♥♥.♥♥♥.♥♥♥
گاهی آدم نیاز دارد نفهمد
نیاز دارد میانِ کوچه های علی چپ ، لِی لِی بازی کند
نیاز دارد بستنی قیفی بخرد ، و بدون مراعات و ترس از قضاوت ها ، لیس بزند
یا گاهی روی جدول های کنار خیابان راه برود ،آدم نیاز دارد گاهی سر به هوا باشد ، بلند بلند بخندد
تا بغضش گرفت ؛ بزند زیرِ گریه و با مُشتَش پلک های خیسش را پاک کند ، درست شبیه کودکی اش
آدم است دیگر ! آمده تا برای خودش زندگی کند ، نه مردم
من نمی دانم ... کی می خواهیم یاد بگیریم آرمان هایمان را به این و آن تحمیل نکنیم ؟!؟
هرکس باید خودش باشد
دست از سرِ دیگران و زندگی شان برداریم
آنقدر حواسمان به رفتارهای این و آن بود
که یادمان رفت خودمان زندگی کنیم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
میگفت دوستت دارم
اما مرا یادش میرفت
میگفت دوستت دارم
اما شب ها بی شب بخیر میخوابید
میگفت دوستت دارم
اما مکالمه هایمان را زود خاتمه میداد
میگفت دوستت دارم
و من ، روزی
میانِ همه ی گفتن هایش رفتم
تا ثابت کنم
گاهی حرف زدن لازم نیست
فقط باید ثابت کرد حرفی را که نمیشود به زبان آورد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
گاهی دلم کوفت میخواهد
از همان هایی که در میانِ شوخی های گاه و بیگاهم نثارم میکردی
از جنسِ همان هایی که از هزار هزار دوستَت دارم شیرین تر و دلچسب تر بود
از همان کوفهایی که وقتی از دهانت بیرون می آمد ؛ شهدُ عسلش غرق میکرد دلم را
گاهی دلم کوفت میخواد
... از همان هایی
*♥♥♥♥*♥♥♥♥*
مادرا دامانِ تو , دارالقرارِ آرزو
لاله زارِ عشقِ تو , اوجِ بهارِ آرزو
پا به پا بردی مرا , تا کودکی پویا شدم
بر سرِ نخلِ امیدی : برگ و بارِ آرزو
بر زبانم , واژه ها را یک به یک کردی عطا
تا شدی از لطفِ حق : آموزگارِ آرزو
در میانِ راهِ نا هموارِ گیتی , بی امان
یاری و هم یاوری , هم غمگسارِ آرزو
جنّت و مینو , به زیرِ پایِ تو مأوا گرفت
جای پایِ تو بُوَد , در انتظارِِ آرزو
دستهایت , قلّه یِ ایمان و آمال و امید
خاکِ پایت , توتیا در انحصارِ آرزو
مادری امّا فرشته , خانه ات رویِ زمین
گلعذاری , گلعذاری , گلعذارِ آرزو
ای عظیم : انوارِ این گوهر بُوَد تا روزِ حشر
نیّرِ شمس و قمر , در شامِ تارِ آرزو
عشقِ فرزندان به مادر , عشقِ مادر همچنین
هدیه ایست از رحمتِ بنیانگذارِ آرزو
*♥♥♥♥*♥♥♥♥*
عبدالعظیم عربی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
من در میانِ دستهایت لانه ای دارم
در لابلای چشمهایت خانه ای دارم
هر شب میانِ شعرهایم حاضری ای عشق
در خلوتِ شبهای خود افسانه ای دارم
رفتی ولی من همچنان با یادِ تو اینجا
در بینِ اشعارِ خودم دیوانه ای دارم
پر کرده دنیای مرا عطر نفسهایت
دیگر فراموشم شده کاشانه ای دارم
راهِ فراری نیست از این رنجِ بی پایان
تا روزِ محشر، هق هقِ مردانه ای دارم
آنقدر مستِ یادِ تو هستم که مدتهاست
کنجِ خیابانِ دلم میخانه ای دارم
هر چند بعد از تو بریدم از همه دنیا
اما میانِ پیله ام پروانه ای دارم
من با توأم، تو با منی، هر ثانیه، هر روز
من در میانِ چشمهایت خانه ای دارم
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
* ناشناس *