و به دکان دار دادی و آن قاب بر خری ببستی و به سرای بیاوردی لیک هرچه بدان نظاره کردی هیچش از حور خبر نبودی ازیرا که آن قاب تی وی همی بودی و آن حور تصویری زه بازیگری. و شیخنا هم بدان اسکول همی گشتی و هر چه نقد داشتی وز پی هیز بازیش بدادی و خدایش نیامرزاد گویند که شیخنا چهل روز از سرای بیرون نرفتی و بدان ملعبه زُل همی زدی تا مگر آن حور هویدا بگشتی و زهی خیال باطل بعد آن چله نشینی زه اوج نفرت آن قاب بر خری تیزتک ببستی و اندر بیابان رها بکردی تا مگر زان شکست عشقولانه ،زان حور انتقام بگرفتی خدایش لعنت کناد
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ سلام✋حالت چطوره؟ حال احساست چطوره؟ یعنی الان دقیقا چه احساسی داری؟ چی؟ بنویسش...احساستو همین الان رو یه کاغذ یا حتی گوشیت بنویس دقیقا چه احساسی داری با دقت بنویس؛ چون میخوام یه چیزی بهت بگم... اون جمله ای که الان نوشتی، ماهیت اتفاقات آینده ی نه چندان دور زندگیتو مشخص میکنه گرفتی چی شد؟ مهمه که در لحظه زندگی کنی مهمه که مدام از خودت بپرسی؛ من الان دقیقا چه احساسی دارم؟ مهمه که بر احساست نظارت داشته باشی و آگاهانه انتخابش کنی چون احساس الان تو تک تک اتفاقای بعدی تو رو رقم میزنه. ممکنه بگی؛ من به رد شدن تو کنکور، هیچ وقت فکر نکردم اما رد شدم؛ چرا؟ چون زمانی، احساس نگرانی و غم شدید در وجودت داشتی اون حس، اتفاقی رو برات رقم می زنه که دوباره تجربه اش کنی... دقیقا همون احساسو ممکنه بگی خب برای همه اتفاقای غم انگیز می افته، آدم ناراحت میشه... میخوام بهت بگم دقیقا، اما کِشِش نده اون اتفاق غم انگیزو نکن نشخوار ذهنی و هی مدام، نرو وسط انرژیای سیاه اتفاق بدی افتاد، غمگین شدی، گریه کردی... باشه... وقتی آگاه باشی به این که احساس الانت ماهیت اتفاقات بعدی زندگیتو رقم می زنه، زودتر خودتو جمع و جور می کنی و بر غم ات غلبه می کنی احساس اضطراب، اتفاق مضطرب کننده میاره؛ احساس شادی، اتفاق شاد موضوع اینه که احساس تو، اتفاق و جریانات زندگیتو میسازه و دیگه نمیپرسه آیا اینا رو دوست داری یا نه؟ چون خودت قبلا دستورش به کائنات دادی پس هربار یادت رفت هر بار ذهنت نشخوار غم و استرس و نگرانی که هزااار ماشالله همه تون توش استادین، راه انداخت؛ سریع احساستو یه گوشه بنویس به کلماتی که نوشتی دقت کن و حالا از خودت بپرس آیا می خوای اتفاقای زندگیت بر مدار اون بچرخه؟ اگه نه سریع احساستو عوض کن چه جوری؟ کمترین کار اینه که فکر نکنی... اینو که دیگه میتونی؟ آره فکر نکن تمرکز کن رو دم و بازدمت و در لحظه باش فقط باش بدون فکر کم کم بدون این که متوجه شی احساست رو به بهبود میره و کم کم ذهنت عادت میکنه، نشخواراشو عوض کنه
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ یه قانونی هست که میگه دیدن زیبایی ها و امکانات جهان، بذر خواسته ها و آرزوها رو در وجودت میکاره بعد بذر به وسیله باورهات رشد میکنه اگر اون باورها به اندازه کافی درباره ی اون خواسته خالص (هماهنگ) باشن؛ اون خواسته، جزئی از تجربه زندگی شما می شه حالا زمانی که خودت رو در مواجه با زیبایی های جهان قرار میدی صرفاً دونستن این که آدمهای زیادی همین حالا در حال تجربه ی آرزوهای من هستند ناخودآگاه، بذر امکان پذیری اون آرزو رو در ذهنت میکاره و روندی نامرئی در ذهنت شروع به رشد میکنه و ذهنت رو برای داشتنش متقاعد میکنه حالا اگه آگاهانه، به این روند ناخودآگاه قدرت بدی یعنی هرچه بتوانی ذهنت رو با ورودی های هماهنگ با آن خواسته و شواهد و مدارک امکان پذیربودنِ “داشتن آن خواسته” احاطه کنی- اون روند نامرئی که در وجودت برای خلق آن خواسته شکل گرفته، تغذیه می شه و به درجه خلوص فرکانسیِ بیشتری درباره اون خواسته می رسی و طبق قانون خداوند، به سمت ایده ها و راهکارهایی هدایت می شی که شما رو به اون خواسته می رسونه یعنی همزمان که با زیبایی ها، نعمت ها و امکانات جهان مواجه می شی و آدم های زیادی رو می بینی که همین حالا در حال استفاده از اون امکانات هستند، ذهنت متمایل به این سمت می شه که شما هم می تونی اون خواسته رو داشته باشی پس با خواسته ات هم مدار شو؛ و به کمک تبدیل فرکانس حسرت به فرکانس تحسین و تبدیل فرکانس نیازمندی به فرکانس سپاس گزاری و… و در یک کلام تبدیل ترمز به گاز، جلو برو اون وقته که جهان راهی نداره جز آنکه به وسیله
نقل است که روزی شیخ ستار شیرازی به وادی خنگو وارد همی شدی و با جماعت ان دیار انس همی گرفتی لیک هر روز که از سرا بیرون همی رفتی پایش اندر ریق شدی و گرمابه را لازم پس انگشت تفکر اندر دماغش همی چپاندی که مگر دلیل چه باشد که وادی ریق اندود بگشتی و بر سر هر کوی و برزن و تپه ای که شدی ریق فراوان بدیدی و الله اعلم پس مترصد بگشتی بر کشف الشهود ^^^^^*^^^^^ نیمه شبان که اهل وادی اندر سرا بخسبند شیخ المریض را همی نظارت بکردی که بر طُرُق و شوارع گذر بکردی و گاها تنبان زه خویشتن بکندی و فی الحال بر جای بریقیدی و فی الفور الفرار بکردی و زین فعلش خنگو را غرق در گوه بداشتی و خدایش لعنت کناد پس شیخ ستار را فکری اندر مخیله ش بیوفتادی بس کارگشا پس خروس خوان فردا کلنگ و بیل بر دوش به پشت سرای شیخ برفتی و تا به بوق سگ به حفر چاهی مشغول بگشتی بس عمیق زان پس گرد چاه عمارتی بساختی و بر چاه سنگ موالی نصب بکردی تا شیخ من بعد زانجا قضای حاجت خویش بکردی و وادی را در ریق غرقه نکردی و خدایش رحمت کناد ^^^^^*^^^^^ زان زمان تا به حال شیخ المریض اندر ان مستراب ریق بفرمودی چونان که گاها شیخ را شیخ الموالی هم بنامیدند اهل وادی پس زین فکرت ستار وادی عاری بگشتی زه گند و ریق ^^^^^*^^^^^ نقل است که میرزا تونی کوردستانی مکتب دار بودی و بر اهل وادی معلمی بکردی و بر شیخ المریض قرابتی بداشتی و بر وی مراجعت بکردی هر یوم ^^^^^*^^^^^ ^^^^^*^^^^^ روزی میرزا بر شیخ وارد همی شدی..لیک شیخنا اندر سرا نبودی پس به گرد سرای شیخ برفتی و اندر پشت سرا پایش همی بلغزیدی و اندر ریقگاه شیخ فرو افتادی چونان که مهر دل و مهره پشتش در هم شکستی و تاب تکان خوردن هیچ نداشتی پس بنای داد و هوار بگذاشتی و کمک طلب همی کردی و خدایش نیامرزاد پس شیخ ستار وی را در چاه بیافتی و با شیخ المریض ابوالموالی ؛میرزا را از چاه بیرون بیاوردندی و خدا اولی را رحمت و دومی را لعنت کناد *!^^!^^^^!^^!*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ اندر دیار خنگولستان افرادی بزیستی افزون زه شمار و میان آنان دخترکی بودی تونی نام کورد تبار از دیار اورامانات و نقل باشد که بس رقیق القلب ببودی چونان که از وی مداوم ریق جاری بشدی زه شدت رقت قلب و خدایش شفا دهد.. گویند ش که بسیار پاستوریزه همی بودی در گفتار و هموژنیزه ببودی در کردار و حرف بد نزدی لیک بعد نشست و برخاست با شیخ المریض گاها الفاظ رکیک بگفتی بنا به نیاز من یوم من الایام چو بدیدی اهل وادی به چس ناله همی مبتلا بگشتندی پس سر به گریبان همی بردی من باب حیلت و مکری بکردی و نگاشتن آغازیدن همی نومودی بر باب عشقولانگی و چس ناله و اهالی بر کتابتش مشتاق و معتاد همی گشتند..چونان که عملیان معتاد گردند بر افیون و تریاک و بر این ره مدامت بداشتی تا بدانجا که خنگولیان مسخ بکردی و پس چونان عجوزه ای خونخوار برایشان سیطره ای بیافکندی سخت و اهل وادی هر صبح تا شباهنگام چشم به دیباچه ی وادی کور بکردند تا مگر سطور کتابتش را بدیدند پس نشئه بگشتند و انگاه هر چه ان ملعون از انان بخواستی؛به طرفهٌ العینی مهیا بکردند و خدایش لعنت کناد زین بین شیخ المریض که بر حکومت خویش بر وادی بیمناک شدی بخواستی تا وی را زه خنگو بلاک همی نوماید لیک آن تونی حیلت باز با ناز و عشوه خرکی بر شیخ رفتار کردی و شیخنا را هم معتاد بکردی و خدایشان لعنت کناد.. نقل است که خویشتن به خنگی همی زدی و سوال بسیار بکردی تا مگر اهل وادی بر وی گمان برند که رقیق القلب باشد حاشا که بسی قصی القلب بودی و به خون خنگولیان تشنه والله اعلم ^^^^^*^^^^^
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ابوالگوز شیخ الرئیس و المریض میرزا اصخرخان کوپولی سپاهانی را نقل کنند آنگاه که مالک وادی خنگولستان بودی از برای پیشرفت وادی رنجها همی بردی و مجاهدت ها همی کردی چونان که شاهدان نقل بکردند که وز او مانده بر استخوان پوستی والله اعلم ^^^^^*^^^^^ چو تصویرش بر دیباچه ی خنگولستان مصور بگشتی شخصی هویدا شدی با صد من کیون و هشتاد من اشکم لُپَین گل انداخته و سیبیلی کز بناگوش در برفته پس اهل وادی بر وی شک همی بردند که عمر خویش بر لهو لعب و افعال قبیح و دختر بازی همی تلف بکردی و ادعای پیشرفت وادی لافی ببودی بس گزاف ^^^^^*^^^^^ چو این حالات بر وی همی گذشت و حرفش نقل مجالس اهل وادی پس روزی سحرگاهان کز بستر برون بجستی و پی سی روشن همی بداشتی و حرکاتی صورت بدادی که کد زدن نام همی داشتی پس زین فعل خوشش بیامد و بر این کار مداومت بورزیدی و آن کد های مادر مرده زه ضرب شست آن لعین زخمی بگشتند پس حیلتی کردند و کدی ریزنقش به پشت باسن شیخ برفتی و کیون سیخ به دندان همیگرفتی چونان که ناله ی شیخ به هفت آسمان همی رسیدی اندر نعره زدن پس دست زه کشتار کد ها بکشیدی و مجدد به بستر روان همی گشتی و بخواب همی برفتی و خدایش لعنت کناد... @~@~@~@~@~@
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یک - روز خود را با شکرگذاری شروع کن دو - همان طور با دیگران رفتار کن که دلت می خواهد با تو رفتار شود سه - در هر وضعیتی سعی کن بیشتر جنبه های مثبت را ببینی و بر روی آنها تمرکز کنی چهار - از کنترل کردن همه چیز دست بردار هر موقع که بخواهی اوضاع و شرایط زندگی را کنترل کنی ، حالت اضطراب و فشار عصبی به تو دست می دهد که همین باعث تولید انرژی منفی می شود پنج - زندگی پر از صلح و صفا را تجسم کن ذهن تو هم مثل ذهن بیشتر مردم به افکار منفی معتاد شده است. لازم است آگاهانه این اعتیاد را ترک کنی تا انرژی مثبت جذب شود شش - نگران آینده نباش، تنها برنامه ریزی کن و به حضرت حق توکل کن هر آنچه که قرار است رخ دهد ، عملی می شود. کاری هم ازدست تو بر نمی آید. در اصل هر آنچه را که تو از بابت آن نگران هستی ، در اکثر مواقع روی نمی دهد. پس چرا انرژی ات را روی نگرانی هدر می دهی؟ هفت - از دلخوری دست بردار هشت - دلت می خواهد انرژی مثبت جذب کنی! سری به طبیعت بزن نه - در مقابل دیگران جبهه نگیر دست از جبهه گیری بردار تا مردم جذب طبیعت آرام تو شوند
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم