*********◄►********* هر موقع فکر کردی، خیلی سخت شده هر موقع فکر کردی، راهو گم کردی هر موقع فکر کردی، دیگه از پسش برنمیای هر موقع فکر کردی، دیگه نمیتونی ادامه بدی و این راند، رانده آخرته یه قایق کوچولو برای خودت درست کن گوشه اتاقت بذار و بشین داخلش و چشماتو ببند تو ناخدا نیستی که هستی؟ فقط بشین سمت همون ستاره صبح ناخدا رو صدا کن...کدوم قایق؟ همون پارچه تمیز و خوشبویی که بعضیامون بهش میگیم سجاده... تو هر چی دلت خواست اسمشو بذار... توشو پر کن از گلبرگای خوشرنگ و خوشبو دو تا شمع کوچولو هم کنارت روشن کن قبلش هم که حتما وضو گرفتی نخواستی یه آبی به دست و صورتت بزن هر چی که بهش می گی، همون بعد بشین تو قایقِ سفیدِ خوشرنگت چراغا رو هم خاموش کن نور لازم نداری که؛ نور خودش میاد... ستاره صبح؟! همون بخشی از زمین، که مغناطیس عجیبی داره سمت قبله...من اسمشو گذاشتم ستاره صبح حالا چشماتو ببند ذهنتو خاموش کن فکرا رو ساکت کن و چشم بدوز به چشمای خدا بذار بریزن اشکات؛ کاریشون نداشته باش فقط نگاهش کن یه دقیقه هیس زیر گوش خدا جیک جیک نکن فقط نگاهش کن حالا گوش کن تا من بگم انقده مهربونه، که چشم دوخته بهت انقده دوستت داره، که بغلت کرده انقده مشتاق این لحظه بوده، که فرشته هاشو نشونده به تماشای تو حالا بهش بگو گم شدی بهش بگو خسته ای بهش بگو داستان همه اون مشتایی که خوردی... چشماتو باز نکن؛ نذار تمرکزت به هم بریزه همه رو که گفتی، اون ته ته دلتو که خوب تکوندی؛ یه لبخند قشنگ بهش بزن... دیگه گریه نکن آخه دستشو زده زیر چونه اش داره نگات میکنه... قربون صدقه ات میره بعد چشماتو باز کن و یه نفس عمیق بکش حالا آرزو کن و شمع های کنار قایقتو فوت کن بعدش دیگه راااحت برو بخواب هم راهو پیدا کردی، هم میتونی محکم به همه اون چیزایی که آزارت میدادن؛ بگی بازیکن خارجی آوردم... با قرارداد دائم العمر... برای تمام فصل ها... من و خدا ؛ شما همه بعد با شادی و امید، تاکید میکنم شادی و امید؛ برو دنبال رویاها و زندگیت... شادی یعنی، من خدا رو به عنوان کاپیتانِ تیمِ دو نفره مون پذیرفتم؛ پس دیگه هی شکایت نمیکنم... فقط بهش اعتماد میکنم . . . نمیدونم کدومتون امروز منو صدا کردین، که از اول صبح نشستم دارم اینو مینویسم... اما از اونجایی که حال دلم به دل شما بنده؛ مطمئنم یکی تونو خدا بدجور صدا کرده و منتظرشه آهای اون یکی خوش به حالت... برو که نوبت توئه ✋ *********◄►********* 🌸 همیشه عشق باشد ؛ همیشه برکت🌸 باشگاه شیک پرواز کپتان مجهول🖤 1398/10/9 تولدش مبارک♥️
برا ما دهه ی شصتی ها همه چی برعکس همه بود ملت دنیا با تکنولوژی جلو میرفتن ماها با رشد تکنولوژی پسرفت میکردیم دلیلش هم هیچوقت برامون مشخص نشد ^^^^^*^^^^^ یکی از چیزایی که تو دهه ی شصت خیلی بحث داغی داشت ویدئو بود یه تکنولوژی نو ظهور که از اخرای دوره پهلوی دوم شروع به رشد کرد و با ویدئو های بتاماکس سونی یا همون فیلم کوچیک به کشور وارد شده بود ^^^^^*^^^^^ بعد انقلاب داشتن ویدئو جرم بود..یه جرم نابخشودنی اگه با ویدئو گرفتار بچه های کمیته یا شهربانی میشدی مث این بود که با یک کیلو هروئین گرفتنت حالا همه ی فیلمایی هم که وجود داشت شامل فیلم فارسی های دوره ی شاه فیلمهای مرحوم فردین و مرحوم رضا بیک ایمانوردی..مرحوم ناصرملک مطیعی و صمد و نهایتش خیلی بخواست مستهجن باشه فیلمهای رقص بانو جمیله بود از فیلمهای خارجکی هم فیلمهای هندی بودن که گل سرسبدشون فیلم شعله ی امیتاباچان بود یا فیلمهای مرحوم بروسلی که خیلی خاطرخواه داشت و فیلمهای خون رامبو و نهایتا شو های خواننده های وطنی مقیم لس آنجلس که اونم عید به عید بیرون میومد ولی تا چندین سال هی تو ویدئو ها نمایش داده میشد ^^^^^*^^^^^ بعد ویدئو های بتاماکس که اتفاقا فوق العاده گرون هم بودن نوبت ویدئو های VHS یا فیلم بزرگ رسید که کلا همه گیر هم شد تب کرایه کردن ویدئو توی کشور واویلا میکرد معمولا هم ویدیؤ رو برای 24ساعت..همراه دوتا فیلم کرایه میدادن..حالا اگه بخواستی بیشتر فیلم تماشا کنی باس فیلمها رو جداگانه کرایه کنی *** ^^^^^*^^^^^ این کرایه کردن ویدئو هم حکایتی برا خودش داشت باس شناسنامه گرو میگذاشتی..پول کرایه رو اول پرداخت میکردی..دستگاه رو شب تو دوتا پتو و روفرشی کفن پیچ میکردی و با رعایت همه موارد امنیتی و حفاظتی و ضد جاسوسی به خونه میبردی فردا هم صحیح و سالم تحویلش میدادی یه جماعت از ما بهترون هم بودن که تو خونه پروژکتور و ویدئو و اینا داشتن و معمولا با اون همسایه هایی که روابطشون صمیمانه تر بود..به وسیله ی یه کابل رابط اتصال ویدئویی داشتن و باهم فیلم تماشا میکردن این حالت حکم برنامه شیریت فعلی رو داشت ^^^^^*^^^^^ فیلم های ویدیؤ چون از جنس همون نوار کاست بودن و مغناطیسی پس زود کثیف میشدن و قسمت هِد ویدئو رو کثیف میکردن پس بشر دوپا به فکر ساخت وسیله ای افتاد که فیلما رو پاکسازی کنه پس دستگاه فیلم برگردون هم به مشتقات ویدئو ملحق شد تا هم فیلمها رو پاک کنن و هم برا عقب بردن فیلم،کمک دستگاه باشن ^^^^^*^^^^^ اوایل دهه ی هفتاد ویدئو رسما آزاد شد و از حالت جرم بیرون اومد یه جاهایی تاسیس شد به اسم ویدئو کلوپ که فیلمهای مثلا مجاز و در اصل سانسور شده و انواع تولیدات وطنی رو بصورت وی اچ اس کرایه میدادن خیلی ها با توجه به وی اچ اس بودن فیلمهای عروسیهاشون ویدئو خریدن و بعدش فیلمهایی مث ادم برفی...تایتانیک و اینا رو با ویدئو تماشا کردن اما رفته رفته وجود این دستگاه تو خونه ها کمرنگ شد و با اومدن تکنولوژی دیجیتال..ویدئو به انباری ها و سمساری ها رفت و ویدئو سی دی و بازار دی وی دی و اینا داغ شد اما هیچوقتی مزه ی دیدن یه فیلم قدیمی ایرانی مث گلپری جون با ویدئو..اونم بحالت قاچاق و جرم رو نداشتن چون ما ایرانیها هرچی که خلاف باشه بیشتر زیر دندونمون مزه میکنه ... *@@*******@@* دهه شصتیا ◄
*********◄►********* طبق قانون فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، پس از مدت کوتاهی آنرا به "آهنرُبا" تبدیل میکند حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی، می شود بدبختی رُبا و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی، میشود خوشبختی رُبا. هرچه را که می بینید هر آنچه را که می شنوید و هر حرفی که می زنید همه دارای انرژی هستند و ذهن شما را همانرُبا می کنند به قول حضرت مولانا هر چیز که در جُستن آنی، آنی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ همه اتفاقات خوب برای انسانهای مثبت اندیش می افتد انسانهایی که زیبا فکر می کنند با دیگران با محبت رفتار می کنند شکرگزار هستند خودشان را دوست دارند و به زندگی لبخند می زنند ♥ انسانهایی که حتی در بدترین شرایط و رویدادها سعی میکنند جنبه مثبت قضایا را پیدا کنند و ببینند انسانهایی که با جنس زندگی و عشق هماهنگ هستند و همیشه در هر مکانی بذر امید و شادی می پاشند اینگونه افراد مغناطیس عشق هستند و مغناطیس عشق ، جاذبه ای قوی دارد و هر چیز زیبایی را به سمت خودش جذب می کند
..♥♥.................. غزلبانو قسم بر راز برمودای چشمانت دلم چون زورقی شد غرق در دریای چشمانت نگاهت همچو مغناطیس ما را میکند مجذوب چــه طعم دلکشی دارد می ِ گیرای چشمانت عزیزم! نازنینم! مهربانم بس که جذابی نیوتن میگزد انگشت خود را پای چشمانت خمارم، بیقرارم، پیچ و تابم را نمیبینی بیا مستم بکن امشب تو با صهبای چشمانت ز عشقت خواب از چشمم فراری میشود هرشب به شوق ِ دیدن ِ خورشید در فـــردای چشمانت تبر را بر زمین پرتاب خواهد کرد ابراهیــم اگر یک دم چو من بیند بت زیبای چشمانت بیا تنظیم کن با پلکهایت نبض جانم را که قلبم میتپد هر لحظه در رؤیای چشمانت چو هندو آتشم میزد درون معبد عشقت نگاه گرم ِ پر احساسِ شهوتزایِ چشمانت زلیخا، عشق ِ من، بانو! ترنج و زخمِ چاقو کو؟ کــه دخترهای ایلم را کنم رسوای چشمانت ..♥♥.................. ❇عابد میرزاییان چگنی❇
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم