شونره آذر روز دانشجو تو ایرانه یه خاطره برا اون روز دارم که میگم خدمتتون ترم اخر دانشگاه بودم و قدیمی برا همین اتاق بسیج دانشجویی رو دادن بهم که ژتون غذای دانشجو ها رو بدم البته خودمم بدم نمیومد چون میشد روزی چندتا ژتون تک زد و وقتایی که غذای سلف سرویس دانشگاه خوب بود..یه دل سیری از عزا دراورد یا به داد رفیقا ی گشنه رسید خلاصه که بد نبود روز شونزده اذر بهم گفتن که از بعد از ظهر تو اتاق باشم چون مراسم بود و برا خوابگاههای بیرون دانشگاه غذا نمیبرن تا همه اجبارا بیان تو مجتمع مرکزی و منم ژتون اضطراری به اونایی که میان بدم برا شام اینطور که مشخص بود از چندتا از دانشگاههای شیراز هم میومدن و اصل کار من خدمت دهی به اونا بود ^^^^^*^^^^^ القصه تا وسطای مراسم کار من شد ژتون دادن به ملت اخرای مراسم که میخواستن شام بدن...منم هُل خوردم تو سالن مراسم عجیب بود که چلوماهی و نوشابه و مخلفات تو ظرف یکبارمصرف سرو کرده بودن قاشق و چنگال یکبار مصرف هم داخل ظرف رفتم کنار دوستام نشستم و شروع کردم شام خوردن حین خوردن چنگال پلاستیکی شکست..اونو انداختم دور و با قاشق ادامه دادم که قاشقه هم شکست..ارزونترین مدلش رو خریده بودن ناکس ها عوض چلو ماهی رو با خریدشون جبران کرده بودن دیدم انگار نمیشه ادامه داد طبق روش اجداد بز چرون خودم با دست نشستم به خوردن خدایی کیف هم میداد یه لحظه دیدم کل ردیف دوستان دارن با دست میخورن..دیگه عادی شد..یه مِلِچ مولوچی راه افتاده بود که واویلا حضرات رؤسای دانشگاه هم برا اینکه رزومه ی کاریشون عالی بشه از صدا و سیما و خبرنگارها هم دعوت کرده بودن تا این مراسم رو پوشش بدن به جهت پاچه خواری بالا دستی های خودشون شام تموم شد..مراسم تموم شد..منم از خستگی زیاد رفتم تو همون اتاق بسیج..در رو قفل کردم و کپیدم..فرداش هم تا عصر کلاس داشتم عصر فرداش رفتم خونه ^^^^^*^^^^^ در بدو ورود حس کردم یه خبرایی هست چون همه چی مشکوک بود وارد که شدم داداشم رو دیدم..تا سلام کردم منفجر شد از خنده..شکمش رو گرفت و رو زمین ولو شد رفتم تو پذیرایی دیدم همه منو که میبینن هرهر میخندن یه لحظه شک کردم نکنه شلوارم پاره س یا موهام یجوری شدن تو اینه نگاه کردم و دیدم نوچ همه چی عادیه تا اینکه بابامو دیدم عجیب بود اون نمیخندید برعکس داشت با غیض نگاهم میکرد سلامش کردم گفت زهر مار خاک بر سرت بیشعور دیگه واقعا گیج شده بودم نمیدونستم چی شده..چه خبطی کردم یا خدا اخرش مادرم اومد و گفت بچه جون..تو همیشه باید عین عنتر ادا در بیاری اونم تو دانشگاه..اونم جلو دوربین تلویزیون؟؟ گفتم به جون خودم من کاری نکردم مادرم گفت باشه..تو درست میگی..پس بشین پای اخبار و شاهکارت رو ببین تا دوساعت که کانال عوض میکردم تا شبکه ی یک..اخبار سراسری پخش شد بعد کلی طول و تفسیر مراسم دیروز دانشگاه شیراز رو نشون داد حالا قصه چی بود دوربین یه لحظه میوفته روی من منم با دست دارم کوفت میخورم بعد این صحنه رو چند بار هی نشون داد از قرار از دیروز تا امروز شبکه ی استانی سه بار شبکه ی سه..شبکه ی یک..هر کدوم دوبار شام خوردن من رو نشون داده بودن دستمو رو به اسمون کردم و گفتم ای خدا تورو خدا منو بکش کم تابلو بودم تو دانشگاه این آخریش رو چکار کنم؟ فردا هم امتحان دارم اگه نرم دانشگاه هم که بابام منو شقه میکنه برم هم که عین آدم کون پتی همه بهم میخندن خدایا به چه گناهی منو داری میچزونی؟؟؟ هعییییی فرداش تو خیابون ملت هم بهم میخندیدن تو دانشگاه که هیچی..کلا سوژه شده بودم تا یکماه هم پس لرزه های اون شام خوردن منو میلرزوند فقط اینو فهمیدم قاشق چنگال یکبار مصرف خر است دانشگاه خر صدا و سیما پدرجد همه ی خرها س شام خر است مراسم خر است شونزده آذر خیلی خر است اما غذا خوردن با دست خیلی باحاله برنج خالی رو بادست بخوری تو دهنت مزه ی چلوکباب سلطانی میده ....
اقای سید علی اکبر کوثری از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدالله الحسین علیه السلام- و روضه خوان امام خمینی در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم شام عاشورا شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ تو را دوست دارم بیشتر از نوشتنِ آخرین سطرِ مشق های مدرسه ؛ بیشتر از تقلب در امتحان حتی بیشتر از بستنی های قیفیِ قدیم پفک های طعمِ پنیر تو را بیشتر از توپهای پلاستیکی کوچه های خاکی (این را که میدانی چه قدر بود!) بخدا تو را از خوابِ نرسیده به صبح هم، بیشتر دوست دارم بیشتر از صبح های جمعه عصرهای لواشک،آلوچه تو را از زنگهای تفریح هم بیشتر دوست دارم بیشتر از خیلی ؛ بیشتر از زیاد من تو را یك عالمه دوست دارم ❤️
..*~~~~~~~*.. چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی، هر یک شغلهای مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدتها با هم به دانشگاه سابقشان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرفهایشان هم شکایت از زندگی بود! استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده میکرد؛ او قهوه جوش را روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند روی میز لیوانهای متفاوتی قرار داشت: شیشهای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوانهای دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوههایشان را ریخته بودند و هریک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت:«بچهها، ببینید؛ همه شما لیوانهای ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوانهای زمخت و ارزان قیمت روی میز ماندهاند!» دانشجوها که از حرفهای استاد شگفتزده شده بودند، ساکت ماندند و استاد حرفهایش را به این ترتیب ادامه داد:«در حقیقت چیزی که شما واقعاً میخواستید قهوه بود و نه لیوان، اما لیوانهای زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاهتان به لیوانهای دیگران هم بود؛ زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرفها زندگی را تزیین میکنند، اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد البته لیوانهای متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تأثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجهتان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. پس از حالا به بعد تلاش کنید نگاهتان را از لیوان بردارید و در حالی که چشمهایتان را بستهاید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید
تو دهه ی شصت همه چی عجیب و غریب بود یجورایی بین عقب موندگی دوره ی قدیم و شروع دوره ی پیشرفت حالا چطور میگم خدمتتون ^^^^^*^^^^^ تو دهه ی شصت همه چی روبه ترقی بود فقط یه مساله وجود داشت یه جنگ اجباری که تمومی هم نداشت دوره ی ما اتوبوس هایی که موجود بودن دو حالت داشتن یا از دوره ی شاه مونده بودن و با همون امکانات عهد عتیق یا نو بودن و یه نموره رنگ و لعاب داشتن ولی با همون امکانات القصه این موجودات زبون بسته که کل بار حمل و نقل مسافر اون زمان رو بر عهده داشتن دو مدل بیشتر نبودن اولی که همون اتوبوسهای بنز معمولی یا ناسیونال بودن که اسمشون همون اسم شرکت ایران ناسیونال یا ایرانخودرو ی فعلی به عاریت گرفته بودن یه اتوبوس معمولی بود با صندلیهای فشرده و حداقل امکانات اون تَه اتوبوس که به بوفه معروف بود..دقیقا بالای موتور اتوبوس یه تخت جهت استراحت راننده و کمکش و شاگرد اتوبوس بود که اونم به یه نیمکت تبدیل شده بود و مسافرای بین راهی یا کسایی که عجله برا سفر داشتن عذاب شب اول قبر و گرمای جهنم موتور اتوبوس رو بعلاوه نعره ی و صدای همون موتور رو بجون میخریدن تا به مقصد برسن ^^^^^*^^^^^ یه آپشن خیلی جذاب هم که تو همه ی اتوبوسها وجود داشت کشیدن سیگار توسط راننده و مسافر و کلا همه بود..یعنی تا ماشین حرکت میکرد سیگاریها فورا سیگاراشونو آتیش میکردن و پا به پای اگزوز اتوبوس دود راه می انداختن اپشن بعدی اتوبوسها پذیرایی بود اونم به این صورت که تو اتوبوس یه شخصی همیشه حضور داشت به اسم شاگرد کارش پیاده و سوار کردن مسافرا..نظافت پاشین..چایی ریختن برا اقای راننده..و پذیرایی بود ابزار پذیرایی هم یه پارچ خیلی بزرگ پلاستیکی رنگ و رو رفته و یه لیوان بود و نوع پذیرایی هم شامل آب یخ بود و لاغیر حالا بگذریم از اینکه اون پارچ کذایی گاها به جای آفتابه هم مورد استفاده داشت ^^^^^*^^^^^ ^^^^^*^^^^^ نوع دوم اتوبوسها اتوبوس ایران پیما بود یه اتوبوس دراز و کشیده با یه حالت تهاجمی همه چیش با اون اتوبوس قبلی یکی بود..حالا مث همون مال شرکت بنز بود اما یه نموره جادارتر..صندلی ها راحتتر این مدل اتوبوس اخر کلاس برا مسافرت بود گاهی برا اینکه کلاس کار بالاتر بره یکی از ردیف صندلی ها رو تک صندلی تعبیه میکردن..یعنی بجا دوتا صندلی..یه صندلی وجود داشت این اپشن برا کسایی که تنها سفر میکردن و بعضا خانما بهتر بود یجورایی نسل اولیه اتوبوسهای VIP فعلی بودن ^^^^^*^^^^^ توی بعضی از مدلهای این اتوبوسها یه اپشنی بود به اسم کولر اونم بستگی به حضرت راننده داشت که کی عشقش بکشه و روشنش کنه شیشه ب این اتوبوسها برعکس اون ناسیونالها..باز شو نبود چون مثلا کولر داشتن و احتیاجی به باز کردن پنجره ها احساس نمیشد ولی اکثرشون اون اپشن بوفه رو هنوز داشتن و مسافرای بین راهی و سربازها و این موارد جاشون همونجا بود اون پذیرایی کذایی هم تو این اتوبوس مرسوم بود فقط تفاوتش تو نحوه ی کاربری پارچ بجا آفتابه شاید بود ^^^^^*^^^^^ بعدنا که ویدئو آزاد شد یه اپشنی هم به این اتوبوسها و سری جدید اتوبوسها که عمدتا برا شرکت شهاب خودرو بود اضاف شد و اونم تعبیه یک یا دوتا تلویزیون چهارده اینچ به اول و وسط اتوبوس و زیر سقف بود تا مسافرای محترم حین سفر یک یا دوتا فیلم ببینن فیلمها هم یا از انواع اژده های مرحوم بروسلی بود..یا نوع هندی و یا نهاینا فیلم ایرانی ادم برفی که بصورت قاچاقی ملت اونو میدیدن تنها پیشرفتی هم که حاصل شده بود سیگار کشیدن برا مسافرین تو اتوبوس ممنوع بود..اما حضرات راننده کماکان به کاهدود کردن سیگار مبادرت داشتن ..... ^^^^^*^^^^^ *@@*******@@* دهه شصتیا ◄
چند روزه مامانم میگه خیلی خوشحالم که خدا شمارو به من داد خیلی طبیعی واسه خونه تکونی داره دون میپاشه با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o یه بار میخواستم خودکشی کنم بابام رسید نذاشت بغلش کردم گفتم میدونستم دوستم داری گفت احمق اینا ژلوفنه خودمون لازم داریم بیا بهت طناب بدم :/// با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o دیشب مدیر ساختمون اومده بود دمِ درِ خونه با بابام کار داشت!بابام رفت جلوی در،منم صدای آهنگو زیاد کرده بودم! یهو بابام داد زد: اون لامصبو خفه ش کن ببینم این چه گهی میخوره آخه! هیچی دیگه داریم دنبال خونه میگردیم الان :// با تشکر از مریخ @~@~@~@~@~@ اگه تو دوران مدرسه ، برای عکسِ اول کتابای درسی ریش و سیبیل نمیذاشتی و آرایششون نمیکردی از نسل ما نیستی :) با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o ﺍﮔﺮ سه ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻭﺯﻧﺖ ﺑﻪ جسمی ﻧﻴﺮﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﻨﯽ ﻧﺮﻳﻨﯽ ﮔﻮﺯﻳﺪﻧﺖ ﺣﺘﻤﻴﻪ :/ با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o امروز تو خیابون دوتا دختر از کنارم رد میشدن که چشمشون افتاد به تابلو تبلیغات درهای ضد سرقت بعد خیلی جدی یکیشون به اون یکی گفت: اینا دیگه چقد بیکارن! این همه وسیله تو خونه هست کی میاد در بدزده؟ چند ساعته دارم نون و شامپو میخورم تا راحت بشم! 😐😑😂😂 با تشکر از مریخ @~@~@~@~@~@ راننده تاکسی داشت از بدبختیاش میگفت. گفتم حاجی بسه دیگه منم کلی بدبختی دارم. گفت یکیشو بگو. گفتم شیر آب سرد دستشوییمون خراب شده، پنج ثانیه بیشتر وقت ندارم خودمو بشورم! وسط اتوبان دستی رو کشید قفل فرمونو درآورد. منم جیغ زدم دویدم تو بیابون 😐😂😂 با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o 📣 یکشنبه تعطیل است به اطلاع کلیه هموطنان عزیز میرساند نظر به تعطیل بودن روزهای شنبه و دوشنبه (20 و 22 بهمن) کلیه ادارات دولتی و مراکز آموزشی در روز یکشنبه 97/11/21 تعطیل میباشند. البته تا اینجا فعلا نظر منه؛ تا ببینیم هیئت دولت چقدر نظرِ منو قبول داره😁 با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o گشت ارشاد منو دوست دخترمو گرفته از دوستدخترم ميپرسه شما با ايشون چه نسبتي داري ؟؟ دوست دخترم ميگه هيچي اين فقط برام شارژ ميخره 😕😂😂 با تشکر از مریخ @~@~@~@~@~@ ﯾﺎﺭﻭ ﻓﯿﻠﻢ ﺳﺎﺧﺘﻪ : ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﯾﺪﺯ ﺩﺍﺭﻩ!!!😑 ﻣﺎﺩﺭﻩ ﻣﺮﯾﻀﻪ!!!😐 ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻫﻢ ﻣﻌﺘﺎﺩﻩ!!!😕 ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺍﺳﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ : ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﻔﺎﻕ بیفتد...😐 ایشالا برا ننت اتفاق بیفته روانیه پدرسگ😂 با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o هیچکس بهتر از یه دختر که قراره فردا براش خواستگار بیاد ... نمیتونه خونه رو تمیز کنه 🌟 لامصب مثه كُزت كار ميكنه 😂😂 با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o دخترای خارج با نگاه، نشون میدن که عاشقت شدن😍 . . . . ولی دخترای ایران چنان نگات میکنن و در گوش هم پچ پچ میکنن😜😝 که نمیفهمی،خوشکلی ،خوشتیپی ، خشتکت پارس، زیپت بازه یا عاشقت شدن...!😐😂😂 با تشکر از مریخ @~@~@~@~@~@ متاسفانه با مشكلات زندگيم نه تنها درگير نميشم و حلشون نميكنم بلكه به صورت پوكر فيس فقط نگاشون ميكنم اونام ميبينن من اهميتى بهشون نميدم ميرن با بزرگترشون ميان با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o حموم رفتنم داستانیه والا! قبلش حال نداری بری وقتی رفتی حال نداری خودتو لیف بزنی یواش یواش حال نداری بیای بیرون! اومدی بیرون حال نداری حولتو در بیاری ومیشینی زل میزنی !؟ واقعاچرا اینجوریه!؟😐😂😂😂 با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o گول جذبه و پرستیژ تو عکس پسرها ها رو نخورید. اینا بعد ازدواج با شلوار کردی و عرق گیر میشینن کنارتون با یه دستشون تو خشتکشون رو میخارونن با یه دست دیگه کانال تلویزیون رو عوض میکنن با تشکر از مریخ @~@~@~@~@~@ دیشب یه پسره مومن امد خواستگاریم گفتن برید تو اتاق باهم صحبت کنید بهم گفت آخوند مورد علاقت کیه؟ از خنده گازش گرفتم 😂 فرار کرد .... 😕 بگین بیاد ترو خدا خیلی جوک بود بهش علاقه مند شدم 😂 با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o اين ماده هایی که تو شامپو بچه ها ميزنن چشم رو نميسوزونه؟ خب تو شامپو ما هم بزنن!!!!😩😩 چشم ما، چشم خره؟😂 با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o به نظرم بهترین کار الان زندانی شدنه غذا و مکان رایگان هفته ای یه بار هم خانواده رو میبینیم دیگه هر روز رو مخ نیستن که با آیندت میخوای چیکار کنی و اینا چی بهتر از این؟😊😊😂😂😂 با تشکر از مریخ @~@~@~@~@~@ شما حساب کنید حضرت آدم سیب باغ خدارو خورد وضعمون اینه گوجه سبزاشو میخورد چی میشیدیم با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o ماشین ظرفشویی 12 میلیون تومن؟! آقا 4 تا لاستیکم بندازین زیرش حداقل فقط ظرف نشوره، تا یه جایی هم برسوندمون . با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o کاش بمناسبت دهه فجر مسئولين به 80 میلیون ایرانی عفو بدن و بذارن بریم یه گوشه این کره خاکی برا خودمون زندگی کنیم با تشکر از مریخ o*o*o*o*o*o*o*o رفتمـ دستشویی عمومی سمت راستمـ نوشته بود:سمت چپو نگاه کن👈 سمت چپ نوشتهبود سقف رو ببین👆 رو سقف همـ نوشته بود موقع ریدن همـ میشه ورزش کرد💩😂 ینی خلاقیتش تو حلق تویی که داری اینو میخونی😂 با تشکر از آبجی پریسا o*o*o*o*o*o*o*o دخترا تو خونه سیب زمینی کاملو درسته قورت میدن😋 اما بیرون یه دونه چیپسو با۸تا گاز و ۲ تا ترمز و ۳تا نیمـ کلاج میخورن😷😂😂😂 با تشکر از آبجی پریسا o*o*o*o*o*o*o*o یه روز دبیری دانش آموزاشو جمع کرد تو آزمایشگاه😛یه کرمـ گذاشت روی میز و یه قطره مشروبات الکلی ریخت روش😮کرمـ نابود شد😂 بعد گفت دیدید چه بلایی سر کرمـ اومد؟؟چه نتیجه ای میگیریمـ؟؟ همه باهمـ گفتن:باید مشروبات الکلی بخوریمـ تا کرمـ های بدنمون از بین بره😊😂😂 معلمه دید اینا زبون ادمـ نمیفهمن،یه ظرف گذاشت جلوی خر و به بچه ها گفت:ببینید حتی الاغمـ مشروب نمیخوره😠چه نتیجه ای میگیریمـ؟؟ همه با همـ گفتن:هرکی نخوره خره😂😂😂😂 با تشکر از آبجی پریسا o*o*o*o*o*o*o*o وقتی با فامیلی اسمـ فامیل بازی میکنم: اسم:غلام فامیل:غلامی غذا:غلام پلو میوه:غلام سبز شهر:غلام رود کشور:غلامستان گل:غلام بو اشیا:غلام پلاستیکی😐😮 در این لحظه برای دفاع از وجود ورژن پلاستیکی غلام چنان دعوایی پیش اومد که طی۸سال جنگ تحمیلی شاهدش نبودی😂😂😂 با تشکر از آبجی پریسا ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥**
نوشته: يهويی در گوشش بگو دوسِت دارم و هُلش بده رو تخت منم همینکاﺭو کردم ولی دندهﻯ بابام شکست بعدشم از خونه بیرونم انداخت خب قبلش بگید اینکارﺍرو با کی باید بکنیم :/ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ما ترکا به کسی که یهو بپره وسط حرفامون میگیم؛سنی کیم سیشدی بورا؟ (چه كسى تو را در اينجا ريد) زيبا نيست؟ 😐😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ از وقتی به پسرخالم گفتم چطوری به دنیا اومده از باباش متنفر شده دیروز باباش بهش گفت برو تو اتاق درستو بخون، گفت اگه نخونم چی میشه؟ حتما میخوای به منم تجاوز بکنی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ از یکی پرسیدم پلاک ۲۱ کجاس؟ گفت باید نگا کنی گفتم مرسی داداش راهنماییم کردی حواسمنبود داشتم بوو میکشیدم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چه خوشمزه ست. اينو از كجا آوردي؟ از تو كونم (مكالمه سليمان و زنبور عسل) ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ با توجه به شرایط زندگیمون من بعید میدونم آدم و حوا فقط یه دونه سیب خورده باشن ،قطعا دهن درخت رو سرویس کردن و پاشم ریدن ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ من تحقیق کردم همه ی پسرا وقتی دوست دخترشون رو پیاده میکنن میگـوزن ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ شمام وقتی بچه بودید جلوی چاه حمومو میگرفتید که شنا کنید ؟؟ یا شل مغزتون فقط منم؟ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یادمه اولین باری که از دوز دخترم بوس خاک بر سری گرفتم از ترس بابام تا دم خونه لبامو میکشیدم به دیوار از بس رژلب زده بود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بچه که بودم، فک میکردم جمعه های ماه رمضون رو میشه روزه نگرفت تا اینکه بزرگ شدم و فهمیدم که کل شو میشه نگرفت ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ اوناییکه تصوری از حموم عمومی ندارن! این شکلی بود حمام عمومی ،معلوم نبود حمومه یا عذاب شب اول قبر 😂😂😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سالار عقیلی شبها از خواب میپره و داد میزنه: ایرااااااان زنش میگه سالار بخواب خونه ای روی سِن نیستی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ میری آدامستو بچسبونی زیر صندلی آدامس یکی دیگه میچسبه به دستت،واقعا چقدر بی فرهنگن این ملت ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ شوق ازدواج را در برگه اسم فامیل دختری دیدم که اشیا از «ش» را نوشته بود : شوهر پلاستیکی ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ طرف داشت با گوشی حرف میزد گفت روز خیلی سختی داشتم مگه آمریکاس؟؟بگو حاجی ک#و#نم پاره شد، خیلیم مختصر خیلیم قشنگ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دختر داییم ۱۰ سالشه با دوس پسرش سلفی گرفته گذاشته بکگراند گوشیش اونوقت من ۲۵ سالمه هنوز فک میکنم آب دسشویی با آب اشپزخونه فرق داره ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ما هممون یه رفیقی به اسم ممد داریم، حتی دخترام ب بعضی از دوستاشون میگن داش ممد . . . . . . . . . حتی سعدی هم یه رفیقی به اسم ممد داشته نشون به این نشون که میگه: هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است 😐😂 ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بارونی که رو سر سینگل میباره شااشه شاااااش. ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کاش وقتی میاید مهمونی زود برید. شاید تو یکی از اطاق های اون خونه یکی خودشو زده به خواب که داره از شاش میمیره :( ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ آقا ما ابتدایی که بودیم یه روز بابامون ما رو برد تعزیه، این وسط نقش شمر رو هم پسر دایی بابام بازی میکرد، ما هم که ای کیو فرداش تو مدرسه با افتخار به همه میگفتیم ما از فامیلای یزید هستیم! الان که فکر میکنم میگم خدایا مگه شمر و یزید با هم فامیل بودن؟ با تشکر از عسل بابت ارسال جوک ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دانشمندان دارن تحقیق میکنن ک یک انسان تا چند وقت می تونه بدون مغز زندگی کنه . . . . یه لطفی بکن و سن خودتو بهشون بگو 😂 با تشکر از پریسا جون بابت ارسال جوک ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کلاغه میگه قار قار ننه اش میگه زهر مار 🐍 باباش میگه ولش کن ❤ چادر سیاه سرش کن از خونه بیرونش کن "از شاعران گمنام دهه شصت" با تشکر از پریسا جون بابت ارسال جوک ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ...........چه تلخ بود ان لحظه..... 😢. . . یهو 😩 بی هوا 😫 با جوراب 😱 پاهایم را 😧😮 تو دمپایی خیس گذاشتم 😐 😂😂 با تشکر از پریسا جون بابت ارسال جوک ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ اگه مردها باردار میشدند، چه اتفاقاتی می افتاد؟ 👶🏻👨🏻 تو همون هفتههای اول حوصله شون سر میرفت و سزارین میکردن 😀 کشوی میز رو با هل دادن شکمشون میبستن 🤪 اگه بچه توی شکمشون لگد میزد، اونا هم فورا توی سرش میزدند تا ادب شه 😝 اگه ویار میکردند، باعث به وجود اومدن قحطی میشدن 😬 به خاطر بیتوجهی تا لحظه زایمان هم سراغ دکتر نمیرفتند و احتمالا تو اداره وضع حمل میکردند 😆 خواهشا آقایون اعتراض نکنید، چون اعتراض وارد نیست 😂✋️ با تشکر از نیوشا برای ارسال جوک هاش ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سناریو پرتکرار، وقتی توریست میبینیم: هموطن: هلو 😃 ولکام تو ایران. ور آرو یو فرام؟ توریست: تنکس. آیم فرام (یه قبرستونی). وود یو پلیز تل می عه لیتل بیت ابوت دیس پِلِیس؟ هموطن: 😃 توریست: وود یو؟ هموطن: 😃 توریست: دو یو اسپیک انگلیش سِر؟ هموطن: 😃 😂 با تشکر از بابت ارسال جوک هاش ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ در آلمان دور انداختن هرگونه بطري شيشه اي و پلاستيكي كار كاملا عجيبي محسوب ميشود در آن كشور به علت اهميت مسئله بازيافت شما مي توانيد با برگرداندن بطري ها به هر سوپر ماركتي بخشي از پولي كه در ازاي خريد محصول داده بوديد را پس بگيريد اما در كنار اين قانون فرهنگ زيباتري شكل گرفته كه معمولا مردم بطري هاشون را در كنار سطل آشغال ها ميگذارند تا بى بضاعتها با برگرداندن آنها به سوپر ماركت پول خورد و خوراكشان را در بياورند *malos* دمشون گرم به این میگن کار درست *malos*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم