♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چایت را بنوش نگران فردا نباش از گندمزار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ نیما یوشیج
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ بسم رب الشهداء والصدیقین سلام بر حسین و یارانش و سلام بر محسن عزیزم میم، مثل حسین چهل و دو روز پیش راهیِ سفرت کردم،سفری پر از خطر، اما پر از عشق سفری که بازگشت از آن یا برگشتن بود یا ماندن سفری که برگشتنش زندگی بود و ماندنش هم زندگی اولی زندگی در دنیا و دومی زندگی هم در دنیا و هم در آخرت،هر چه بود عشق بود و عشق خودم هم ساکت را بستم و وسایلت را جمع کردم از زیر قرآن ردت کردم آخرین نگاهت هنوز پیش چشمانم هست ای کاش بیشتر نگاهت کرده بودم، هم چشمانت را، هم قد وبالایت را، هم سرت را راستش را بخواهی فکر نمیکردم این قدر پر سر و صدا شود رفتنت. نه فقط رفتنت، حتی آمدنت عزیز دلم؛ دروغ چرا؟ خیلی دلم برایت تنگ شده است میدانم که تو هم همین حس و حال را داشته ای شب قبل از عملیات زنگ زدی وگفتی دلتنگتان شدهام آمدم بی تابی کنم....اما باز کربلا نگذاشت آخرین دیدار رباب و همسرش آمدم بی قراری کنم...اما، به یاد روضه حضرت رباب افتادم روضه رباب خداحافظی اش فرق می کند وداع آخرش فرق میکند خودت هم قبول داری، اصلا رباب جنس غمش فرق می کند رباب سر، همسرش را بریده دید. بالای نیزه دید به دنبالش هم رفت. نمی دانم من هم سر، همسرم را می بینم یا نه؟! اما ، میدانم به اسارت نمی روم همسر خوبم؛ اگر عشق به تو نبود آرامش من هم نبود قبل از رفتنت به من گفتی «صبور باش، بی تابی نکن، محکم باش، قوی باش، شیر زن باش» من هم گوش کردم.عشق به تو مرا به این اطاعت رساند محسن جان؛ سفیر امام حسین خبر داری روز عرفه نزدیک است.نمی دانم امسال دعای عرفه را بیاد حاج احمد کاظمی بخوانم یا بیاد تو چقدر زرنگ بودی و من تازه فهمیدم.عرفه، مسلم، حاج احمد، تو و شهادت یک رازی پشت پرده هست که شما را بهم گره زده میگفتی یک شهید را انتخاب کنید، باهم رفیق باشید و تا آخر هم با هم بمانید گفتی زندگی ات را مدیون حاج احمد هستی گفتی من سر این سفره نشسته ام ورزق شهادتم را هم از این سفره بر میدارم تو حاج احمد را انتخاب کردی و حاج احمد هم تو را مثل خودش هم رفتی؛ با عزت و سربلندی همسر عزیز و پدر مهربان، این روزها حضورت را بیشتر از قبل احساس میکنم به این باور رسیده ام که شهدا زنده اند خودت که شاهد بودی بعضی مواقع علی آقا، پسرمان گریه می کرد، خیلی بی تابی می کرد خسته که می شدم با تو حرف میزدم و می گفتم «محسنم، علی را چه کار کنم؟ خودت بیا» تو می آمدی، چون علی آرام آرام میشد میدانم که همیشه هم قرار است پیشمان باشی اصلا خودمانی تر بگویم، زندگی جدیدی را شروع کرده ایم مثل همه زندگی ها سختی هایی دارد، مشکلاتی دارد اما، مهم این است که من فقط تو را دارم این زندگی هم تفاوت هایی دارد، چون زندگی مان با بقیه فرق می کند، مثل همان روزها پیوند این زندگی آسمانی است اما میدانم که باز برایم قرآن میخوانی، آن هم با ترجمه کتاب خواندن هایمان ادامه دارد گلستان شهدا هم که میرویم مداحی هم برایم می کنی یادت هست چقدر این شعر را دوست داشتی منم باید برم...آره، برم سرم بره....آن قدر گفتی وخواندی و گریه کردی و به سینه زدی که آخر هم رفتی هم خودت و هم سرت راستی برایت نگفته ام، علی دیگر مثل قبل نیست آرام تر شده ؛ انگار فهمیده که بابایش قرار است بیاید و هر روز باید سنگ مزار پدرش را ببوسد تا خود صورتت را همین هم برایش کافی است شب ها برایش قصه می گویم یکی بود ، یکی نبود.پدری بود به نام محسن و ....با خودم قرار گذاشته ام هر شب یک داستان از تو برایش بگویم موضوع های زیادی دارم مثل، داستان روزهای گذشت و فداکاری ات در اردوهای جهادی داستان عروس و دامادهایی که زندگی شان با عکس تو شروع شد داستان فرزندی بنام امیر حسین که مادرش نامش را تغییر داد و شد محسن داستان مشکلاتی که به واسطه متوسل شدن به تو حل شد داستان مرد بودنت، نه ببخشید شیر مرد بودنت قصه ها را برایش می گویم تا بزرگ شود، مرد شود، جهادگر شود، ولایتی شود، پاسدار شود، شهید شود و مثل تو شود محسن دوست داشتنی ام؛ چه انقلابی به پا کرده ای؟ ببین.دنیا را زیر و رو کرده ای دل ها را تکان داده ای نه فقط در دنیای مجازی بیا و ببین برایت چکار کردند برای آمدنت هم سنگ تمام میگذارند رهبرمان هم گفتند «محسن حججی، حجت بر همگان شد» همسر مهربانم؛ بگذار از سکوت این شب ها هم برایت بگویم با خودم فکر می کردم که اصلا مگر محسن من چند سال داشته؟ محسن جان، مرد من؛ جوان دهه هفتادی امروز علم اسلام افتاده است به دست تو، به نام تو چگونه زندگی کرده ای، که خدا عاشقت شد. خدا که عاشقت شد تو را انتخاب کرد.وقتی خدا تو را خرید، اهل بیت هم به بازار آمدند دوستت داشتند که تو هم عاشق آنها شده ای. عاشق که نه، اصلا تو مثل خودشان شده ای دلنوشته هایت را خوانده ام. دوست دارم مثل حضرت علی اکبر در جوانی فدای اسلام بشوم...که شدی میخواهم گوشه ای از مصائب حضرت زهرا (س) را بفهمم ....که فهمیدی درد بازو و پهلو را احساس کنم....که حس کردی شهادت بی درد هم نمیخواهم. دوست دارم مثل ارباب بی کفن بی سر بشوم بی کفن شدی، بی سر هم شدی سر دادی و سردار شدی مردانگی را در چشمانت دیدم وقتی که در دست آن ملعون وحشی اسیر بودی و پهلویت زخمی بود ولی، تو ایستاده بودی اصلا مگر می شود؟ اما نه، تعجب هم ندارد از مادرت حضرت زهرا (س)به ارث برده ای مظلومیت را هم از پدرت امیرالمومنین علیه السلام با شنیدن نام تو، عاشورا برای من تکرار میشود تکرار که نه، تجسم هم میشود.غریب گیر آوردنت خنجر...پهلو...زخم...اسارت...تشنگی...رجز خوانی...خیمه...آتش... دود...سر جدا... بدن بی سر....روضه امتکه تکه شده هر کلمه ای خودش زیارت ناحیه مقدسه است یک نفر بگوید مگر امروز، روز عاشوراست اما همسرم، نگران نباش. ما را به مجلس و بزم شراب یزید نبردند در حرم امام رضا علیه السلام برایت مجلس آبرومندانه ای گرفتند همه این اتفاقات هم از همانجا شروع شد حرم امام رضا علیه السلام ؛شب قدر. تقدیرات تو آنجا رقم خورد و چقدر هم زیبا هنوز ادامه اش مانده با آمدنت داری دلبری میکنی برای امامزمانت محسن جان؛مرد من در این مدت که نبودی ولی بودی اتفاقات زیادی افتاد چقدر برایت حرف دارم ناگفته هایی به اندازه تمام سالهای با هم بودنمان تو هم بیا وبرایم بگو از لحظه لحظه شیرینی های این سفر ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ نامه همسر شهید محسن حججی *♥♥♥♥*♥♥♥♥* نامه های عاشقانه | قسمت اول | شهید عباس دوران ◄ نامه های عاشقانه | قسمت دوم | محمدرضا ملک خواه ◄ نامه های عاشقانه | قسمت سوم | علیرضا اشرف گنجویی ◄ نامه های عاشقانه | قسمت چهارم | روح اللَّه خمینی ◄
شهید محمدرضا ملک خواه شیجانی بیست و چهارم آذر 1340، در شهرستان رشت به دنیا آمد. پدرش حسینعلی، کشاورزی می کرد و مادرش محترم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. سال 1365 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. و بیست و هفتم بهمن 1365، در کوشک بر اثر اصابت گلوله مجروح شد. دوازدهم دی 1369، در زادگاهش بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسید. مزار وی در شهر خمام تابعه همان شهرستان قرار دارد ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خدمت همسر عزیزم سلام پس از عرض سلام و سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم و امیدوارم که همیشه سالم و سرحال باشی اگر از حال اینجانب شوهرت را خواسته باشی خوبم و هیچگونه نگرانی نیست از انجا چه خبر ؟ ایا همه خوب هستند یا نه ایا تو خوب هستی انشاءالله که هیچگونه کسالتی نداری عزیزم این اولین نامه از خود خط مقدم است اولین شب در سنگر چقدر غمناک است ادم دلش می گیرد این نامه را ساعت 8 شب برایت نوشتم مورخ هفدهم بهمن 1365 ما تقریبا با عراقیها 500 الی 700 متر فاصله داریم روزها و شب ها دائم خمپاره می زنند از طرف عراق و تیرهای مستقیم سیمینوف اولین روزی که در خط وارد شدم فرمانده به من خوش امد گفت من توی سنگر نشسته بودم و ساک و کیسه انفرادی من در کنار سنگر بود که خمپاره خوشبختانه خورد بغل سنگر ما که تمام وسایلم درب و داغون کرد من توی سنگر نشسته بودم و هیچ خیالی برای من نبود همسرم خیالت کاملا راحت باشد من حالم خیلی خوب است انشاءاله همین زودیها به مرخصی خواهم امد این نامه را برایت نوشتم که از موقعیت من باخبر باشی من تقسیم شدم به گردان 100 تیپ 4 همراه کوشک فقط از لحاظ مرخصی خیلی گردان است یعنی همه چیزش بده هر چه تبعیدی است توی این گردان است این شانس بد من بود ولی خوب در هر صورت عیبی ندارد ما اینجا با همه نوع سرباز اشنا شدیم از کرد گرفته تا شمالی خوب عزیزم وقت شما را دیگر نمی گیرم سلام من را به همه برسان برایم نامه بنویس خداحافظ / به امید دیدار همسرت محمدرضا / هجدهم بهمن 1365 *♥♥♥♥*♥♥♥♥* نامه های عاشقانه | قسمت اول | شهید عباس دوران ◄
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بيمارستان شد و به پرستار گفت خواهش می کنم به داد این بچه برسید بچه ماشین بهش زد و فرار کرد بلافاصله پرستار گفت این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم خواهش می کنم عملش کنید من هرجور شده پول رو تا شب براتون میارم پس پرستار گفت با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید پيش دكتر رفت اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه صبح روز بعد… همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید خوب است کمے انسان باشیم
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خونآلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: «خواهش میکنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.» پرستار گفت «این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.» پیرمرد گفت «اما من پولی ندارم. حتی پدر و مادر این بچه رو هم نمیشناسم. خواهش میکنم عملش کنید. من پول رو تا شب فراهم میکنم و براتون میارم» پرستار گفت: «با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید» اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت «این قانون بیمارستانه، اول پول بعد عمل. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه» صبح روز بعد همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروز میاندیشید واقعا پول اینقدر با ارزشه؟ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
میگن بعد از عاشورا تن شهدای کربلا رو خاک کردند که روایت های زیادی هست در مورد خاک کردن جسم شهدای کربلا که چند تا از معتبر ترین روایت ها رو میارم *oOoOoOoOoOoO* گروهی از بنی اسد که در غاضریه بودند، نزد اجساد مطهر امام حسین(ع) و یارانش آمده و بر آنان نماز گذارده و آنان را دفن کردند، بدین ترتیب که حسین(ع) در همین جایی است که اکنون قبر شریف اوست و فرزندش علیاصغر کنار پای حضرت است. برای شهیدان (از خاندان و یاران آن بزرگوار که اطرافش به زمین افتاده بودند) گودالی در پایین پای حسین(ع) کنده و همگی را گردآورده و در آنجا دفن کردند، و عباس بن علی(ع) را در همانجا که کشته شده بود، سر راه غاضریه (جایی که اکنون قبر اوست) دفن نمودند ارشاد مفید، ص 118 *oOoOoOoOoOoO* برخی باور دارند که امام سجاد(ع) و بنی اسد اجساد شهدا را دفن کردهاند. بنی اسد فردای عاشورا پس از رفتن سپاه عمر سعد، عدهای از آنان برای دفن شهدای کربلا آمدند،(2) و چون اجساد را نمیشناختند، متحیّر بودند. در آن هنگام حضرت سجاد(ع) آمد و پیکر اهل بیت و اصحاب را یک به یک به آنان شناساندند و آنان در دفن شهدا، حضرت را یاری کردند و برای خویش افتخار آفریدند طرفداران این مبنا باور دارند که در روز یازدهم محرم در هنگام حرکت اهل بیت به سوی کوفه بدن شهدا دفن شده بودند. اینان در برابر این پرسش که چگونه امام سجاد(ع) که اسیر بود، اجساد را دفن کردهاند، میگوید: امام سجاد(ع) با بهرهگیری از امدادهای غیبی به طور معجزآسا شهدا را دفن نموده است مروج الذهب، ج 3، ص 63. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 77 *oOoOoOoOoOoO* از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(ع) بودم. علی بن ابی حمزه وابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام دربارة امامتش گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهدهدار امر دفن امام، جز امام نمیشود. از امام پرسید: پس بگو حسین بن علی(ع) امام بود یا نه؟ گفت: امام بود. پرسید چه کسی عهدهدار کار او شد؟ گفت: علی بن الحسین(ع). پرسید او کجا بود؟ او که دست ابن زیاد اسیر بود گفت: بیآنکه بفمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت امام رضا(ع) فرمود: خدایی که میتواند امام سجاد(ع) را به کوفه ببرد تا پدرش را دفن کند، میتواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهدهدار کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است نه اسیر بحار الانوار، ج 42، ص 187 *oOoOoOoOoOoO* مقرم نیز میگوید چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمدهاند و سرگردانند؛ نمیدانند چه کنند و کشتهها را نمیشناسند، چون بین بدنها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان میپرسیدند امام سجاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران شناساندند. ناله و شیون برخاست و اشکها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند. به محل قبر آمد، کمی از خاکها را کنار زد. قبر حاضر و آماده و صندوقی شکافته آشکار شد. حضرت دستان خود را زیر کمر امام حسین(ع) گشود و گفت: بسم الله و بالله وعلى ملّة رسول الله، صدق الله ورسوله، ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظیم. امام به تنهایی بیآنکه بنی اسد در این کار همراهیاش کنند پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان گفت: همراه من کسی هست که یاری میکند چون او را در قبر نهاد، صورت بر آن رگهای بریده نهاد و گفت: خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است. اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی. سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا و بر قبر نوشت: این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را لب تشنه و غریب شهید کردند. آنگاه به طرف عمویش عباس رفت و او را در همان حال دید که فرشتگان آسمانها را دهشت زده، و حوریان بهشتی را گریان ساخته بود. خود را روی بدن مقدس او انداخت و رگهای بریدهاش را میبوسید و میگفت: پس از تو خاک بر سر دنیا! ای قمر بنیهاشم! از من سلام بر تو باد، ای شهید خدایی! رحمت و برکات الهی بر تو باد برای او نیز قبری گشود و به تنهایی او را وارد قبر کرد، همان گونه که برای پدرش کرد و به بنی اسد فرمود: با من کسانیاند که یاریام میکنند. آری، برای بنی اسد مجالی گذاشت تا در دفن شهدای دیگر مشارکت کنند. دو جا برای آنان تعیین کرد و فرمود دو گودال کندند؛ در اوّلی بنیهاشم را و در دیگری اصحاب را قرار دادند. اما حر ریاحی را قبیلهاش بردند، به جایی که هم اینک قبر اوست. گویند: مادرش حاضر بود. چون دید که اجساد دیگر را چه میکنند (دفن همه در یک جا) حر را به این مکان برد *oOoOoOoOoOoO* بعد از عاشورا تن و جسم شهدا رو که دفن کرده بودن ؛ براشون مقبره و قبر درست کرده بودن گذشت تا اربعین ، حضرت زینب و حضرت سکینه و بقیه ی اسیرا برگشتن به کربلا که فلسفه اون راه پیمایی اربعین هم همینه میگن کاروان که رسید هر کسی سریع میرفت پیش محل دفن عزیزاش حضرت زینب و امام سجاد و سکینه رفت پیش محل دفن امام حسین شروع کردن به گریه زاری و عذا داری بعد یکمی که گذشت حضرت سکینه ، اومد پیش امام سجاد گفت قبر عموم عباس کجاس ؟؟ میدونی چرا این رو پرسید چون دنبال یه قبر بزرگ میگشت الله اکبر یه این مصیبت شاعر میگه مزارت عشق را بیتاب کرده فلک را بنده سرداب کرده گواهی می دهد این قبر کوچک که مردی را خجالت آب کرده واقعن تا وقتی حضرت عباس شهید نشده بود ، کسی جرات جسارت به حرم ها و زن و بچه ها رو نداشت حضرت سکینه بعد که قبر عموش رو نشونش دادن شروع میکنه درد و دل کردن عمو جان غنچه ی نشکفته پژمرد به روی دست عمه خواهرم مرد مرا یک حرف باشد باتو آن هم اگر بودی کسی سیلی نمی خورد ^^^^^*^^^^^ ^^^^^*^^^^^ السلام علیک یاابالفضل العباس ایهاالعبدالصالح المطیع لله ولرسوله ولامیر المؤمنین، و لفاطمةالزهرا و الحسن و الحسین اشهدانک قدقتلت مظلوما یاکاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین درودب تو ای ابالفضل العباس ای بنده ی صالح و مطیع خدا و رسولش و امیرالمؤمنین و برای فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین براستی گواهی می دهم که تومظلومانه کشته شدی ای برطرف کننده ی غم واندوه ازچهره ی حسین غم و اندوه مرا نیز بحق برادرت حسین برطرف ساز ♦♦---------------♦♦ گر نشد آب میسّر گردد گو عمو خود به حرم برگردد خود بگو من چه بگویم به جواب گر ببیند نه عمو هست نه آب التماس دعا تو شبای محرم برای همدیگه دعا کنید
..*~~~~~~~*.. گفتم: میری گفت: آره گفتم: منم بیام؟ گفت: جایی که من میرم جای دو نفره نه سه نفر گفتم: برمیگردی؟ فقط خندید اشک توی چشمام حلقه زد، سرمو پایین انداختم، دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا اورد، گفت: میری؟ گفتم: آره گفت: منم بیام؟ گفتم: جایی که من میرم جای یه نفره نه دو نفر گفت: برمیگردی؟ گفتم: جایی که من میرم راه برگشت نداره من رفتم، اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته و با اشک چشماش خاک مزارمو شستوشو میده ^^^^^*^^^^^
*-*-*-*-*-*-*-*-*-* پنجشنبه از راه رسيد و امواتمان دل خوشند به اين پنجشنبه ها به يك فاتحه يك صلوات يك خدابيامرز همين هابرايشان يك دنياست درآن دنيا شادي روحشان فاتحه مع الصلوات *-*-*-*-*-*-*-*-*-*
قراره امروز شاده شاده شاده شاد باشیم قریا کجان ؟؟؟ قرررررررررررررررررررش بده و فرش بده همگی عیدتون مبارک دخترا روزتون مبارک یه ریتم بابا کرمی براتون بزارم کیف کنید و جون دوباره بگیرید [audio mp3="/uploads/2017/07/khengoolestan_ritm_baba_karam_3_mordad_1396.mp3"][/audio] لینک مستقیم دانلود حجم چهار مگا بایت ◄ ما شا الله ، اونایی که بابا کرم بلدن بیان وسط آفرین به قریا ما شا الله ، چه قر دارم هست لامصب متنشم من میگم شمام بلدید هر چقدر ناز کنی ناز کنی باز تو دلدار منی هر چقد عشوه بیای غمیش بیای یار وفا دار منی بابا کرم دوستت دارم ، دوستت دارم و دوستم داری شیشه ی بابا رو نشکنی اها ماشا الله ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ بریم شمال گیلیلیلیلی لیل لیلیلی [audio mp3="/uploads/2017/07/khengoolestan_shad_shomali_3_mordad_1396.mp3"][/audio] حجم شیش مگا بایت ◄ حاضرید همه دستا ، آها آها همه دستا جدا بزنید تو سرتون آآآآآآآآآآآآییییی سلِمه جان سلِمه جان ، سلِمه بریم قدم بزن ، افتابه ندره سلِمه جان بیا صحبت بکه چی قاز سلِمه جان بیا قرش بدیم ناز متیبل منسب منتسح حشخخسی حخ کمن کنتسنیب منت ججحهب جحج شجج ما شا الله قریا بیان وسط آآآآآآِییییی چقدی دوست داروم برام بگوزی فقط به عشق به یادم بخونی منه تی کشتار ، ژرمی دسته گاز منی کشتی ، دسمالتو بنداز رو قاز خب دستا بالا بریم گیلکی 💃💃💃💃💃💃 آها آها ها باریک الله بِرون بروم برون بروم برون بروم خدیجه جاااانوم اطلسه دسمال سری یو سپیده یاروم چوسای من گردنی تو ، سپیده یاروم چین چینه دامن بگیرم ، سرطانه یارم بوسم کنی فرار کنی خیلی دوست دارم حالا سوتیا قر قر قر قاز موز میخوری شبا تاریکه آی بریدم آی بریدم همدان از پشت سره آی بریدم آی بریدم چی مشتی اصخر ، چی مشتی پشمک ، چی مشتی رویا هاپوچی هاپالی مده تاپالی تاقار مزار چی ماره یکیشونم خربزه ، اون یکیشونم خیاره ای چقد با مزه ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ بریم بندر [audio mp3="/uploads/2017/07/khengoolestan_bandari_3_mordad_1396.mp3"][/audio] حجم یازده و نیم مگابایت ◄ دستای سیاه بندری پفتلی رو بیارید بالا ما شا الله ازین موزیکای حرام دستو بیار توبه توبه ما شا لله جونوم جونوم شیدا بیا دلوم از زندگی سرده نرو دل زاروم به تو خو کرده نرو نمیدونی که غم نبودنت چی به روزگارم آورده نرو دستم به دامنت ، مونو تنها نذار حرفی از دوری نزن اشکمو در نیار زندگیم فدای تو ، میمیرم برای تو سال ها منتظرم ، منتظر وفای تو اگه مهمونم بشی ، عزیزه جونوم بشی میپیچده تو کلبه ام ، طنین خنده های تو دستم به دامنت ، مونو تنها نذار حرفی از دوری نزن اشکمو در نیار حرف هر کسی رو باور میکنی گل خوشبختیمو پر پر میکنی وقتی من بهت میگم دوست دارم ناز غمزه هاتو بیشتر میکنی دستم به دامنت ، مونو تنها نذار حرفی از دوری نزن اشکمو در نیار ایولا خانواده شیدا ما شا الله حرام به نظر میرسی شیییییدااااا کامران لبه کارون ، چه گلبارون ، میشه وقتی میرینه دلداروم تو قایق ها دور از هر غمها ، دستتو بکن تو خشتکت ، باکسنتو بخارون هر روزه تنگه غروب تو شهره ما صفا داره لب شت میرینه پای نخلا حالا ما شا الله به صفا قریا کجان پس ؟؟ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه آهنگ شاد قدیمی فارسی هم براتون بزارم کیف کنید ؛ من خودم خیلی این آهنگو دوست دارم 💃💃💃💃💃💃💃 [audio mp3="/uploads/2017/07/khengoolestan_shad_farsi_3_mordad_1396.mp3"][/audio] حجم پنج مگا بایت ◄ با لبات قهرم با چشات قهرم نیگام نکن با نیگات قهرم عاشقت بودم نفهمیدی هی بهت گفتم هی تو خندیدی زخم زبونت به دلم نشست سنگه عاشقا سرمو شکست یادمه یه روز مست و مستونه داد زدم بیا ، بیرون از خونه سنگ آخرو تو به من بزن خندیدی گفتی ؛ برو دیوونه وقتی که عشقو دیدی تو نگام وقتی که اسمت اومد رو لبام داد زدم یه روز توی کوچه ها اینو بدونید همسایه ها من دیگه دارم میمیرم براش خندیدی گفتی عاشقم نباش آخ آخ آخ این اهنگو باس باهاش قر رمانتیک بدید و اشک بریزید عرررررررر عرررررررر *odafez* *gerye* ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ *ghalb_sorati* دلاتون شاد و لباتون خندون **♥** بخش موزیک رو فعال میکنم برای برنامه حواستون باشه بخش موزیک اینطوریه که اگه روش زدید باید هر چی میخواید دانلود کنید چون بسته که بشه میره تا دفعه بعدی که موزیک بزاریم همشون رو دانلود کنید ، اهنگ بد نمیزاریم *baghal*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم