○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ روزی روزگاری کدو گردالی و شیخ و ستار مانند میکروب هایی کثیف و چرکولی در خیابان میچرخیدند مردم انهارا کرونا معرفی همی کردع اما این ۳ نفر این حرف هارا ب عن خود نگرفتع و همچنان همی راه میرفتند و همع را مانند خود چرکولی میکردند ناگهان یک نفر همی از دیاری دور بیامد و ب ان ۳ نفر فوش داد (ان هم فوش های ابدار) کدو از کورع همی در برفت و و خود را گردالو کرد و همی بغلتید و فوش دهندع را مانند تمر هندی صاف کرد و ب زمین بچسباند ب طوری ک عن سبز از فرد فوش دهندع در برفت شیخ و ستار از این کار کدو همی خر کیف گشتند و اورا گفتند حال ک اینقدر استعداد در تو همی نهفتع است پس بیا برویم بالای بام تا روی سر مردم مردم ب سبک کفتر های ولگرد عن کنیم کدو نیز با خوشحالی پذیرفت و انها نیز بر بالای بام عمارت خنگولستان (معروف ب خنگو) برفتند و ب چرکولی ترین شکل ممکن روی سر مردم همی بریدند اما مردم چون صاف شدن مرد فوش گو را بدیدند جرعت پررویی همی نداشتند و عن بر سر ب راه خود ادامع میدادند تا حکایتی دیگر بدرووووود ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ دوستان اگ چیز بدی گفتم ببخشید ب دل نگیرید ببخشید اولین پستمع حمایت مرسی 😉😉
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ 🔹تو ايران مرگ و میر کلا اتوماتیک شده بدون دخالت دست کرونا : میکشه سیل : غسل ميده زلزله : دفن میکنه🚶🏻♂️ @~@~@~@~@~@ 🔸امروز واسه دهمین بار دستمو با مایع الکلی شستم دیدم یکی از ویروسای کرونا گفت پیک پیک آخره، جمع جمع آخر نباشه 😀 @~@~@~@~@~@ 🔹هرچی ما مقاومتمونو بیشتر میکنیم این کافه ها و رستوران ها با قدرت بیشتری عکس از غذاهاشون می ذارن که بریم كرونا برگر هاشونو بخوریم 😑 @~@~@~@~@~@ 🔸خدایا مارو زودتر به زندگی کثافت و چرکولی قبل برگردون😢 @~@~@~@~@~@ 🔹ماسک هم حکم پتو رو داره واسه، هرچی میگن زیاد تاثیری نداره ولی ما میزنیم چون احساس امنیت میکنیم باهاش🥺 @~@~@~@~@~@ 🔸اگه به هر ایرانی صد گیگ اینترنت رایگان بدن، همه میمونن تو خونه، بیماری کنترل میشه قرنطینه هم نمیخواد 😁😂 @~@~@~@~@~@ 🔹کرونا حتی نماز جمعه رو هم لغو کرد تقریبا همه چیو فلج کرده هیچکس دیگه کاری نمیکنه ولی هنوز حریف این خونه تکونی نشده😐 چیه این خونه تکونی چه قدر من از توئه لجن بدم میاد خونه تکونی خاک بر سرت 😩 *khar_ghalt* *khar_ghalt* ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ دلاتون شاد لباتون خندون❤
^^^^^*^^^^^ و تابستان رو به پایان است و پاییز در راه است ، دلم تنگ است میدانم پاییز که برسد دلتنگ ترهم میشوم، اما چاره چیست؟ مجبورم تحمل کنم، دلم تنگ زمانهایی میشود که تاصبح کنارهم بودیم و تو باعث خواب آرامشبخش من میشدی، دوستت دارم بیشتراز هرزمان دیگری و دلتنگت هستم بازهم بیشتراز قبل دوستت دارم بالشتو پتوی عزیزم 🤣😜 بااینکه دارمتان بازهم دلتنگتان هستم چون آنگونه که باید نمیتوانم کنارتان بخوابم دلتنگت میشوم گوشی عزیزم دلتنگت میشوم روزهای بیکاری خداحافظ ای تابستان عزیز😢 و سلام ای پاییز😑 نفرین بررر مدارس چرکو بلند سینه بزززززن ^^^^^*^^^^^ ^^^^^*^^^^^
یه عدد بین 10 تا 20 انتخاب کن اون عدد رو با 32 جمع کن حاصل رو ضرب در 2 کن حاصل رو منهای 1 کن حالا چشماتو 5 ثانیه ببند . . . همه جا تاریک شد. درسته؟ اینو خودم درس کردم ما اینیم دیگه ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ امروز 50 متر دنبال تاکسی دویدم.بعد راننده نگه داشت گفت میخوای سوار بشی ؟؟ . . . گفتم نه داداش فقط میخواستم بگم که سفر خوشی رو برات آرزو کنم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ کاشکی مثل این فیلما یه دختر پولدار عاشقم بشه . . . . بعد باباش بیاد بگه 200 میلیون بهت میدم از زندگی دخترم برو بیرون منم با قلبی شکسته قبول کنم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ عاغاااا یه رفیق دارم خونشون روبروی تالاره هر شب میره وسط مجلس میرقصه خونواده داماد فکر میکنن فامیل عروسه خونواده عروس فکر میکنن فامیل داماده . . . دو تا پنجاهی شاباش میگیره شامشم میخوره میاد خونه آماده میشه برا شب بعد ماهی 3 ملیون درامد هی بگید کار نیست ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه سلامی هم بکنیم به پول . . سلام چرکو مارو نمیبینی خوشحالی؟؟؟ خاک تو سرت ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ زن از شوهرش میپرسه از چیه من خوشت میاد، صورت زیبا یا هیکل متناسبم؟ . . . شوهره یه نکاهی به سرتا پاش میکنه و میگه: از اعتماد به نفست ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه زن همیشه می بخشه و فراموش میکنه ولی . . . هیچ وقت نمیزاره تو فراموش کنی که بخشیده و فراموش کرده درود بر بانوان غیورِ پدر در آرِ سرزمینم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ اﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻌﻠﻤﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺭﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﭼﺮﺍ؟؟ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ :ﻣﺎ ﺑﮕﯿﻢ ﮔﻔﺖ :ﺑﮕﻮ ﻋﺰﯾﺰﻡ . . . . ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ :ﭼﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺍ؟ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺘﮑﻢ ﺯﺩ هنوزم نمیدونم چرا؟ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پیر زنی رفت داروخانه تا برای درد مفاصلش دارو بخره . . صندوق دار داروخانه بهش گفت خوشکل خانم امر بفرمایید پیزنه فوری کمرشو راست کرد گفت رژ لب میخواستم عزیزم این است قدرت کلمات ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ﺷﺎﻡ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ، ﺍﻭﻥ ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﯼ؟ . . ﺯﺩ ﭘﺲ ﮐﻠﻪ ﺍﻡ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ ﺑﺮﻩ ﺗﻮ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﻣﯿﮕﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟ ﻣﯿﮕﻪ:ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﺳﺮِ ﺧﺮﺕ ﮐﻨﻦ ﺁﺏ ﮐﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻢ ﻫﺴﺖ ... ﺟﻮﺟﻪ ﺑﺨﻮﺭ بدبخت ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ به بابام میگم 27 سالم شده نمیخوای برام استین بالا بزنی . . . میگه:والا اگه کسی راضی بشه با تو ازدواج کنه استین که سهله با شورت میرم خواستگاری برات یعنی اینقد تو خونواده منو قبول دارن ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دختره ﺩﺍﺷﺖ ﺩﻭﻍ ﻭ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﻭ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯾﺎ ﭼﯿﻪ؟ ﮔﻔﺖ ﺩﻭﻍ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﺭﻩ . . . ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﺨﻠﻮﻃﺶ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺁﺩﻣﻮ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﻪ؟
در چنین روزی ۱۷بهمن در سال های دور بسیار دور شاید قرن ها پیش از خدا خواستم با لبخندی قدم بر این خاک بگذارم از پا واژگونم کردندبه جای نوازش ضرباتی خوردم و گریستم لبخند بر لب اطرافیانم نشاندم ان روز فهمیدم اشک من شروعی برای خنده ی دیگران است تولدم مبارک ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ تولدت مبارک از طرف خونواده ی خنگولستانیت خب دو تا آهنگ رقاصی براتون میزاریم بزنید به بدن و حالی به حولی بشید حرام باشید و توبه کنید آهنگ اولی رو با یه آهنگ عربی حرام شروع میکنیم این رو عرب ها در زمان قبل اسلام باش کولاک میکردن و اونقدر قر میدادن که دیسک فنره کمرشون از بین میرفت سبه کل مسیر الکثیفه الشیما بپر بیو قرش بده السبح ریقت ریخته رو زمین اشهدتو بخون بپر بیا الوسط قر بده القرررررر القررررر الحرام من الطیبات الحسنات النور العینی الکمرته قر بده السبح تو رو مشاهده کرده البساطته جمع کو بیا وسط قر البده انت شیوا الچرکو قرش بده [audio mp3="/uploads/2019/02/arabi_shad_gheri_17_bahman_1397.mp3"][/audio] بزنید بر بدن کیف کنید ◄ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ آهنگ بعدی رو میریم هندوستان های های عجب آهنگ خوئیه ازیناس که باس یواش باش قر بدی و خودتو بمالی به درو دیوار ما شاا الله چام چام چام ما بچه بودیم چام چام بازی میکردیم این هندیا باش میرقصن زلف زوارت در رفته آره زور بزن زور بزن آرررره ناصر نونو بگیر بده به باقر سمبوسه ها رو سوخته چام چام چام نده اونجوری به گلا آب چام چام چام بعد آقای هندیه میگه : ریقت ریخته بیرون ای مبارز هیییی باتو چپ کردیم ماشین و قر دادیم هییییی بگو چطوری میخوای منو بگیری خانم هندیه میگه : گوه نخور چام چام چام چام عجب باحاله همیطوری یواش دارم گوشه اتاق قر میدم *lover* [audio mp3="/uploads/2019/02/hendi_Cham_Cham_17_bahman_1397.mp3"][/audio] لینک دانلود ◄ چه حالی میده من هی باش بشکن میزنم اوه آخرش وحشی میشه ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati* آبجی شیوا یا به قول خودت شیما ، تولدت مبارک ان شا الله همیشه دلت شاد و لبت خندون باشه و عاقبت بخیر باشی و آرزوهات با تقدیری که خدا برات انتخاب کرده توی یه مسیر باشن ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سیستم دانلود موزیک خنگولستان رو فعال میکنم که بتونید به آهنگای قبلیمونم دست پیدا کنید و دوستانی که از سایت میان میتونن روی متن قرمز رنگ ترانه خونه زیر همین پست کلیک کنن و موزیک ها رو داشته باشن *baghal*
روزی روزگاری، پسری بود که در یتیمخانه بزرگ شده بود. پسرک از همان کودکی دلش میخواست همچون یک پرنده پرواز کند. درک این نکته برایش دشوار بود که چرا نمیتواند پرواز کند. او پرندگانی در باغوحش دیده بود که بزرگتر از او بودند و میتوانستند به راحتی پرواز کنند. پسرک با خود فکر میکرد: “پس چرا من نمیتونم؟ مگه من چه ایرادی دارم؟” در همان حوالی، پسربچه دیگری زندگی میکرد که فلج بود و نمیتوانست راه برود. او همیشه آرزو میکرد که بتواند مثل بقیه بچههای همسن خود راه برود و بدود. او همیشه با خودش فکر میکرد: “پس چرا من نمیتونم مثل اونا باشم؟” یک روز، پسر یتیم که میخواست مثل یک پرنده پرواز کند، از یتیمخانه فرار کرد. او به سمت پارکی در همان نزدیکیها رفت که چشمش به همان پسربچهای افتاد که نمیتوانست راه برود. پسربچه در زمین بازی نشسته بود و مشغول شنبازی بود. او به طرف پسربچه رفت و پرسید که آیا هرگز دلش خواسته مثل پرندههاپرواز کند. پسر در جواب گفت: “نه، اما همیشه دلم میخواد بدونم دختر، پسرهای همسن من وقتی راه میروند و میدوند چه احساسی دارند؟” - خیلی غمانگیزه. فکر میکنی من و تو بتونیم با هم دوست بشیم؟ - چرا که نه؟ آن دو پسر ساعتها با هم بازی کردند. آنها قصرهای شنی میساختند و صداهای عجیب و غریبی از خودشان درمیآوردند و بعد با شنیدن صداهای خودشان، از خنده ریسه میرفتند. بعد از چند ساعت، پدر پسرک فلج با یک صندلی چرخدار آمد تا پسرش را به خانه ببرد. پسرک یتیم به طرف پدر آن پسر به راه افتاد و چیزی در گوشش زمزمه کرد. پدر در جواب گفت: “باشه، اشکال نداره.” پسری که همیشه دلش میخواست پرواز کند رو به سوی دوست جدیدش کرد و گفت: “تو تنها دوست من هستی و من هم خیلی دلم میخواد میتونستم کاری کنم که بتونی مثل بقیه دخترها و پسرها را بری و بدوی. اما نمیتونم. فقط میتونم یه کار برات انجام بدم.” آنگاه پسرک خم شد و از دوستش خواست روی کولش سوار شود. بعد روی چمنها شروع به دویدن کرد. هر لحظه بر سرعتش میافزود، در حالی که آن پسربچه فلج را بر پشت خود حمل میکرد با سختی و سرعت هرچه تمامتر دور پارک میدوید. دیگر پاهایش توان دویدن نداشتند ولی او باز هم به راهش ادامه میداد. باد مستقیم به سر و صورت آن دو میخورد. پسر فلج دستش را بالا و پایین میبرد و تمام مدت داد میزد: “پدر نگاه کن، دارم پرواز میکنم، دارم پرواز میکنم!” و پدر از پس پرده اشک، پسر کوچک زیبایش را میدید که داشت برای او دست تکان میداد…
^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ ^v^ . . . . . . . . . O/ /▌ /. شما ها که لایک نميکنید پس لااقل بیاین کفتر بازی D: بیه بیه بیه
فقط کسایی که آهنگ صدامو داری از آرمین رو گوش دادن بخونن.. . . . . . . متن آهنگ جدیــــــــــــــــــــد آرمین :)) خطاب به استاد : ﺍﺳـــﺘﺎﺩ! ﺻﺪﺍﻣﻮ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺖ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺣﺘﯽ ﻣﻦ .... ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻤﺖ ... یه خرده ﮐﺎﺭﯼ ... نُه دادی! ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯽ ... ﺗﺮﻡ ﺁﺧﺮﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﻡ ﻧﯿﺲ ﺍﻭﻥ ﺣﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﺮﻡ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺴﺖ ... ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ اولش ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭﺱ .. ﺭﻭ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ ﻫﺎﻡ , ﺑﺴﺘﯽ ﭼﻄﻮﺭ ﭼﺸﺎﺗﻮ ؟ ﻫﯿﺲ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﺒﺮ ﺻﺪﺍﺗﻮ ! ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺩﭘﺮﺳﻢ ! ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﯽ ﺣﺴﻢ ! ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﮐﻞ ﻭﺍﺣﺪﺍﻡ ﺑﻪ 30 ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻦ
ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ، ﺍﺩﺍﯼ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻗﺮﺑﺎﻥ ، ﺍﺯ ﭼﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺏ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺭﻓﺖ ؟ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺨﺴﺖ ﻭﺯﯾﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻧﺰﺩ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺩﺍﯼ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎ ، ﺭﺍﻫﯽ ﮎ ﺏ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ؟ ﺳﭙﺲ ﻣﺮﺩﯼ ﻋﺎﺩﯼ ﻧﺰﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺁﻣﺪ ، ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺏ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﺣﻤﻖ ، ﺭﺍﻫﯽ ﮎ ﺏ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ ؟ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮎ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺍﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺏ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﮐﺮﺩ ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮎ ﮐﻨﺎﺭ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ ؟ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺮﺩﯼ ﮎ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ . ﻣﺮﺩ ﺩﻭﻡ ﻧﺨﺴﺖ ﻭﺯﯾﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺳﻮﻡ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯼ ؟ ﻣﮕﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ ؟ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺏ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺩﺍﯼ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺏ ﻗﺪﺭﯼ ﺍﺯ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﮎ ﺣﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﮐﺘﮏ ﺯﺩ ﻃﺮﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﻭﺳﺖ ﻧﻪ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺯﺷﺘﯽ ﮐﻔﻦ ﺳﻔﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﻌﺒﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺍﻣﺎ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺳﺖ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺏ ﺍﺧﻼﻗﺶ ﺍست
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم