*0*0*0*0*0*0*0* گوشیو بیشتر چسبوندم به گوشم انگار اینجوری بهم نزدیکتر میشد صداش میدونی چند وقته برام شعر نگفتی؟! شعر نخوندی؟ چشم گشاد کردم براش پشت گوشی؛ انگار که میبینه
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ مثلا بغلم کنی و کنار گوشم آهسته بگویی بیخیالِ تقویم ها نازخاتونم دامن گلدارت را که بپوشی بهار می شود روسریِ آبیت را که سر کنی بهارتر مثلا سر روی شانه ات بگذارم و با ناز بگویم فروردین و مهر و اسفندش چه فرقی دارد ... وقتی بهار آغوش شماست آقا اصلا به رفت و آمدِ این فصل ها اعتباری نیست
*♥♥♥♥*♥♥♥♥* هنگامی که عزاداری و سوگواری در ماه محرم الحرام بر در و دیوار شهر خودنمایی می کند نام امام حسین علیه السلام بر سر زبان ها است و سرنوشت پر غصه او همه جا نقل می گردد و نوحه تاسوعا و عاشورا و شهادت سید الشهدا بر دلها می نشیند به دلیل اهمیت ماه محرم و وقایع آن بر آن شدیم تا توضیحات لازم را در اختیار رهروان آن حضرت و عاشقان حقیقی اهل بیت بگذاریم عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در گاهشماری هجری قمری، روز مقدس مسلمانان است شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱هجری قمری است در این روز حسین بن علی علیه السلام و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر یزید شهید شدند و مسلمانان در آن ایام سوگواری میکنند در مناطق شیعه نشین مراسم عزاداری برگزار میشود در تقویم رسمی ایران، افغانستان، عراق، پاکستان و هند این روز تعطیل میباشد پس از شهادت امام حسنعلیه السلام در سال ۵۰ هجرى ، امام حسین علیه السلام عهده دار امر امامت شد. معاویه پس از بیست سال حکومت ظالمانه ، در سال ۶۰ هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن علیه السلام ، یزید را که فردى فاسد و شراب خوار و مخالف با اسلام بود به جاى خود قرار داد او علناً مقدسات اسلامى را زیر پا مى گذاشت اینجا بود که امام حسین علیه السلام از همان آغاز کار با او به مخالفت برخاست یزید نامه اى به حاکم وقت مدینه نوشت و به او فرمان داد که از امام حسین علیه السلام براى یزید بیعت بگیرد و اگر امام حاضر نشد او را به قتل برساند امام که حاضر به بیعت کردن با یزید نبود با خانواده خود از مدینه به مکه رفتند در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامه هاى زیادى براى امام حسین علیه السلام نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. امام نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با او همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود ، مردم کوفه فریب اقدامات او را خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را تنها گذاشتند ^^^^^*^^^^^ ^^^^^*^^^^^ عبیداللّه بن زیاد که با شهادت مسلم بر اوضاع کوفه تسلط پیدا کرده بود حر بن یزید ریاحى را براى زیر نظر گرفتن امام و همراهانش فرستاد و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به کربلا اعزام کرد عمر بن سعد دستور داد امام و یارانش را محاصره کنند و آب را بر روى آنان ببندند. یاران امام که از شجاع ترین افراد بودند روز عاشورا در حالى که بیش از ۷۲ تن نبودند یکى پس از دیگرى در دفاع از امام با عزت و آزادگى به شهادت رسیدند حر بن یزید ریاحى نیز که ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانیت امام حسین علیه السلام را مشاهده کرد به سپاه امام پیوست و به شهادت رسید امام حسین علیه السلام روز دهم محرم سال ۶۱ هجرى ، در سن ۵۷ سالگى در کربلا به شهادت رسید مرقد ایشان و برادر فداکارش ابوالفضل العباس علیه السلام و فرزندان و یارانش در شهر کربلا در عراق قرار دارد تداوم حیات اسلام مرهون شهادت او است. حسین علیه السلام عشق و فداکاری و گذشت در راه خدا را عملاً معنی کرد و باید گفت اگر کار امام در روز عاشورا نبود، بسیاری از مفاهیم و لغات را نمی شد معنی کرد واقعه کربلا اگرچه از لحاظ زمانی کوتاه و تنها یک روز “ عاشورا ” از صبح تا عصر طول کشید اما لحظه لحظه آن درس شهامت ، ایثار و فداکارى بود. واقعه کربلا دانشگاهى است که از طفل شیرخوار تا پیرمرد محاسن سفیدش به بشریت درس آزادگى مى آموزد خون هاى مطهر امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش به اسلام حیات تازه بخشید و زمینه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم کرد و یاد آن تا ابد و برای همیشه زنده خواهد ماند چرا که زنده نگه داشتن محرم زنده نگه داشتن اسلام است سوگواری محرم عزاداریها و یادبودهایی است که به مناسبت کشته شدن و شهادت حسین بن علی علیه السلام و یارانش انجام میشود سوگواری مختص ماه محرم نمیشود و در دیگر روزهای سال نیز با توجه به فرهنگ و رسم هر منطقه انجام میشود سوگواری برای امام حسین علیه السلام و یارانش از روز نخست محرم آغاز میشود و در ظهر عاشورا به اوج میرسد در غروب و شامگاه عاشورا، این سوگواری تحت عنوان مراسم شام غریبان ادامه پیدا میکند روز ۱۲ محرم نیز مراسمی با نام “سوم امام حسین” انجام میشود این مراسم در روز ۱۶ محرم با نام “هفتم امام حسین” و ۲۰ صفر با نام “اربعین حسینی” ادامه پیدا میکند مراسم سوگواری سومین امام شیعیان از دیدگاه شیعه اهمیت بسیاری دارد و انجام آن عبادت است. علاوه بر شیعیان، این مراسم در میان غیرمسلمانان در ترینیداد و توباگو، جامائیکا، هند و ارمنیهای ایران برگزار میشود سوگواری محرم علاوه بر ابعاد مذهبی، ابعاد سیاسی و اجتماعی نیز دارد سوگواری برای کشته شدگان کربلا در همان روزهای پس این واقعه انجام شد. در اربعین هنگامیکه اسیران از شام بسوی مدینه درحرکت بودند راه خود را به سمت کربلا تغییر داده و زمانی که به آن سرزمین رسیدند با جابر ابن عبدالله انصاری صحابی پیامبر و تعدادی از بنی هاشم مواجه شدند و در آنجا به سوگواری و نوحه سرایی پرداختند سوگواری در مدینه اولین بار به پیشگامی ام سلمه همسر پیامبر اسلام انجام شد در دوران امام پنجم شیعیان (که خود در کربلا حضور داشت) و امام ششم شیعیان که مصادف با دوران ضعف بنی امیه بود عزاداری بصورت مراسم سالانه رواج یافت سایر امامان شیعه نیز در برگزاری مراسم سالانه برای شهیدان کربلا اهتمام داشتند دراین دوران تعداد زیادی از شاعران شیعه نیز اشعاری در مراثی حسین سرودند یکی ازمهمترین دوران عزاداری برای شهدای کربلا در قرن چهارم و مقارن با حکومت آل بویهاست در این دوران حکومتهای شیعه همچون علویان طبرستان، زیدیان یمن، حمدانیان در شمال عراق، فاطمیان در مصر و آل بویه در عراق و ایران به قدرت رسیدند عموم مورخان به برگزاری عزاداری بصورت عمومی در کوچه خیابان در این دوران اشاره کردهاند در این باره ابن جوزی مینویسد: در سال ۳۵۲ قمری معزالدوله دیلمی دستور داد، مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند در این روز بازارها بسته شد و خرید و فروش موقوف گردید. قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسه پزها هریسه (حلیم) نپختند، مردم آب ننوشیدند در بازارها خیمه برپا کردند و به رسم عزاداری کرباس آویختند زنان به سر و روی خود میزدند و بر حسین ندبه میکردند حاکمان فاطمی مصر نیز با آنکه با ال بویه رقیب بودند از روش آنان در عزاداری پیروی کردند تقی الدین مقریزی در این باره مینویسد که: در زمان المعزلدین الله به سال ۳۶۳ قمری در مصر تمام فاطمیین و شیعه در عاشورا کنار مقبره ام کلثوم و سیده نفیسه اجتماع نموده و به عزاداری پرداختند و مبلغ بی حساب برای اطعام و عزاداری و شربت مخارج نمودند و به سال ۳۹۶ قمری در مصر کلیه بازارها را تعطیل عمومی کردند و ابن مأمون در سال ۵۱۵ قمری از موقوفات و صدقات مصر عاشورا را تعطیل و روز توزیع صدقات قرار داد *********◄►*********
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * می دونی خوشگلی در اصل، هیچ ربطی به قیافه نداره، درباره ی رنگِ مو یا سایز یا شکل نیست به نوعِ راه رفتن و صحبت کردن و فکر کردنِ آدم بستگی داره اینه که راست بایستی مستقیم توی چشمِ مردم نگاه کنی لبخندی کشنده به طرفشون پرتاب کنی و بگی " گورت رو گم کن، من فوق العادم" * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ژوان هریس 📚کفشهای آبنباتی
..♥♥.................. عشق قائل به زمان و مکان نیست به هست و نیست هم ساده تر بگویمت، بودی دوستت داشتم نیستی هنوز هم دوستت دارم ..♥♥.................. طاهره_اباذری_هریس
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * این که میدونی سرانجامی نداری باهاش و دل خوش میکنی به بیسرانجامیش این که معیار زیبایی میشه برات و دوستت میگه رفیق این کجاش خوشگله این که خودش ساکته و هرکی هرچی میگه دربارهش تو دفاع میکنی ازش و تهش میگی البته ربطی به من نداره این که مهم نیست که چی داره چی نداره و امیدواری به همهی چیزایی که قراره با هم بسازین بعدها این که به همه میگی هنوز برات زوده اما تا یه عروس و داماد میبینی، خودتو با اون بهجاشون تصور میکنی و دلت غنج میره این که تا یه بچهی خوشگل میبینی، به پهنای صورت لبخند میزنی و با خودت میگی بچهی من و فلانیم حسابی خوشگل میشه هاااا این که تا حرف عشق و دوست داشتن میشه سکوت میکنی و قلبت تندتر میتپه به خاطر راز شیرینی که یه روزی قراره برملا بشه این که شبا آخرین اسمی که قبل از خواب میاد توی ذهنت و صبح به محض بیدار شدن میاد رو لبات همونیه که سعی میکنی چیزی ازش نگی تو جمع این که به جایی میرسی که تو خلوتت به خودِ خدا بگی: تو رو خدا، فقط اونو میخواماااا این که از همون جملهی اول این نوشته حواست پرت یه نفر بود فقط. به روی خودت نیار ولی اینا رو بهش میگن عشق * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * طاهره اباذری هریس
*♥♥♥♥*♥♥♥♥* معجزه ام بودی اما اتفاق نیفتادی هرگز راستش را بگو نشد یا نمیخواستی؟ *♥♥♥♥*♥♥♥♥* #طاهره_اباذری_هریس
*~~~*****~~~* جانِ شیرینم شدی، عشقت مرا فرهادوار این چنین آواره در هر بیستونم کرده است ♦♦---------------♦♦ طاهره اباذری هریس
*~*~*~*~*~*~*~* مانتوی سفیدمو از روی ستِ لباسِ سبزِ اتاق عمل تنم کردم و لیوان نسکافه به دست از اتاق عمل زدم بیرون، روی صندلی های انتظار چشمم خورد به یه پیرزن تسبیح به دست که عین تصوراتم از مادربزرگای کتاب قصه ها بود مثل همراه بیمارای دیگه ندویید سمتم که از حال و روز بیمارش بپرسه، حتی سرشو بلند نکرد نگاهم کنه، جالب شد برام خودمو زدم به بی تفاوتی و رفتم و نشستم کنارش، دریغ از یه گوشه ی چشم اما صدامو صاف کردم و پرسیدم: مادرجان مریضتون توو اتاق عمله؟!؟ بالاخره رضایت داد نگاهم کنه، سراپامو برانداز کرد و گفت: یه نیم ساعتی میشه که شروع شده عملش، دکتری؟!؟ مقنعه مو صاف کردم و گفتم: هوشبرم پوزخند زد: همه شون یکین، همه تونم عین همین همه تون نگاهتون غرور داره، خیلی درس خوندی؟! خیلی با سوادی؟!؟ خیلی جدی منتظرِ جوابم بود، نگاهش اعتماد به نفسمو میگرفت ازم، به تته پته افتادم: خب من هنوز دارم درس میخونم، خیلی که نه یعنی خب با سواد که هستم یعنی سواد دارم، یکم فک کنم یعنی خودمو جمع و جور کردم و نفسمو با صدا دادم بیرون و سعی کردم خونسرد باشم مشکل مریضتون چیه؟!؟ خندید: غرور امثالِ تو آب دهنم خشک شد از هولِ گناهِ نکرده داشتم با تعجب و استرس به نیمرخ آروم پیرزن نگاه میکردم که زبون باز کرد: فامیل دورمه دخترک، یه چند وقت پیش شکمش غیر طبیعی بالا میاد، انگار که حامله ست داداش برادارای خوش غیرت و دکتر مهندسش نه که خیلی سرشون میشه و با سوادن، دختره رو به جرم گناهِ نکرده خوبِ خوب میزنن و با لباس پاره و سر و روی زخمی از خونه و دیارش میندازن بیرون، که مبادا توو اون شهرِ کوچیک بی آبروییش دامن اونارم بگیره منِ پیرزنِ بی سواد که نمرده بودم، خبردار که شدم خودم از روستا پاشدم رفتم شهرو هرچی لایقشون بود بارشون کردم و دختره رو آوردم پیش خودم. دکتر که بردمش معلوم شد توده داره توی شکمش، بزرگترین سرطانی که استادت قراره از دل و جونِ کسی دربیاره آب دهنمو به زور قورت دادم، عجب سرگذشتی باز یه نگاه به سرتاپام کرد و گفت: این همه مشق و مدرسه، این همه خرج و برج، فقط بلدین شعار بدین و ادای باکلاس بودن در بیارین، همه تونم خوبین الحمدلله، بدِ روزگارتون منم فقط با سوادین مثلن؟! به چه درد میخوره وقتی هنوز یاد نگرفتین قضاوت نکنین؟! به چکار میاد وقتی یادتون ندادن نباید پیش داوری نکنین؟!؟ شماها هنوز یاد نگرفتین نشینین جای خدا، چی یاد گرفتین خودِ خدا میدونه الانم که غیر من پیرزن ماشالا ماشالا همه تون درس خونده این والا بخدا غرور نداره این دوزار سواد که استفاده شم نمیکنین... سعی کنین آدم باشین، آدم اینه که مهمه اینه که ارزش داره اینه که گوهر نایابه اینارو گفت و بی توجه به قیافه ی دیدنی من دوباره مشغول گردوندن تسبیحش شد، فکر کنم همه ی حرصشو خالی کرد سرِ من و دلش خنک شد چیزی نداشتم که بگم، الکی نگاهی به ساعتم انداختم و گفتم: من دیگه باید برگردم سر عمل، خدا صحت بده به مریضتون، با اجازه نفهمیدم اصلا جوابی بهم داد یا نه، توی راه نسکافه ی تلخ و سرد شده رو مزه مزه کردم و سعی کردم به خودم دلداری بدم که من مثل بقیه نیستم خیرِ سرم، یه کم فرق دارم، اما *~*~*~*~*~*~*~* طاهره اباذری هریس
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم