○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
یه قانونی هست که میگه دیدن زیبایی ها و امکانات جهان، بذر خواسته ها و آرزوها رو در وجودت میکاره
بعد بذر به وسیله باورهات رشد میکنه
اگر اون باورها به اندازه کافی درباره ی اون خواسته
خالص (هماهنگ) باشن؛ اون خواسته، جزئی از تجربه زندگی شما می شه
حالا زمانی که خودت رو در مواجه با زیبایی های جهان قرار میدی صرفاً دونستن این که آدمهای زیادی همین حالا در حال تجربه ی آرزوهای من هستند ناخودآگاه، بذر امکان پذیری اون آرزو رو در ذهنت میکاره
و روندی نامرئی در ذهنت شروع به رشد میکنه
و ذهنت رو برای داشتنش متقاعد میکنه
حالا اگه آگاهانه، به این روند ناخودآگاه قدرت بدی
یعنی هرچه بتوانی ذهنت رو با ورودی های هماهنگ با آن خواسته و شواهد و مدارک امکان پذیربودنِ “داشتن آن خواسته” احاطه کنی-
اون روند نامرئی که در وجودت برای خلق آن خواسته شکل گرفته، تغذیه می شه
و به درجه خلوص فرکانسیِ بیشتری درباره اون خواسته می رسی
و طبق قانون خداوند، به سمت ایده ها و راهکارهایی هدایت می شی که شما رو به اون خواسته می رسونه
یعنی همزمان که با زیبایی ها، نعمت ها و امکانات جهان مواجه می شی
و آدم های زیادی رو می بینی که همین حالا در حال استفاده از اون امکانات هستند، ذهنت متمایل به این سمت می شه که شما هم می تونی اون خواسته رو داشته باشی پس با خواسته ات هم مدار شو؛
و به کمک تبدیل فرکانس حسرت به فرکانس تحسین و تبدیل فرکانس نیازمندی به فرکانس سپاس گزاری و… و در یک کلام تبدیل ترمز به گاز، جلو برو
اون وقته که جهان راهی نداره جز آنکه به وسیله
تفاوت دو جنس رو از اینجا بفهمید که
دخترا دو ماه قبل از سال تحصیلی جدید لوازم تحریرشون آمادس
ولی پسرا سه هفته بعد از شروع مهر تازه یادشون میاد حتی کتاباشونو نگرفتن
حلول ماه مهر
ماه اتمام خوابهای رویایی
شب بیداری های طولانی
بخور بخواب و بیکاری
گشت و گزار و عیاشی
بر شما خجستگان عزیزتر از جان، تبریک و تسلیت باد
با نهایت تأثر و تأسف، پایان سه ماه تعطیلی
عشق و حال و فرا رسیدن ماه مهر و بازگشایی مدارس و دانشگاه ها رو
خدمت تمامی دانش آموزان و دانشجویان تسلیت عرض می کنم
یادش بخیر ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻮﺩ و ﻫﻤﻪ ﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺟﺰ ﻣﻦ
ﺭﻓﺘﻢ ﭘﯿﺶ ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺘﻢ آﻗﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯿﻢ ؟؟؟
ﯾﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻣﻨﮕُﻼﺯیسازیوم ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻮﺩﻡ
با بازگشایی مدارس
در تمامی خانه ها
مامان میشه فردا مدرسه نرم؟
باز آمد بوی ماه مدرسه
حالا واويلا ليلي
کتاب داريم خيلي
فیزیک اسيرم کرد
رياضي پيرم کرد
تا صبح بيدار موندم
جغرافیا خوندم
حالا واويلا ديکته
من ميزنم سکته
واويلا هي مشق
من ميکنم يک غش
مبادا روزي امتحاني باشد
نمره ي ما زير يازده اي باشد
حالا واويلا ليلي
بدبخت شديم خيلی
خوشم میاد قشنگ داری با ریتم میخونی 😂
یه جمله میگم به احترامش یه دقیقه سکوت کنید…
غروب ۳۱ شهریور
به یک عید نوروز بلافاصله پس از تابستان نیازمندیم
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته
چشماتونو ببندید و اون لحظه ای رو به خاطر بیارید که آخرین امتحان رو تموم کردید
و برگه رو دادید به مراقب و با یه حس خلاصی دارید میاید سمت خونه
و واسه تابستون نقشه میکشید و هزارتا رویا
هوووووووووی عمو کجایی ؟ جلوی پاتو نگاه کن ؛ فردا باید بری مدرسه
سلام بر بروبچ خنگولستان امیدوارم که حالتون خوب باشع راستش یه انتقادی داشتم درباره ی اون پستی که با عنوان یک دقیقه مطالعه و توسط دوست عزیزمون زینب جان (ملقب به زینب خله) نوشته شده بود شخصی که این متن ها رو انتشار کرده (دکتر هلاکویی) تا حدودی حرف های صحیح و زیبایی زده اما اگه برخی از جملات رو با دقت بخونیم میشه معنی دیگه ای هم برداشت کرد مثلا اون جایی که میگه (روزی که به دخترت یاد دادی تا ازدواج نکرده اون لباسی که دوست داره نپوشه) این جمله نیازمند حروف دیگری هم هست تا تکمیل بشه چون هر لباسی جایی داره و این درست نیست که برای مثال یک دختر خانوم ۱۸ ساله در کشور ایران چون علاقه شدیدی به شلوارک و نیم تنه دارع با اون وضع لباس بیاد توی خیابون این یه مثال کوچیک بود جدا از اون در مورد دکتر هلاکویی این شخص دین ندارن و بی دین هستن خدا رو هم قبول ندارن دوباره ازدواج کردن و هر دوبارهم نتیجه ازدواجشون طلاق بوده متولد شیراز هستن و در حال حاضر در لس آنجلس آمریکا سکونت دارند و مخالف ایران هستن پیروی از حرفای ایشون و پخشش قبل از ویراش اشتباهه اونم به دو دلیل اولی به خاطره مخالفت با ایران و نظامش دومی هم به خاطره این که این شخص حتی نتونسته زندگی شخصی خودش رو اداره کنه پس به کسی که فقط شعار میدع و هیچ کاری نمیکنه نباید خیلی اعتماد کرد ببخشید اگه حرفام طولانی شد من فقط نگران اون نوجوون هایی هستم که اطلاعات کافی ندارن و با اومدن پیشوند دکتر فرهنگ قبل از نام و نام خانوادگی طرف فریب اون شخص رو میخورن بازم معذرت میخوام به خاطره طولانی شدن حرفام بهترین ها رو براتون آرزو میکنم در ضمن به هیچ عنوان قصد توهین به کسی رو ندارم فقط دارم میگم حواستون باشه از کی پیروی میکنید
مهربانی اون نیست که نوزادی به دنیا اومد
هلک و هلک کادو بخرین ببرین واسه نوزاد
مهربونی میتونه
خیلی چیزای دیگه باشه
مهربونی میتونه بچه ی یتیمیو سیر کنه
میتونه لقمه ی نون حلالی باشه سر سفره نیازمندان
بیاید یه قولی به هم بدیم
اگه کاری از دستمون بر میاد
دریغ نکنیم
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
ای که دستت میرسد کاری بکن
*~*****◄►******~*
وقتی موقع سحری مامانم لامپ ها رو روشن میکنه 😐😩😂
o*o*o*o*o*o*o*o
دوست بابام اومده خونمون میگه ماشالله بچتون چقدر بزرگ شده…چند سالشه؟
بابامم میگه نمیدونم خیلی وقته داریمش
|:
منو میگفـت
میفهمـی؟؟؟!خیلی وقته دارنم
:/
@~@~@~@~@~@
يه سري تو خونه ٣روز اعتصاب غذا كردم،روز چهارم خودم رفتم سر ميز شام
مامانم گفت اندازه تو غذا درست نكردم از فردا بيا غذا بخور
o*o*o*o*o*o*o*o
به مامانم میگم عروسی پسرخاله کراوات بزنم یا پاپیون ؟
میگه زنگوله بنداز که موقعی که مست کردی 4 ساعت دنبالت نگردیم
@~@~@~@~@~@
مامانم حالش بد بود گفتم استراحت کن ظرفارو من میشورم گفت تو کونتو بشور نمیخواد ظرفای منو بشوری
تخریب نمیکنه که از ریشه میزنه
o*o*o*o*o*o*o*o
یه روز مامانم داشت کتکم میزد که بابام اومد منو از زیر دمپایی ها کشید بیرون گفت این چه کاریه داری میکنی
منم کلی حال کردمکه یه جا بابام ازم دفاع کرد
که یهو بابام برگشت گفت
«با حیوانات مهربان باشیم »
@~@~@~@~@~@
دلم واسه نسله بعدی میسوزه
با یه مشت پدر بزرگ اَبرو برداشته چیکار میکنن
:///
o*o*o*o*o*o*o*o
همیشه بابام پای تلوزیون خوابش میبره و بمب هم کنارش منفجر کنی بیدار نمیشه ولی کافیه دستت به کنترل تلوزیون بخوره بیدار میشه میگه چرا کانالو عوض کردی داشتم اخبار گوش میدادم
@~@~@~@~@~@
قبلنا مامانم زنگ میزد خونه صداشو عوض میکرد میگفت عزیزم مامانت خونس ؟ما داریم میایم خونتون
و من مجبور میشدم خونه رو تمیز کنم
:|
o*o*o*o*o*o*o*o
توی حموم داشتم باصدای بلند میخوندم
عمر کمه صفا کن،گذشته رو رها کن
یه دفه فشار آب کم شد،گفتم الان من چیکار کنم
بابام داد زد گفت؛
اگه نباشه دریا،به قطره اکتفا کن
://
خود معین هم از کالیفرنیا اومد برا بابام دست زد
:))
@~@~@~@~@~@
الان نبین بچه هارو درحد مدلا خوشگل و خوشتیپ میکنن، زمان ما بابامون همه بچه هارو کچل میکردن
مدرسه ها شبیه معبد شائولین میشد
:))
o*o*o*o*o*o*o*o
ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﻴﮕﻢ ﮔﺸﻨﻤﻪ ﭼﻰ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺑﺨﻮﺭﻡ؟؟؟
ﻣﻴﮕﻪ : ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﻫﺴﺖ، ﺭﻭﻏﻨﻢ ﻫﺴﺖ
☺
ﺑﺮﻭ ﻫﺮ ﭼﻰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﻦ ﺑﺨﻮﺭ
ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ ﻗﺮﻣﻪ ﺳﺒﺰﻯ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﻨﻢ ﻳﺎ ﻓﺴﻨﺠﻮﻥ؟
@~@~@~@~@~@
یبارم مامانم داشت سریال یوسف پیامبر نگاه میکرد
زدم یه شبکه دیگه گفت
استغفرالله پسر فیلم پیامبرو قطع نکن معصیت داره
:///
o*o*o*o*o*o*o*o
اکثرمون همونی شدیم که مامان باباهامون بهمون هشدار داده بودن نشیم
@~@~@~@~@~@
کاش مامانم قبول میکرد وقتی سریالو میبینه تو تکرارش دیگه هیچ اتفاق جدیدی نمیوفته
o*o*o*o*o*o*o*o
به مامانم میگم
اگه یه روز من سکته مغزی کردم اعضای بدن منو اهدا کنید
.
.
.
.
.
.
با مهربونی میگه
پسر گلم تو مغزت کجا بود که بخواد سکته کنه
باید بشینی با هم برای مردنت یه فکر دیگه بکنیم
@~@~@~@~@~@
ناراحت بودم، مامانم اومد گفت ناراحتى؟ گفتم بله، گفت ناراحت نباش و رفت
.
.
.
.
.
پشمای مشاوره هاى دنيا جهت رفع افسردگى ریخت
o*o*o*o*o*o*o*o
مامان بزرگم روزی دو نوبت سریال یوسف رو نگا میکنه
هر بارم گوله گوله اشک میریزه میگه آی امام حسین قربونِ مظلومیتت بشم
@~@~@~@~@~@
هالووین فقط ۹ تماس بی پاسخ از مامان
o*o*o*o*o*o*o*o
مامان بابام تو زندگی قبلیشون قطعا گیره بودن وگرنه این حجم از گیر دادن توجیه ناپذیره
@~@~@~@~@~@
اولین بار که میخواستم بدون خانواده برم مسافرت، انقد مامانم به رفیقم سفارشمو کرده بود که تو جاده هی میزد بغل بهم میگفت سعید جیش نداری؟
o*o*o*o*o*o*o*o
صبح با مامانم دعوام شد عصر آماده شدیم بریم مهمونی به مامانم گفتم این کت بهتره یا اون کت چاهارخونه آبیه؟ گفت آفتابه طلا هم باشه جاش تو توالته 😐
@~@~@~@~@~@
معرفتو از مامانم یاد گرفتم که هرچی شد
باز غذامو اورد تو اتاقمو زد رو شونم گفت بخور زبونت سه متر درازتر شه
:)))
o*o*o*o*o*o*o*o
مامانم از گوگل عکس غذا سرچ میکنه میذاره گروهای همکاراش میگی ببینین چی پختم بعد به ما نون پنیر میده
@~@~@~@~@~@
یه بار با صدای بلند گفتم خدایا یه پول حسابی بده قول میدم به فقرا و نیازمندان کمک کنم
مامانم گفت چرا فکر کردی خدا نباید مستقیم بهشون پولو بده و باید بده به تو ؟
.
.
.
.
.
.
بینهایت دوسش دارم ولی منطقی بودنش گاهی عصبیم میکنه
😂
@~@~@~@~@~@
زندگی خانمها چهار مرحله دارد
.
.
.
.
.
١ - كودكي
٢ - جواني
٣ - اصلاً تكون نخوردي
٤ - چقد خوب موندي
o*o*o*o*o*o*o*o
خخخخخخخ چیست؟
تیکاف پیرمردا به مدت 10 ثانیه قبل از تف کردن
حالا هی تو پیاماتون به جای خنده بنویسید
خخخخخ...خخخخخخخخخخخخخخخخخ😂
@~@~@~@~@~@
به مامانم میگم میخوام تم تولدم سیندرلا باشه ، میگه باشه پس من و خواهرت میریم مهمونی تو خونه رو تمیز کن
o*o*o*o*o*o*o*o
اگه دیدین یه مرد سینشو سپر کرده, سرشو بالا گرفته و زبونش رو در اورده تعجب نکنید
اتفاق مهمی نیفتاده; داره زیپ شلوارشو میکشه بالا
آخرین بارتون باشه دخترا رو موقع ریمل زدن مسخره میکنیدااا
😡
@~@~@~@~@~@
*righ_khand* شاد باشید *righ_khand*
* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *
دلم در دست او گير است
خودم از دست او دلگير
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
هر کس در راه حل مشکل برادر ایمانی خود تلاش نماید چنان است
که نه هزار سال خدا را عبادت کرده در حالی که روزها را روزه گرفته و شبها را به عبادت گذرانیده باشد
تراز : حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی در بازار تهران جنب مسجد جامع ، غذافروشی داشت
او از بزرگان و عرفای تهران و از عزیزترین و نزدیکترین دوستان شیخ رجبعلی خیاط بود
روزی مرشد چلویی برای دیدن شیخ نزد وی رفته بود، در این حال شیخ از کسب و کار وی میپرسد ، حاج مرشد اظهار تاسف میکند و از فروش کم و بی رونقی نالیده و به شیخ چنین میگوید
غذاخوری دیگر رونق سابق را ندارد
شیخ به او میگوید
هیچ میدانی که دلیلش چیست؟
مستمندان را از درب مغازه ات میرانی و توقع برکت داری؟
مرشد تعجب میکند و میث گوید من نه تنها کسی را رد نمیکنم حتی به بچه هایی که برای صاحب کارشان غذا میگیرند کباب رایگان میدهم
مرشد به مغازهع رفت و پیگیر شد و متوجه گردید سیدی که بارها به دلیل نداشتن پول، غذای رایگان میگرفته را چند روز قبل شاگردان مغازه بیرون کرده اند که غذای مفت یک بار، دوبار... وی ناراحت شد و رفت
مرشد گشت و سید را پیدا کرد و به او ملاطفت فراوان نمود
کم کم وضع درآمد تغییر کرد
مرشد از آن به بعد به هر کس که بی پول بود غذای رایگان میداد و تابلویی نوشت به این مضمون
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم