♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ تو را نمی دانم اما من دلم روشن است به تمام اتفاقات خوب در راه مانده به تمام روز های شیرین نیامده به لبخندی که یک روز بر دلمان می نشیند به اجابت شدن دعایمان به برآورده شدن آرزو هامان به محو شدن غم های دیرینه مان من دلم روشن است روزی از راه می رسد و ما برای یک روز هم که شده آنچنان که باید زندگی می کنیم من دلم روشن است
خب توی مطلب قبلی در مورد یهودی ها و هدفی که گذاشتن برای حکومت به جهان براتون یک مقداری صحبت کردم تو مطلب قبلی بیشتر در مورد فراماسونرا ، که یک گروه از این یهودی های فعال هستند بیشتر بحث کردیم و خیلی هم قدرتمندن در حال حاضر و خودشون رو فراماسونر یا سازنده میگن و اینترنت و رسانه و هر چیزی که جهانی بشه اینا یه دستی داخلش دارند مثلن ، بازی هایی که قدرت گرفتند ، مسنجر هایی که فراگیر شدن و هر چیزی که جنبه ی جهانی پیدا کرده رو این فرقه ی فراماسونرا داخلش دست دارند و جالبیش اینه که خیلی ها فکر میکنن که این فراماسونرا جدیدا شکل گرفتن و پیشینه ندارند درصورتی کاملن اشتباهه این فراماسونرا از زمانی که یهودیا بودن اینا هم بودن یعنی شما فکر کن یارو با شتر و الاغ بوده ولی فراماسونر بوده و خیلی از بزرگترین سازه های جهان رو همین فراماسونرا ساختن اینا رو میگم که دست کم گرفته نشن و فکر کنید که هیچ پیشینه ندارند خب حالا میخوایم تو این مطلب برگردیم به قدیم و بیایم جلو ببینیم کجاها با این یهودی ها و فراماسونر ها درگیر بودیم و دست و پنجه نرم کردیم میدونیم که یکی از قدرت های جهانی در زمان های قدیم ایران بوده و بزرگ ترین حکومت ها دست ایرانی ها بوده پس صد در صد باید سرو کله ی فراماسونرا و یهودی هم باشه ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خب کوروش بعد از به قدرت رسیدن تقریبا یه حکومت جهانی تشکیل داد که سر تا سره بیشتر نقاط جهان رو دربر گرفته بود در زمان حکومت کورش یکی از وزیران دربار به اسم مردخای یهودی بود و تونسته بود نفوذ کنه به امور حکومتی و این مردخای یه برادر زاده داره به اسم اِستر استر کم سن و ساله و خشیار پسره کورش هم کودکه هنوز ولی با سیاست خاص مردخای اِستر رو میزاره به عنوان کسی که شب ها برای خشایار قصه و داستان بگه از پشت یه پرده ی حریر و خشایار شاه دوران کودکیش رو با صدای اِستر میگذرونه خشایار شاه بزرگ میشه و به حکومت میرسه ، طبق رسوم قدیم بعد از گذشت یه مدت از تاج گذاری هر ساله جشن سالروز تاجگذاری میگرفتن و شراب میخوردند درباریان و جشن میگرفتن و بزن و بکوب خشایار شاه وسط جشن تو حالت مستی میبینه همسرش به نام وَشتی نیست و به یه نفر میسپاره که بره بگه این وَشتی بیادش وَشتی میدونسته که چون درباریان اکثرن مستن و حالت طبیعی نداره تو حالت مستی ممکنه بی حرمتی بش بشه و ازین لحاظ رد میکنه و میگه من نمیام بعد درباریا میگن که اینو بیارش وگرنه اگه زنامون بفهمن و این رسم باب بشه که سر پیچی بشه از شوهرا بدبخت میشیم برا همین خشایار شاه به وَشتی میگه که یا برمیداری میای یا از قصر اخراجت میکنم البته تو چند تا مورد تاریخی نوشته که از وَشتی خواسته که لخت بشه و به جشن بیاد ولی خب به هر حال ، وشتی قبول نمیکنه و قصر رو ترک میکنه یا بعضی جاها نوشتن که دستور میده وَشتی رو بکشنش خشایار شاه چند روز بعدش ، پشیمون میشه از اینکه وَشتی رو اخراج کرده از قصر و میفرسته که برن دنبالش ولی خو دیگه دیر شده بود ؛ وَشتی ول کرده بود رفته بود ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چند روزی میگذره قصر و دربار بدون ملکه مونده بود این مشاوران و وزیرا گفتن که بهتره زیبا ترین دخترا رو از سر تا سره سرزمین های حکومتی بیاریم تا از بین اونا ملکه ی جدید رو انتخاب کنیم و برقصیم و خوشحالی کنیم و قرار هم به همین شد شروع کردن سر تا سره حکومت زیبا ترین دختران رو به عنوان گزینه ایی برای ملکه شدن جمع کردن این وسط ، مردخای با پارتی بازی برادر زادشو میاره جز گذینه ها ولی خب از لحاظ زیبایی خیلی بر تر از بقیه نبوده و تو نگاه اول از دید خشایار شاه رد میشه ولی به یه حرکت تروریستی شروع میکنه به حرف زدن و تا حرف میزنه ، تموم پیشینه ی کودکی خشایار شاه زنده میشه و باعث میشه که استر به دل خشایار بشینه خشایار شاه استر رو به عنوان ملکه میپسنده این اِستر و مردخای خودشونو لو نداده بودن که یهودی اند و شروع کردن یکی یکی یهودی ها رو توی اورگان های دولتی سره کار گذاشتن و قدرت دادن این وسط خشایار شاه یه وزیر یا مشاور داشت به اسم هامان که برترین وزیر خشایار شاه بوده دوهزاریش میوفته که یه کاسه ایی زیر نیم کاسس میگه خشی جون این کثافتا یهودی اند دارند میرینن تو مملکت حواست هست ؟؟ بعد از خشایار شاه میخواد که این یهودیا رو پرت کنه بیرون از مملکت این استر خبر دار میشه ؛ میگه ای ریدم تو این زندگی حالا چه کنم چه نکنم میاد و خشایارو مست مستش میکنه بعد دستور قتل هامان و پسرهاش و کشتار ایرانی ها رو صادر میکنه و حدود هفتاد و پنج هزار ایرانی رو در روز سیزده فروردین قتل عام میکنن تو خونه هاشون و علت اینکه سیزده بدر میرن بیرون تو دل طبیعت اینه که اونایی زنده موندن که به طبیعت پناه بردند و میگن که حدود ده دوازده تا نژاد اصیل ایرانی کاملن از بین رفت فکر کن مثلن الان اگه بودن سه چهار مدل لر داشتیم سه چهار مدل ترک داشتیم نژادای عجیب غریب دیگه و بعد خشایار شاه پرتشون میکنه بیرون یهودی ها رو وقتی که حالش جا میاد و دقیقا همین یهودیا روز سیزده فروردین جشنی دارند به اسمه عید پوریم _ عید ایرانی کشی (Purim) و داخل این جشنشون اونقدر مست میکنن که نتونن راه برن و شروع میکنن به خوندن کتاب اِستر و به اسم هامان که میرسند هو میکشند و ساز میزنن و مسخره میکنن و مجسمه هایی به شکل هامان میسازند و آتیشش میزنند و اینکه الان میگن یهودی ها فلسطین رو اشغال کردند برای اینه که از سرزمینشون رونده شدن و آواره بودند مقبره استر و مردخای هم توی ایرانه توی شهر همدان من خودم دو سال دانشجوییم اونجا بودم ، ملت فکر میکردن زیارتگاهه *vakh_vakh* *vakh_vakh* :khak: :khak: این شد پایه ی دشمنی ایران و یهودی بزارید چنتا عکسم بیارم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ♦♦---------------♦♦ خب بیایم جلو تر چندین سال بعد اسلام شروع میکنه به قدرت گرفتن یهودی ها پخش و پلا میشن تو جاهای مختلف عربستان و فلسطین ، اینور و اونور رابطه ی اسلام و یهودی ها خوب بوده اول چون حضرت محمد پیامبر مهربانی بود و هیچ وقت با هیچ فرقه ایی و مذهبی دشمنی نداشت باشون داد و ستد میکردن و زن میگرفتن و اینا میگذره تا یکی از جنگ ها به اسم جنگ خندق بزارید نقشه ی جنگ رو بیارم و موقعیت جغرافیایی جنگ رو متوجه بشید حضرت محمد قبل از اینکه جنگش رو با قریش و دشمنان اسلام شروع کنه میاد پیش رهبره یهودی ها که یه قلعه داشتن و به بنی قریظه معروفن و قرار شد که دره قلعه که بین دو تا کوه قرار گرفته رو باز نکنن که از پشت حمله بشون نشه یهودی ها قول دادن که در های قلعه رو باز نکنن بعد میدونیم که نقشه ی این جنگ رو سلمان فارسی کشید و دستور داد خندق بکنن و آب بریزن داخلش و نیزه بچینن داخلش که کسی نتونه رد بشه خب تو این حالت مردهای جنگی رو میارن سمت خندق و جلوی میدون و زن و بچه و پیر زن و پیر مردا رو بیارن عقب یعنی سمتی که یهودیا قول دادن دره قلعه رو باز نکنن خلاصه جنگ شروع میشه ، قریش و اعراب دشمن میبینن نمیشه رد شد و تنها کسی که از خندق تونست رد بشه عمرو بن عبدود بوده که هیچ کسی جرات نمیکنه باش بجنگه حضرت علی داوطلب میشه و حضرت محمد میپرسه غیر از علی کسی دیگه نیست چند بار میپرسه کسی حاضر نمیشه حضرت علی میره برای جنگ حضرت علی اول بش میگه تو رو دعوت میکنم به دین حضرت محمد گفت قبول نمیکنم بار دوم بش گفت که دست کم برو و از جنگ با حضرت محمد دست بردار بازم قبول نمیکنه دفعه سوم بش میگه پس بیا با من مبارزه کن چون حضرت علی خیلی جوان بوده مسخرش میکنه عمربن عبدود بعد مبارزه میکنن حضرت علی شمشیر به پاش میزنه و میوفته حضرت علی میره که خلاصش کنه عمربن عبدوَد اب دهن مبپاشه به حضرت علی حضرت علی ولش میکنه ، که مبادا بخاطر خشم اونو بکشه نه برای رضای خدا دوباره مبارزه میکنه شکستش میده و این بار سریع خلاصش میکنه مشرکین که میبینن فایده نداره میرن از راه یهودی ها بیان داخل یهودیا زیر قولشون میزنن از پشت حمله میکنن خیلی از زن ها و بچه ها و مبارزین رو میکشن و تلفات زیادی میزنن بخاطر اینکه قافل گیر میشن ولی پیروز میشن مسلمونا بعد که کارشون با مشرکین تموم میشه میان قلعه رو محاصره میکنن مسلمونا دره قلعه رو بسته بودن یهودی ها بعد چند روز که اب و غذا به روشون بسته شده بود مجبور میشن تسلیم بشن حضرت محمد و مسلمونا میان تو قلعه میان سراغ رهبره یهودیا میگن تو مگه قول ندادی خیانت نکنی ؟؟؟ چرا پس خیانت کردی دوست داری جزای خیانتت رو به مذهب اسلام بدیم یا به مذهب یهود رهبر یهودی ها میگه به مذهب یهود مجازات کنن گفت در مذهب شما مجازات خیانت چیه گفت مردان جنگی رو سر میزنن و زن و فرزندان به اسارت گرفته میشن و از کشورشون رانده میشن یکی از شبهه هایی که به حضرت علی وارد میکنن اینه میگن که حضرت علی یهودیا رو الکی الکی سر میزنه ولی داستان اصلیش این بوده خلاصه هیچ کسی داوطلب نمیشه برای این کار ؛ حضرت علی برای انجام این امر که قانون خوده یهودیا بوده حاظر میشه و تموم مردان جنگیه این قبیله رو سر میزنه و زن و بچه ها به اسارت میرن و مابقی از قلعه و شهرشون رانده میشن خب این هم شد دلیل دشمنیه یهود با اسلام و مخصوصا حضرت علی علیه السلام که میشه دقیقا دین شیعه ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ دوباره میایم جلو تر میرسیم به جنگ جهانی دوم فکر کنم که آلمان شدیدا قدرت گرفته دوباره این یهودیا گفتن که بریم حالا که داره قدرت میگیره و احتمالا جهانی میشه مام باشیم ولی ای دل قافل هیتلر ، هدفش از بین بردن کامل یهودی هاس چون به نظرش پست ترین نژاد روی زمینه شروع میکنه کشتار یهودیا پدرشون رو در میاره این رو گفتم که یه چیز رو بگم یهودیا بخاطر کشتاری که هیتلر انجام داده میگه هلوکاست و نسل کشی انجام شده و ادعای حقوق داره ولی هر ساله خودشون دقیقا نسل کشی که در ایران کردند رو جشن میگیرند این هم داستان دشمنیه یهودها با ایران و شیعه
*********◄►********* اگر داشته های زندگی خودرا شمارش کنید مجالی برای شمارش نداشته های زندگی خود نخواهید یافت *********◄►*********
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ کاش میشد بچگی را زنده کرد کودکی شد،کودکانه گریه کرد شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود آن قیامت، که دمی بیش نبود فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟ کاش میشد ، بچگانه خنده کرد ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ناشناس
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنيم غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنيم کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنيم عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود ما به این دنیای فانی زود عادت می کنيم ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنيم؟ کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم؟ من به این مصرع یقین دارم که روزی میرسد سوره ای از عشق را با هم قرائت می کنیم.. ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ شیخ بهایی
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم