oOoOoOoOoOoO یلدا دختر گیسو طلای زمستان دردانه ی مه رویِ سرما پیراهن ابریشمی بر تن با گونه های اَناری نجوا کنان پای کوبان در راه است؛ دلتنگی هایم را به باد داده ام خرامان خرامان با یلدا عشوه گری خواهم کرد oOoOoOoOoOoO باران قیصری
بچها این شعر واسه درس اول فارسیمه درباره خداست خیلی قشنگ بود گفتم بزارمش *~*~*~*~*~*~*~* پیش از اینها فکر میکردم خدا خانه ای دارد میان ابر ها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه ، برق کوچکی از تاج او هر ستاره ، پولکی از تاج او رعد و برق شب طنین خنده اش سیل و توفان ، نعره ی توفنده اش هیچ کس از جای او اگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست ان خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در اسمان دور از زمین بود، اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود در دل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت هرچه می پرسیدم از خود از خدا از زمین از اسمان از ابر ها زود میگفتند: این کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست نیت من در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا پیش از اینها ،خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود تا که یک روز دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر در میان راه در یک روستا خانه ای دیدیم خوب و اشنا زود پرسیدم: پدر اینجا کجاست ؟ گفت: اینجا خانه ی خوب خداست گفت: اینجا میشود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند با وضویی دست و رویی تازه کرد با دل خود گفت وگویی تازه کرد گفتمش: پس ان خدای خشمگین خانه اش اینجاست اینجا در زمین ؟ گفت: اری خانه او بی ریاست فرش هایش از گلیم و بوریاست مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل ایینه است عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی تازه فهمیدم :خدایم این خداست این خدای مهربان و اشناست دوستی از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر میتوانم بعد از این با این خدا دوست باشم،دوست، پاک و بی ریا *~*~*~*~*~*~*~* از قیصر امین پور کتاب به قول پرستو
*♥♥♥♥*♥♥♥♥* اگر کوه ها کر نبودند ، اگر اب ها تر نبودند ، اگر باد می ایستاد تو را میتوانستم ، ای دور!! از دور یکبار دیگر ببینم *♥♥♥♥*♥♥♥♥* کتاب گل ها همه افتابگردانند از قیصر امین پور
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ آه، ای شباهت دور ای چشم های مغرور این روزها که جرأت دیوانگی کم است بگذار باز هم به تو برگردم بگذار دست کم گاهی تو را به خواب ببینم بگذار در خیال تو باشم بگذار بگذاریم این روزها خیلی برای گریه دلم تنگ است ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ قیصر امین پور
♦♦---------------♦♦ گفت : حالت چطور است؟ گفتمش : عالی مثله حال گل حال گل در دسته چنگیز مغول (: ♦♦---------------♦♦ قیصر امین پور
..*~~~~~~~*.. سـر بـه زیـر و سـاکـت و بـی دسـت و پـا مـیـرفـت دل یِک نـظـر روےِ تـو را دیـد و حـواسـش پـرت شـد ❤️ ..*~~~~~~~*.. قیـصـر امـیـن پور
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ قیصر امین پور چه زیبا گفت مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ " ببخشید " ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ " ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ " مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی ببخشید ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪه ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟ مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎه ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮیی " ببخشید " با ﮔﻔﺘﻦ " ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ ؟ چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ ؟ گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ ، نیست گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ " ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ " ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ آدمها را بفهمید
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خوردهایم ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ قیصر امین پور
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم