^^^^^*^^^^^ دلم آرامش میخواهد ازهمان هایی که کنارت مینشتم سرم را روی شانه ات میگذاشتم و تو خودت خودکار شروع به حرف زدن میکردی اصلا انگار میدانستی من آرامشم را لابه لای کلماتت به دست می آورم، میگفتی و میگفتی تا چشمانم گرم شوند و خوابم ببرد برایم سوال است که چرا هرگاه از خواب بیدار میشوم تو کنارم نیستی؟ نکند تقدیرم اینگونه است که هرگاه از وجودت آرامش بگیرم تو میروی؟ اگر اینگونه است حاضرم تمام هنجار ها و حواشی دنیا را به جان بخرم فقط برای یک ثانیه بیشترکنار تو بودن آرامشت ارزانی خودت وجودت را به من ببخشی اگر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ درجامعه ما هرگاه ازخوبی های کسی صحبتی به میان آید دیگران سکوت می کنند و هرگاه ازبدی های کسی حرفی به میان آید اظهار نظرهای دیگران از هرطرف آغاز می گردد و این بزرگترین مصیبت ماست
*~*~*~*~*~*~*~* برای آنکه مفهوم نشخوار ذهنی را بهتر درک کنید، اتفاقی که در یک روز معمولی برای یک خانم رخ داده است را از زبان خود او برایتان شرح می دهیم یک هفته پیش اومدم سوار تاکسی بشم که یه آقایی گفت خانم نوبت منه کلی اینجا منتظر بودما من برای این رفتم جلو بنشینم که همراه اون آقا دو آقای دیگه هم بودن و به نظرم این خیلی طبیعی بود که من باید جلو می نشستم چیزی بهش نگفتم و رفتم عقب نشستم از اون روز مرتب دارم با خودم فکر میکنم چرا بهش چیزی نگفتم چرا اینقدر راحت گذشتم، اصلا چیزی که من راجع به بر حق بودنم فکر میکنم درسته؟ چرا اینقدر آدم پررویی بود؟ چرا ساکت نشستم؟ الان یک هفته گذشته ولی این چرایی ها از مغزم بیرون نمی ره افکار مخرب یا نشخوار ذهنی چیست؟ به توجه افراطی ذهن به یک رویداد و تمرکز بیش از حد بر چرایی ها و نکات منفی علت آن اتفاق نشخوار ذهنی گفته می شود نشخوار ذهنی نوعی گفتگوی درونی است شکل ابتدایی گفتگوهای درونی برای یادگیری زبان و تقویت قدرت فکر کردن در کودکی صورت می گرفته است با رشد فرد و ارتقا سیستم عصبی و مدارهای مرتبط به تفکر گفتگوهای درونی بر اساس سبک های تربیتی و نوع تجربیاتی که پشت سر می گذارید، رشد پیدا می کنند گفتگوهای درونی گرچه همان فکرهای درونی شما هستند اما همیشه این فکرها مفید و موثر واقع نمی شوند اگر تمرکز ذهن بیشتر بر جنبه های منفی اتفاقات باشد و یا شامل یادآوری مکرر خاطرات منفی شود تبدیل به نشخوارهای ذهنی می شود نشخوارهای ذهنی نوعی توجه بیش از اندازه نسبت به رویدادهای گذشته است فرق نشخوار ذهنی با نگرانی در این است که نگرانی ها یا همان استرس ها و اضطراب ها معطوف به رویدادهای آینده اند کسی که نشخوار ذهنی دارد فقط به جنبه های انتزاعی یا فلسفی اتفاقات گذشته فکر می کند یعنی به چون و چرایی ها فارغ از اینکه به بررسی راهکارهای حل آن در زمان حال بپردازد آیا نشخوارهای ذهنی می توانند آسیب زا باشند؟ تمامی فعالیت ها و رفتارهای ما تحت تاثیر افکار و احساسات ما شکل می گیرد چنانچه ذهن از فکر و حس منفی تغذیه کند؛ آیا می تواند به رفتار سازگارانه و مناسبی هم منجر شود؟ ذهنی که در تاریکی ها رفت و آمد می کند نمی تواند جز تاریکی چیزی ببیند. افکار منفی بدون آنکه ثمری داشته باشد ذهن را بیمار می کند این گفتگوهای درونی می تواند سطح اضطراب و استرس را بالا ببرد و به مرور زمان زمینه های بروز افسردگی را فراهم کند خیلی از نشانه های بیماری های روان تنی مثل سردردها ناراحتی های معده و روده یا مشکلات گوارشی تحت تاثیر همین نشخوارهای ذهن است آیا نشخوار ذهنی درمانی هم دارد؟ همان طور که ذهن با روش های غلط، عادات منفی پیدا کرده؛ این عادات قابل تغییر و بهبودی نیز هست. در اینجا چند روش برای ترمیم و بهبود سطح کیفی ذهن و درمان نشخوارهای ذهنی ذکر می شود: روش ذهن آگاهی: معمولا افراد از افکار در حال گذار از ذهن، آگاه نیستند خیلی مهم است که ببینید چه نوع فکری با چه محتوایی در حال عبور است با این روش برچسب خوب یا بد زدن به افکار دردی دوا نمی کند شما فقط ببیننده یا مشاهده کننده بی قضاوت افکارید افکار را مانند ابرهایی ببینید که ازآسمان ذهن شما می گذرند مشاهده صرف افکار که به آگاهی از آن ها منجر می شود یکی از بهترین روش ها برای کاهش نشخوارهای ذهنی است روش به تاخیر اندازی هر گاه در طی روز متوجه حضور نشخوارهای ذهنی شدید کمی درنگ کنید و به افکارتان بگویید که الان وقت ندارید؛ مثلا راس ساعت 10 شب به آن ها توجه خواهید کرد این روش باعث می شود به جای این که ذهن کنترل افکار و رفتار شما را به دست بگیرید تحت اختیار و تربیت شما قرار گیرد روش انحراف فکر این روشی است که شما هر گاه در جریان منفی افکار قرار می گیرید آن را متمایل به جاده روشن بینی یا مثبت اندیشی می کنید یعنی اگر ذهن شروع به ارزیابی های منفی در مورد یک رویداد کرد جهت آن را به سوی دست آوردهای مثبتی که می تواند داشته باشد برگردانید جایگزین کردن نقاط روشن به جای نقاط تیره یکی از روش های شناختی است که در زمینه بهبود نشخوار ذهنی به کار برده می شود روش فاجعه انگاری در این روش به بدترین رویدادی که می توانست اتفاق بیوفتد فکر کنید این تکنیک در مورد نشخوارهای ذهنی معطوف به آینده، بسیار موثر است وقتی به بدترین نتیجه فکر کنید کمتر ذهن از آنچه به وقوع خواهد پیوست نگران خواهد بود این روشی پیشگیرانه نیز محسوب می شود که ذهن را برای رویارویی آماده می کند روش نوشتن افکار وقتی افکار را می نویسید یک امر ذهنی را به عینی تبدیل می کنید این فرایند امکان کنترل بیشتر افکار را فراهم می کند. وقتی می نویسید اولین اتفاقی که می افتد این است که تعداد افکاری که ذهنتان را مشغول کرده کمتر از چیزی است که تصور می کردید و در مرحله بعد عینی شدن آن ها باعث می شود آن ها را به بزرگی که قلمداد می کردید نبینید و اغلب این تبدیل ذهن را خود به خود به دنبال راه حل گشتن وا می دارد روش کاریکاتور افکاری منفی ذهنتان را که حول یک اتفاق منفی است تبدیل به یک صحنه کاریکاتوری کنید شخصیت ها و رابطه ها و رویدادها را در قالبی طنز آمیز در ذهنتان یا به صورت نقاشی در یک دفتر به تصویر بکشید. نگاه طنازانه به رویدادها یک راهکار خلاقانه برای خاموش کردن نشخوارهای ذهنی است روش ماموریت جدید خیلی مواقع نشخوارهای ذهنی در اوقاتی که کار مشخصی نداریم ایجاد می شوند هرگاه واگویه های منفی را احساس کردید برای خود یک ماموریت جدید ایجاد کنید مثلا یک کلاس جدی ثبت نام کنید یا با یک دوست برنامه دیدار هماهنگ کنید یا حتی یک فیلم خوب ببینید نشخوارهای ذهنی آزار دهنده تر شده اند استفاده از روش های ذکر شده نیاز به مهارت دارند شما به تنهایی ممکن است تا حدودی و برای مدت کوتاهی بر نشخوارهای ذهنی خود غلبه کنید، اما بعد از مدتی دیگر روش های به کار برده شده اثر خود را از دست داده و افکار آزار دهنده با شدت بیشتری به شما هجوم می آورند علت این امر نامناسب بودن روش ها نیست، چرا که بسیاری از متخصصان از همین تکنیک ها در درمان هایشان استفاده می کنند استفاده از این تکنیک ها در کنار مشاوره روانشناسی به شما کمک می کند تا بتوانید به طور موثر از روش های علمی برای رسیدن به آرامش ذهنی استفاده کنید *0*0*0*0*0*0*0* منبع:هنر زندگی
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ اول از همع تولد شیخ الاشیاخ خنگولستانو تبریک میگم یا شیخ ان شاءالله که سالهای سال به خوشی و شادی و سلامتی زندگی کنین و عمر طولانی و پر برکتی داشته باشین و تک تک لحظات وثانیه های زندگیتون زیبا و مفرح باشه 😁 (البت مفرخ هم خوب بید😅) 💟💟💟💟💟💟💟 مردان متولد تیر👦 متولدین این ماه عموماً با گذشت، خدا ترس و مورد محبت پدر و مادر هستند. اغلب كارشان منظم و پول فراوان بـه دست میآورند. اما بعضاً آنرا در جای غیر ضروری خرج میكنند. آنان دوست و دشمن رابه خوبی تشخیص نمیدهند و گاه گرفتار تهمت میشوند. بطور كلی در زندگی ممكن اسـت گرفتار مشكلات زیاد شوند متولدین این ماه شوخ طبع و دل پاك هستند، اما زبانی تند دارند. هم چنین افرادی مهربان و پرشور و عاشق پیشه هستند. اینان اغلب نشانی بر سینه دارند كه علامت نجابت اسـت. این افراد روی بعضی رنگها حساسیت دارند و بـه صورتی، سرمهاي و گاه قهوهاي علاقه نشان میدهند. بهتر اسـت رابطهشان رابا خویشان قطع نكنند. اینان فرزند زیاد خواهند داشت . متولدین این ماه اغلب بیمار میشوند و بیشتر از ناحیه پا آسیب میبینند. چیزهی گرم و تر برای آنان نافع اسـت. اگر از سن 5 سالگی بگذرند، عمر طبیعی و گاه طولانی خواهند داشت روزهای یكشنبه و چهارشنبه برای آنان خوش یمن اسـت @~@~@~@~@~@ زنان متولد تیر👧 متولدین این ماه عموماً دارای قدی متوسط و بعضاً بلند بالا، سرخ رو، نیك سیرت و پاكدامن، صبور كمی حسور هستند. دروغ و حرام با انها سازگار نیست. ین زنان بعضاً در زندگی با مشكل و مصیبتی مواجه میشوند كهجز صبر و تحمل و توسل بـه خداوند، چارهاي ندارند. اینان اغلب با چهار خطر در زندگی مواجه میشوند باید از آتش دوری كنند. این زنان بهتر اسـت مراقب گفتار خود باشند تا گرفتار مشكل نشوند. در عین حال هرگاه غمگین شوند و یا با مشكلی مواجه گردند، بهتر اسـت ذكر خدا بگویند تا از غم و مشكلات رهایی یابند. این زنان در روی یكی از اعضاء بدن، نشانی دارند كه آنان را نزد دیگران عزیز میكند ..♥♥.................. یه چیه کوچولو تو پرانتز بگم که این پست صرفا جنبه فان داره😉🌸🌸 و در آخر این که تیر ماهیا تولدتون مبارررککک 🎉🎈🎉🎈🎀🎀🎁🎊🎊🎆🎇✨ *!^^!^^^^!^^!*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ هرگاه از دست کسی ناراحت و یا خشمگین شدید این قوانین فردی شماست که ناراحتتان کرده است *نہ رفتـــار طرف مقابـــــل..*
سالها پیش پسربچه ی فقیری ازجلوی یه مغازه ی میوه فروشی رد میشد که بطور اتفاقی چشمش به میوه های داخل مغازه افتاد صاحب مغازه که پسرک را تو اون حال دید دلش سوخت و رفت یه سیب ازروی میوه ها برداشت و داد به پسربچه پسربچه باولع زیاد سیب رابه دهانش برددو خواست یه گازمحکم به سیب بزند که یه فکری به ذهنش خطورکرد اون باخودش گفت بهتره این سیب را ببرم دم یه مغازه ی دیگه و با دوتا سیب کوچکتر عوض کنم و این کارا انجام داد و بعد یکی از سیبها را خورد و اون یکی راهم به یه نفر فروخت و باپولش دوباره دوتا سیب خرید و این کار را اینقدر انجام داد تا اینکه تونست یه مقدار پول جمع کنه وبعدش با این پول ها دیگه برای خرید سیب سراغ میوه فروش نمیرفت و مستقیمأ از جایی که میوه فروش میوه تهیه میکرد میوه میخرید چندسال گذشت و حالا دیگه اون پسرک بزرگترشده بود و با این کارش موفق شده بود مغازه ای دست و پا کنه و کم کم بااین مغازه اوضاع مالیش خوب شده بود اون جوان دیگه به این پول ها راضی نمیشد و سعی کرد برای خودش یه کار دیگه ای دست و پا کنه وباهمین هدف یه شرکت کوچیک تولید قطعات الکترونیک دست وپا کرد و چند نفر را هم سرکار گذاشت چندسالی گذشت واون شرکتش را گسترش داد و بجای چند نفر، چندین هزار نفر رو استخدام کردو بجای تولید قطعات شروع به ساخت موبایل و لب تاب کرد و موفق به تولید بزرگترین و باکیفیت ترین موبایلهای دنیا شد اون شخص کسی نبود بجز "استیوجابز" مالک معتبرترین برند موبایل و لب تاب دنیا اپل اون توی یه مصاحبه گفته علت اینکه شکل مارک جنسهای من عکسه سیبه ، به این دلیله که یادم نره کی بودم و هرگاه خواستم مغرور بشم گذشته م رو بادیدن این سیب به یاد بیارم ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ شبی پسرکوچکی یک برگه صورتحساب به مادرش داد که درآن چنین نوشته بود بابت کارنامه ی قبولی ۶٠٠٠ تومان بابت تمیزکردن اتاقم ٢٠٠٠ تومان بابت خریدکردن برای شما ٢٠٠٠ تومان جمع کل بدهکاری شما ١٠ تومان است مادرکمی خاطر خود را مرور کرد گفت بابت ٩ ماه بارداری که دروجودم رشد کردی هیچ بابت تمام زحماتی که دراین چندسال برای تو کشیدم تابزرگ شوی هیچ بابت شب هایی که به بالینت نشستم و از تو پرستاری کردم هیچ بابت غذا نظافت تواسباب بازی هایت هیچ و اگرتمامی این راجمع بزنی خواهی دید هزینه عشق واقعی من به توهیچ است وقتی پسرک این را شنید با چشمانی اشک آلود گفت مادرم دوستت دارم و آن گاه قلم را برداشت و پشت صورتحساب نوشت قبلا به طور کامل پرداخت شده است ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ※ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ كه※ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺻﺪﺍﯾﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﺵ※ ﺑﺒﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮎ ﺑﻘﻠﻪ ﻋﮑﺴﻢ ﺭﺑﺎﻧﻪ ﻣﺸﮑﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺟﻠﻮﺷﻢ ﺧﺮﻣﺎ ﻭ ﺣﻠﻮﺍ ※ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮎ ﻣﻦ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﭙﻮﺷﻢ ﻭ ﺭﻓﻘﺎ ﻣﺸﮑﯽ ※ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻭﺭﻓﻘﺎﺑﮕﻦ ﺟﺎﺵ ﺧﺎﻟﯿﻪ ※ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻥ ﺳﻨﮓﻗﺒﺮﻡ ※ ﺩﺳﺘﺖ ﻭﺑﺰﺍﺭﺭﻭﯾﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺍﺭﺍﻣﻢ ﻣﯿﮑﻨﺪ ※ ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺍﺷﮏ ﻧﺮﯾﺰﯼ※ ﻃﺎﻗﺖ ﺍﺷﮑﺎﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﺭﻡ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﻧﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ یک ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺣﺶ ﺭا ﭘﺨﺶ می کرد نشاﻥ مى داد یک ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺤﻘﻖ تعدادى ﻻﺷﻪ ﻣﺮﻍ ﺭا ﺩﺍﺧﻞ ﺗﻮﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩند ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ۱۰-۲۰ ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩند ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ یک ﺭﻭﺑﺎﻩ آﻣﺪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ یک ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻻﺷﻪ ﻯ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ؛ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﺗﯿﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺍلآﻥ مى رود ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎنش را مى آورد ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ یک ﺭوﺑﺎﺕ ﺟﺮﺛﻘﯿﻞ، ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩند ﻭ آﻭﺭﺩند در ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ مخفى اش ﮐﺮﺩند ﻭ ﺑﺎ ﻣﺎﯾﻌﯽ خاص ﺍﺳﭙﺮﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ تا ﺍﺛﺮ ﺑﻮ ﺭا ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ببرند * ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ همان ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ۷-۸ ﺗﺎ ﺭﻭﺑﺎﻩ دیگر آمدند ﺳﺮ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺍﻭﻝ ، ﻫﺮچه ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭا ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩند؛ ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺮﺩند ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ آن ۷-۸ ﺗﺎ ﺭفتند ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺸﺘﻦ ﮐﺮﺩ ﺟﺎلب ﺍین ﺑﻮﺩ ﮐﻪ مدام ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﺮش را ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﮐﻪ ﺩاشتند ﺩﻭﺭ مى شدند ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿد محققین ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﻢ ﮐﻤﯽ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩند ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺩﻳﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ؛ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺑﺎ ﺩﻧﺪاﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﻢ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ آمدند ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ هماﻥ ﮐﺎﺭ ﺭا ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩند ﻭ ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺳﻮﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ و بوى مرغها را با اسپرى پاک کردند ﺭﻭﺑﺎه ها ﻭﻗﺘﯽ دوباره ﺭﺳﯿﺪند ﻫﺮچه ﮔﻮﺩﺍﻟﻬﺎ ﺭا گشتند ﻭ ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪند، ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﺭا نشان ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩیگر ﺟﺴﺖ ﻭ ﺟﻮ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ماﻧﺪ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ای ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭼﮏ ﮐﺮﺩند، ﺩﯾﺪند ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺮﺩﻩ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻻﺷﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮑﯽ ﺑﺮﺩند ﻭ ﮐﻠﯽ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩند ﺩﯾﺪند ﺩﻗﯿﻘﺎً ﻋﮑﺴﻬﺎ ﻭ آﺯﻣﺎﯾﺸﺎﺕ نشاﻥ مى دهد ﺍﯾﻦ ﺣﯿﻮاﻥ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﯾﮏ ﺷﻮﮎ ﻋﺼﺒﯽ، ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ است ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ مى کند ﺻﺪﺍﻗﺘﺶ ﺑﯿﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ، ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯿﺰند ﻭ ﻣﯿﻤﯿﺮد ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﻤﯿﺮد ﻭ ﭼﻘﺪﺭ زیادند کسانی که می آیند ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﺯباﻥ مى آورند ﺑﻌﺪ ﺟﺎلب اینکه ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﻭغ هایشان آﺷﮑﺎﺭ مى شود ، ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮوند ﻭ ﺍﺻﻼً ﺧﻢ ﺑﻪ ابرﻭ نمى آورند ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺎک تر ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ، ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﭼﻘﺪﺭ زشت است ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮسد ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺍﺯ او ﺩﺭ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﭘﯿﺸﯽ ﺑﮕﯿﺮند ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت از میون شما خانوم ها و آقایون ، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه یه آدم پولدار و موفق؟ همه دست بلند کردند مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد با سه تا از رفیق های دوره تحصیل، یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار اما هنوز یه سال نشده، طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم رفیق اولم از تیم جدا شد و رفت دنبال درسش ولی من با اون دو تا رفیق، به راهم ادامه دادم اینبار یه ایده رو به مرحله تولید رسوندیم ، اما بازار تقاضا جواب نداد و ورشکست شدیم این دفعه دویست میلیون! رفیق دوم هم از ما جدا شدو رفت پی کارش من موندم و رفیق سوم بعد از مدتی با همین رفیق سوم، شرکت جدید حمل و نقل راه انداختیم، اما چیزی نگذشت که شکست خوردیم این بار حجم ضررهای ما به نیم میلیارد رسید رفیق سوم مستاصل شد و رفت پی شغل کارمندیش توی این گیرودار، با همسرم تجارت جدیدی رو راه انداختیم و کارمون تا صادرات کالا هم رشد کرد اوضاع خوب بود و ما به سوددهی رسیدیم اما یهو توی یه تصادف لعنتی، همسرمو از دست دادم همه چی بهم ریخت و تعادل مالیمو از دست دادم شرکت افتاد توی چاله ورشکستگی با دو میلیارد بدهی ؛ شکست پشت شکست مدتی بعد پسر کوچیکم بخاطر تومور مغزی فوت کرد چند سال بعد، ازدواج دوم داشتم که به طلاق فوری منجر شد بالاخره در مرز پنجاه و هفت سالگی، با پسر بزرگم شرکت جدیدی زدیم با محصول جدید اولش تقاضا خوب بود اما با واردات بی رویه نمونه جنس ما، محصولمون افت فروش پیدا کرد و باز ورشکست شدیم هفت سال حبس رو بخاطر درگیری با طلبکارهای دولتی و خصوصی گذروندم و اموالمون همش مصادره شد! شکست ها باهام بودند و منم هنوز بودم به محض رهایی از حبس، باز کار جدیدی رو استارت زدیم و این بار موفق شدیم شرکتمون افتاد توی درآمد و وضعمون خوب شد من به سرعت و با یه رشد عالی، از چاله بدهی ها دراومدم. الان شرکت من ده شرکت وابسته داره و شده یه هلدینگ بزرگ، اونم با ده هزار پرسنل مرد میلیاردر بعد از رسیدن به این قسمت از حرف هاش از حضار پرسید همونطور که شنیدید ، من برای رسیدن به این مرحله از زندگی، تاوان دادم ؛ عذاب کشیدم آیا کسی حاضر هست بازم مسیر منو طی کنه؟ هیچ کس دستشو بلند نکرد مرد میلیاردر خنده بلندی کرد و سپس با گفتن یه جمله از پشت تریبون اومد پائین خیلی هاتون دوست دارید الان جای من باشید اما حاضر به طی کردن مسیر سختی نیستید که من طی کردم نیستید
اشتباهاتم را دوست دارم! آنها همان تصمیماتی هستند که خودم گرفته ام! و نتیجه اش را هرچه باشد می پذیرم! ... اشتباهاتم را بگردن کسی نمی اندازم! می پذیرم که انسانم و اشتباه می کنم! نه فرشته ام و نه شیطان! و نه انسان کامل! تازنده ام ... برای انتخاب راه درست فرصت هست ... وقتی زمین می خورم ... بلند میشوم ... خودم را می تکانم ... و ادامه می دهم ... اشتباهاتم را دوست دارم! ... آنها حباب شیشه ای غرورم را می شکنند! هرزمان به اشتباهاتم پی بردم بزرگتر شدم! اشتباهاتم را دوست دارم! ... آنها گرانترین تجربه هایم هستند چراکه برایشان هزینه گزافی پرداخته ام......!!!
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم