*~*****◄►******~* دبیرستان، سال اول نفری سه چهار تا تجدید آوردیم سال دوم رفتیم رشته ی ریاضی، افتادیم دنبال درس مسئله های جبر و مثلثات و هندسه را که کسی توی کلاس از پسشان بر نمی آمد، حل می کردیم صبح اول وقت قرار می گذاشتیم می آمدیم مدرسه، یک مسئله ی سخت را می گذاشتیم وسط، هر کسی که زودتر ابتکار می زد و به جواب می رسید، برنده بود حالی به مان می داد درس های دیگرمان مثل تاریخ و ادبیات زیاد خوب نبود، ولی توی درس های فکری و ابتکاری همیشه نمره ی اول کلاس بودیم مصطفی کیفی می کرد وقتی یک مسئله را از دو راه حل می کرد *~*****◄►******~* يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 3
*~*****◄►******~* سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند سرامتحان، چمران کراوات نزد، استاد دونمره ازش کم کرد شد هجده، بالاترین نمره یادگاران، جلد یک،کتاب شهید چمران، ص 7 ^^^^^*^^^^^ مدیر دبستان با خودش فکر کرد و به این نتیجه رسید که حیف است مصطفی در آن جا بماند خواستش و بهش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی که مدیر آن جاست صحبت کند البرز دبیرستان خوبی بود، ولی شهریه می گرفت دکتر چند سؤال ازش پرسید بعد یک ورقه داد که مسئله حل کند هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت "پسر جان تو قبولی. شهریه هم لازم نیست بدهی" یادگاران، جلد یک، کتاب شهید چمران، ص 5 ^^^^^*^^^^^
*~*****◄►******~* یک قطعه برای سازمان شده بود بحران امنیت ملی این یعنی تحریم. مگر می شد با این تحریم ها کار کرد؟ ..... آنقدر از آن قطعه وارد کرد که تا 5 سال کار سازمان را راه می انداخت همه می گفتند هر کسی غیر از مصطفی می خواست آن قطعه را تأمین کند در آن زمان یک صدم این هم نمی توانست وارد کند ..... قطعه را داد به چند تا از بچه های قدیمی دانشگاه که می شناختشان داد که از رویش بسازند. به وارد کردن راضی نبود ریسکش بالا بود، ولی می خواست نتیجه بگیرد زمان می برد، اما مصطفی صبور بود، می گفت وقتی می تونیم خودمون بسازیم، چرا باید ارز از کشورمون بره بیرون؟ مدام پیگیری می کرد و همه جوره هوایشان را داشت. به یک گروه هم نداد، کار را به چند تا مرکز دانشگاهی سپرد ..... طول کشید، اما دست آخر بچه ها قطعه را ساختند، تست کردند و جواب گرفتند حالا مصطفی نیست پای قرارداد تولید انبوه ^^^^^*^^^^^ یادگاران، جلد 22 كتاب شهید مصطفی احمدی روشن، ص 50
*~*****◄►******~* شب سرد ....... از حرم امام رضا علیه السلام آمدیم بیرون نیمه شب بود؛ زمستان. هوا عجیب سرد بود پیرمرد میرفت سمت حرم سلام حاجی جوابمان را داد از زور سرما خودش را مچاله کرده بود آب توی چشمهایش جمع شده بود مصطفی شال گردنش را باز کزد، انداخت دور گردن پیرمرد حاج آقا! التماس دعا ^^^^^*^^^^^ بر گرفته از برنامه اندرویدی شهید مصطفی احمدی روشن
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ 🔺نون خامهای زندگیمان را بخورید❗️ حتما تا امروز حداقل برای یک بار هم که شده شیرینی تر خریدهاید. حتما در کنار تمام شیرینیهای خوشگلِ تر به فروشنده گفتهاید یک ردیف هم نون خامهای بگذار حتما وقتی شیرینی را تعارف کردهاید خیلیها از همان یک ردیف نون خامهای، شیرینی برداشتهاند. حتما وقتی نون خامهایها تمام شد، دیگران گفتند ااا نون خامهای تمام شد، حالا اینها را چجوری بردارم؟ بله، نون خامهای خوشمزه است و راحت خورده میشه برخلاف دیگر شیرینیهای تر به ویژه ناپلئونی تا حالا از خودمان پرسیدهایم چرا وقتی نون خامهای این همه طرفدار دارد چرا تمام جعبه را پر از نون خامهای نمیکنیم؟ چون زشت است؟ چون از نون خامهای خوشگلتر هستند؟ داستان نون خامهای داستان بسیاری از ما آدمهاست بسیاری از ما راحت بودن و لذت بردن از زندگی را فدای کلاس، خوشگلی و حرف مردم میکنیم شاید قبول نکنیم اما بسیاری از ما برای حرف مردم زندگی میکنیم یعنی حاضریم زندگی خود را جهنم کنیم اما مطابق میل و نظر مردم، روزگار خود را سپری کنیم در خلوت با خودمان مرور کنیم که چه تصمیمها و کارهایی را به خاطر مردم انجام دادیم و به خاطر آن از چه مسائلی چشم پوشی کردیم بگذارید مثال دیگری برایتان بزنیم. بسیاری از ما به دنبال کفش خوشگل یا شیک هستیم حتی اگر با آن راحت نباشیم یعنی حاضریم موقع راه رفتن اذیت شویم اما کفش خوشگل یا شیک بپوشیم که شاید چشمها را به سمت خود جلب کنیم خیلی از ما برای دیگران زندگی میکنیم. زندگی میکنیم تا ببینیم مردم چه میگویند. قضاوت مردم از همه چیز برای ما مهم تر است شاه بیت کلام بسیاری از ما «مردم چه میگویند؟» است چقدر از ما به خاطر حرف مردم زیر بار قرض رفتهایم؟ به خاطر حرف مردم ماشینی گران خریده ایم که نمیتوانیم پول آن را پرداخت کنیم و زندگی را به خودمان جهنم کردهایم که مردم بگویند مهندس فلانی یا دکتر بهمانی ماشین گران سوار میشود چرخ زندگیمان نمیچرخد اما به خاطر حرف مردم حاضر نیستیم به سراغ کارهایی برویم که شان اجتماعی ما را ندارد که مبادا مردم بگویند فلان و بیسار بگذاریم مردم هرچه میخواهند بگویند. بگذاریم آنها هر جور که دلشان خواست فکر کنند ما برای خودمان زندگی کنیم. به خودمان اجازه بدهیم لذت زندگی راحت و جذاب را بچشیم بیاییم به خودمان قول بدهیم، راحت زندگی کنیم و اجازه ندهیم حرف دیگران، کلاس، خوشگلی و...، غل و زنجیر شوند به دست و پای ما 🔻بیاییم نون خامهای زندگیمان را بخوریم و لذت ببریم و از این لذت بردن کیف کنیم به قول سهراب زندگی درک همین اکنون است شاید این خنده که امروز دریغش کردی آخرین فرصت همراهی با امید است زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند -.*-.*-.*-.*-.*-.*-.* مصطفی داننده
دیشب ، شب سومه محرم بود و مختص باب الحوائج سه ساله ی امام حسین علیه السلام بعضیا ؛ بار گناهشون که سنگین میشه روشون نمیشه مستقیم دست به دامن خدا بشن امام حسین ؛ امام رضا و بزرگوارایی ازین قبیل واسطه میکنن به درگاه خدا تو این روزا بعضیا مثل من ، اونقدر رو سیاه اند و بار گناهشون سنگینه ؛ که روشون نمیشه مستقیم در خونه ی امام حسین برن دست به دامن دختر سه ساله امام حسین بشن ؛ یه پدر حرف دختر سه سالشو زمین نمیزنه ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ زندگی بی تو در این قافله سخت است پدر گذر عمر از این مرحله سخت است پدر دخترت تشنه ي اشک است ولی باور کن گریه کردن وسط هلهله سخت است پدر روضه خار مغیلان و کف پای یتیم با دل نازک این آبله سخت است پدر کاش میشد کمی از نیزه بیایی بغلم بخدا بوسه از این فاصله سخت است پدر تا که چشمم به لبت خورد ، ترک خورد لبم با لب پاره برایم گله سخت است پدر عمه دیگر چه کند من که خودم میدانم زندگی با من کم حوصله سخت است پدر ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ مصطفی متولی
شاعر گفته در شب 17 ربیع الاول مطابق با 21 بهمن 90 در حال پیاده روی در مسیر مسجد به خانه به مناسبت میلاد مسعود پیامبر عظیم الشان اسلام صلوات الله علیه و همچنین امام جعفر صادق علیه السلام این شعر به ذهنم آمد هنگام درود است بیا تا بفرستیــــــــم *** تقدیم به صادق وبه طاها بفرستیــم یک دسته گل از روضه رضوان بهشتی *** صلوات به آن سید بطحــــــابفرستیم روز بعد به صورت زیر تغییر دادم که برای تشویق مردم به قرائت صلوات برای همیشه کاربرد داشته باشد هنگام درود است بیــــــــا تا بفرستیم *** تقدیم به محمــــود و به طاها بفرستیم یک دسته گل از روضه رضوان بهشتی *** صلوات به آن سید بطحــــــــــابفرستیم بر ختم رســـل سید و سالار دو گیتی *** صلوات بــــه آن لـــؤلـــؤی لالا بفرستیم بر دئب مـــلائک سخن و گفـــته دادار *** صلوات جلی بر مــــــــه بی تا بفرستیم برآن که سفر کرد به معـــــــراج الــهی *** صلوات خـــــدا بـــــر رخ زیبـــــابفرستیم مخلص تو بیا نیز به آن حسن وملاحت *** صلوات به صوتی خوش و غـرا بفرستیم فتح الله آقاخانی ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ *tashvigh* بلند بگو اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم *tashvigh*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم