@~@~@~@~@~@ 🔹امروز سه تا پشت بوم دعوت بودیم، هیشکدومشو نرفتیم😌 @~@~@~@~@~@ 🔸والا ما هرچی استوری اینستا باز کردیم دیدیم همه رفتن پیش هم، فقط سیزده بدر رو توی خونه برگزار کردن و نوشتن هشتگ در خانه بمانیم، گلهای گلم فلسفهی قرنطینه صرفا دور دور نرفتن توی کوچهها نیستاااااا 😐✋ @~@~@~@~@~@ 🔹دیگه کم کم داره تعداد خبر ساخت دارو و واکسن کرونا از تعداد مبتلاها به کرونا بیشتر میشه 🚶🏻♂️ @~@~@~@~@~@ 🔸خیلی بده آدم علت مرگش خفاش و پانگولین باشه اون دنیا بفهمن اصلا احتراممونو نگه نمیدارن😑 @~@~@~@~@~@ 🔹الان دیگه درک میکنیم چرا وقتی سگا از خونه میرن بیرون اینقدر ذوق دارن😂 @~@~@~@~@~@ 🔸سازمان جهانی بهداشت : شمار مبتلایان به کرونا تا چند روز آینده به یک میلیون نفر می رسد الان ویروسای کرونا دارن دور هم میگن ۱ میلیونی شدنمون مبارک 🥳 @~@~@~@~@~@ 🔹خوب شد تلگرام قابلیت فولدر رو گذاشت ، از این به بعد میتونیم زیدهامون رو پارتیشنبندی کنیم که یه وقت اشتباهی پیام ندیم😆 @~@~@~@~@~@ من یه غلطی کردم به شوهرم گفتم اختلال بویایی یکی از علایم ابتلا به کروناویروسه حالا دم به دم میاد جلوی من از خودش باد در میکنه هر وقتم میگم خجالت بکش میگه دارم تست میکنم مطمئن شم کروناویروس نگرفتی به بچه ها هم یاد داده میخوام طلاق بگیرم 😐😂 @~@~@~@~@~@ 🔹اخبار با پخش رکوردهای کرونایی آمریکا فقط مونده آهنگ بر طبل شادانه بکوب رو پخش کنه😂 @~@~@~@~@~@ 🔸از دوستم پرسیدم تو قرنطینه چیکار میکنی؟ خیلی خوشحال جواب داد زبان میخونم اروپایی ها خیلی دارن میمیرن، بعد از کرونا حتما نیروی کار کم میارن و راحت ویزا میدن منم دارم خودمو واسه اون موقع آماده میکنم 😗 @~@~@~@~@~@ 🔹سارا و نیکا توی پایتخت، مثل شبکه چهار توی صداوسیما میمونن😀 @~@~@~@~@~@ 🔸کرونا تموم شه فقط واسه مسائل ضروری میام خونه😑 @~@~@~@~@~@ 🔹میبینم که ژلای صورتتون رو نمیتونید ترمیم کنید دارید کج و کوله میشید😆 @~@~@~@~@~@ 🔸من براش ماسک فیلتر دار بودم ولی اون عنبرنسارا دوس داشت لعنتی پشگل باز 😐😂 @~@~@~@~@~@ 🔹بابام از الان رفته کنار دستشویی چادر زده که فردا به آب و توالت نزدیک باشیم 🚶🏻♂️😐 @~@~@~@~@~@ 🔸دیگه خبر ازدواج کردن واسه دروغ سیزده خیلی خز شده، خبر مرگتونو اعلام کنید الان کرونا هم اومده واسه یه مدت کوتاه حداقل خوشحال میشیم😀 @~@~@~@~@~@ 🔹خداروشکر امسال دغدغه غروب سیزده بدر نداریم 🙃 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ خوش باشین❤
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ برادر های ۱۲ و ۱۱ و ۸ ساله ای از آمریکا برای تهیه ی اسبای بازی هایی که می خواستن یک کسب و کار تولید شمع راه انداختن اما این کار بیشتر از چیزی که فکر میکردن پیشرفت کرد تا جایی که بیش از ۶۰ مغازه محصولاتشون رو به فروش میرسونن اما خبر خوب این هست که تصمیم جالبی گرفتن تا بخشی از سودشون رو حرف کمک به آدم های بی خانمان کنن ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ یک پسر بچه ۹ ساله ، علی رقم توهین و مسخره شدن بخاطر موهای بلندش توسط هم کلاسی هاش اون هارو دوباره بلند کرده تا به بچه هایی که به خاطر سرطان موهاشون رو از دست دادن هدیه کنه ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ایران بعد از چین و هند سومین کشور از نظر تولیدات صنایع دستی در دنیا است ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ اتیوپی رکورد کاشتن درخت رو در دنیا شکونده و میلیون ها نفر از مردم این کشور در حرکتی به اسم میراث سبز تنها در ۱۲ ساعت حدود ۳۵۰ میلیون درخت کاشتند اما هدف این کشور چیزی بزرگتر از این هاست این هدف کاشتن حدود ۴ میلیارد درخت برای فصل بارانی هست *~*****◄►******~* واکسن ویروس HIV به مرحله تست انسانی رسیده و به نظر میرسه که روش شکست این بیماری خیلی نزدیک باشه . این واکسن در سال ۲۰۱۸ خانم Bette korber که اون کشف کرده بود رو به دانشمند سال تبدیل کرد o*o*o*o*o*o*o*o ثنا یه دختر ۸ ساله ایرانی هست که از سن خیلی کم با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرده و بعد از بهبود همچنان خاطره روزهایی که موهاش رو از دست داده رو با خودش داره به همین دلیل هم موهاش رو برای انگیزه دادن به یه بچه ی دیگه اهدا کرده تا تو روز های سخت مریضی یکی شاد بشه *~*~*~*~*~*~*~*
..♥♥.................. عشق اول مثل جای واکسن بچگیامونه دردش تموم میشه اما جاش هیچوقت پاک نمیشه ..♥♥..................
آدما ویروس رو 5 هزار سال نفرین کردند هیچی عوض نشد، چون راه چاره ش . . . واکسن بود ♦♦---------------♦♦
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه به همراه دو نفر از دوستانم منتظر اعلام پرواز بودیم. پسرکی حدوداً هفت ساله جلو آمد و گفت: واکس میخواهی؟ کفشم واکس نیاز نداشت، اما از روی دلسوزی گفتم: بله به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد. به دقت گردگیری کرد، قوطی واکسش را با دقت باز کرد، بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود و آرام آرام شروع کرد کفش را به واکس آغشتن. آنقدر دقت داشت که گویی روی بوم رنگ روغن میمالد. وقتی کفشها را حسابی واکسی کرد، با برس مویی شروع کرد به پرداخت کردن واکس. کفشها برق افتاد. در آخر هم با یک پارچه، حسابی کفش را صیقلی کرد گفت: مطمئن باش که نه جورابت و نه شلوارت واکسی نمیشود در مدتی که کار میکرد با خودم فکر میکردم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چقدر تلاش میکند! کارش که تمام شد، کفشها را بند کرد و جلوی پای من گذاشت. کفشها را پوشیدم و بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد و مؤدب ایستاد. گفتم: «چقدر تقدیم کنم؟ گفت: امروز تو اولین مشتری من هستی، هر چه بدهی، خدا برکت گفتم: بگو چقدر؟ گفت: تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم گفتم: هر چه بدهم قبول است؟ گفت: یا علی با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. از جیبم یک پانصد تومانی درآوردم و به او دادم. شک نداشتم که با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت هوشمندانه به او درسی خواهم داد که دیگر نگوید هر چه دادی قبول. در کمال تعجب پول را گرفت و به پیشانیاش زد و توی جیبش گذاشت، تشکر کرد و کیفش را برداشت که برود. سریع اسکناسی ده هزار تومانی از جیب درآوردم که به او بدهم. گردن افراشتهاش را به سمت بالا برگرداند و نگاهی به من انداخت و گفت: من گفتم هر چه دادی قبول گفتم: «بله میدانم، میخواستم امتحانت کنم نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم گفت: تو؟ تو میخواهی مرا امتحان کنی؟ واژه «تو» را چنان محکم بکار برد که از درون خرد شدم. رویش را برگرداند و رفت. هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیشتر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد اما با اکراه. وقتی که میرفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانههایی فراخ، گامهایی استوار و ارادهای مستحکم. مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل به من میآموخت. جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم، جلوی آن مرد کوچک، جلوی خودم، جلوی خدا ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ *malos* دم خنده هاتون گرم *malos*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم