..*~~~~~~~*.. یه زمان هایی هم هست که به یکی نیاز داری بدون قضاوت به درد دلات گوش بده یه زمانی هست که دلت از همه ی آدما میگیره حس میکنی هیچ کس دوستت نداره تنهای تنهایی حس میکنی تمام درد هات که تا حالا تو خودت ریختی شده یه بمب بزرگ و توی گلوت چنبره زده ولی نمیتونی بشکنیش اون موقع ،تازه اون موقعست که یادت میاد یه خدای مهربونی هست که منتظره تا تو صداش کنی تا باهاش درد دل کنی مطمئن باش دست خالی بر نمیگردی دلت اونقدر سبک میشه که میشی عین یه پر عشق فقط ادمای روی زمین نیستن عشق های توی این دنیا میپره واقعی نیست گاهی دلتو میزنه عشق واقعی فقط عشق به خداست *ghalb_sorati*
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ در قرن گذشته، سنگاپور دچار فلاکت و بدبختى بود. فقر، بيمارى، فساد و جرم و جنايت بيداد میکرد مناصب دولتى به کسانى که بالاترين قيمتها را پيشنهاد میکردند فروخته میشد پليس، دخترکان را براى روسپىگرى مىربود و درآمد سارقان و خودفروشان را با آنان تقسيم میکرد فرماندهان ارتش، زمينها و برنجزارها را احتکار کرده بودند قضات، احکام خود را میفروختند همه میگفتند اصلاحات ناممکن است اما من به معلمان روى آوردم آنان در فلاکت بودند به آنها بالاترين حقوقها را پرداختم و به ايشان گفتم: من موسسات دولتى را مىسازم و شما براى من انسان بسازيد و اينگونه بود که سنگاپور به کشورى متمدن و قدرتمند تبديل شد 👤 لى کى وان يو بنيانگذار سنگاپور جديد۰ روز معلم مبارک *lover* *esgholi* *bia_gol*
o*o*o*o*o*o*o*o طول کشید تا فهمیدم دنیا همین است یک اجتماع نقیضین خوبی و بدی شادی و غم و تمام تناقضات را در دل خود جای داده چاره ای جز سازگاری و کنارآمدن نیست من بزرگ شدم و فهمیدم که تنها ناجی جهانم خودم هستم خودم هستم که می توانم به آرزوهای خیالیم رنگ واقعیت بپاشم دنیای سیاه و سفید و تکراری ام را رنگی کنم خودم هستم که باید با تمام سختیها تناقضات از دنیا بجنگم و بهترین ها را برای خودم بسازم فهمیدم این دردها و سختی خودم را نمی کشد و ولی جسورتر میکند به حرمت آروزهای کودکی ام قوی بودن را یاد گرفتم به خودم قول دادم که پناه خودم باشم چشم انتظار هیچ دستی نمانم دنیا برسانیم که من هیچ وقت تسلیم نخواهم شد من همان کودک خیالباف بلندپرواز دیروزم اما قوی تر، اما جسور تر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ در دنیای قضاوت ها تنها به این نکته توجه میشود که دیگران بر اساس نظر ما چگونه اند؟ فردی در ترافیک جلوی ما بپیچد احمق ما جلوی دیگران بپیچیم زرنگ کسی جواب تلفن مان را ندهد بی معرفت ماکه جواب ندهیم گرفتار فردی بلند تر از ما دراز کوتاه تر از ما کوتوله همسری که زیاد محبت بخواد وابسته ما بیشتر بخواهیم، طرف مقابل میشود بی احساس فردی لیوان اب ما را واژگون کرد کور پای ما به لیوان دیگری خورد شعور ندارد، لیوان را سر راه قرار داده ووووو دنیای قضاوت یعنی تحلیل رفتار و گفتار دیگران بر اساس نیاز ها و ارزش های خودمان نه دیگران
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دل ناله ڪند از من من ناله ڪنم از دل یارب توقضاوت ڪن دیوانه منم یادل ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻏﻢ ﻏﻢ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺗﻮ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﯽ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﻢ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭼﻮ ﺩﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ وحشى بافقى
o*o*o*o*o*o*o*o من همیشه سعی کردم رو خودم کار کنم تا «بد» نباشم جدا از هر شیطنت هایی که هر ادم میکنه خیلی سعی کردم تو ذاتم انسانیت رو نگه دارم سعی کردم محبت کنم نه واسه جبران نه واسه اینکه محبتمو بهم برگردونن فقط واسه اینکه تو دلم میگم وقتی میتونم یکی که برام مهمه رو خوشحال کنم، چرا نکنم؟ فقط واسه اینکه خوشحال میشم اگه یه دلیل باشم برای خوب بودن حال بقیه حس خوب داره. خیلی سعی کردم تا بتونم برای بدترین برخوردای ادما یه دلیل جور کنم تا بشه درکشون کرد و کینه ای ازشون به دل نگرفت جدا از حس خوبی که به بعضی ادما نداشتم، سعی کردمم قضاوتشون نکنم نمیدونم موفق شدم یا نه، اما تمام سعیمو کردم الانم میکنم هیچ وقت بد کسیو نخواستم و نمیخوام اما نمیتونم همه رو هم راضی نگه دارم که هر جور اونا خواستن باهاش رفتار کنم هرکیم میخواد باهام سرد بشه یا بره بسلامت ولی اونایی که میمونن مهمن **♥** o*o*o*o*o*o*o*o
آدمها اگه مرام داشتن گناه نمیکردن 🎥 مارمولک ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ انتخاب هایی که ما میکنیم شخصیت واقعی ما رو مشخص میکنه 🎥 هریپاتر ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ همتا: من برم واسه جفتمون بهتره کاوه: برو ! اگه تصمیمت اینه برو ! فقط بگو اینو از ته دلت میگی؟ همتا: از ترسم میگم ! نمیخوام آرامش زندگیت به هم بخوره... کاوه: اگه بگم قبل تو هم آرامشی نداشتم چی؟! 📽 مانکن ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ در جهانی که زندگی میکنیم کلمات بیشتر از گلوله ها آدم میکشن 📽 هیولا ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ آقو ۸۰ درصد تفریحات در مملکت ما ممنوعه اون ۲۰ درصد هم که سرطان زاست 🕴آقای همساده ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ اگه نمیخوایش مثل مرد بگو نمیخوامت دیگه میخوام ولی نمیشه چه کوفتیه؟ 📽 ممنوعه ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ عاشق بزدل عشق رو هم ضایع میکنه آقای قُباد دیوان سالار 📽 شهرزاد ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ حامد_پیمان معادی: شما همیشه اون مدلی که دلت خواسته زندگی کردی من و خیلیهای دیگه اون مدلی که مجبور بودیم زندگی کردیم 📽 قصهها ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ هرکس به زنی آسیب برسونه لایق زندگی نیست؛ چون زنها برای مهار طبیعتِ وحشی باید در کنار مردها باشن 🎥 Unforgiven | 1992 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ همه خودخواه و دروغگو شدن، هر کسی هم واسه خودش یه توجیهی داره 🎥 Rashomon | 1950 ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ هنر، مزرعه بلال نیست که محصولش بهتر شود از ستارههای آسمان هم یکی میشود کوکب درخشان؛ الباقی، سوسو میزنند 🎥 کمالالملک ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ مرگ موشی که تاریخ انقضاش گذشته، تاثیر بیشتری داره یا کمتر؟ 🎥 Wild Tales ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
ترم چهارم دانشگاه بودیم بعضی از دروس عمومی هم خب قاطی پاتی بود و از هر رشته ای داخل کلاسا بودن از قضا یه پسری بود که بنده خدا قد کوتاهی داشت حدودا نود سانت بیشتر نبود..فرم دست هاش هم یجوری بود..کوچیک و تپل این بنده خدا حالا به هر دلیلی گوشه گیر بود و با کسی نمیجوشید..لابد مسخره ش میکردن ^^^^^*^^^^^ خلاصه وسطای ترم بود که یروز حسب اتفاق من داشتم با موتور از سربالایی خرکی دانشگاه بالا میرفتم تا برم سرکلاس که دیدم همین پسره از اتوبوس جا مونده و داره تندتند میره که برسه رسیدم بهش و گفتم سوار بشه تا برسونمش ولی مگه قبول میکرد با هر مصیبتی بود سوار شد و رفتیم این اتفاق باعث شد که باهم رفیق بشیم بعد یه مدت باهم کلی کوک شدیم اخرای ترم بود که یروز بهم گفت اگه فردا بیکاری بریم باهم یه گشتی بزنیم پیشنهادش جالب انگیز بود..اخه ازش بعید بود قرار گذاشتیم و فرداش باموتور زدیم بیرون پیشنهاد داد بریم بیرون شهر و یه جای دور با تعجب قبول کردم و رفتیم یه جایی که تو عمرم نرفته بودم القصه نشستیم و یه مقدار هله هوله داشتیم خوردیم بعد یکساعت بهم گفت میدونی چرا اومدیم اینجا گفتم جنابعالی مغز خر میل کرده بودی دیگه اومدیم بعد یه خنده ی عربده مانند گفت نه ستار حقیقتش تو مثل برادرمی گفتم بیایم اینجا تا یه چیزی بگم گوشام تیز شد گفتم خب بفرما..بگو بعد یه ربع اسمون و ریسمون بافتن گفت از یه دختری خوشش اومده چون خودش شهرستانیه ازم خواست براش تحقیق کنم و اگه همه چی مثبت بود..من از طرفش برم با دختره صحبت کنم و اجازه بگیرم با خانواده ش برن خواستگاریش ^^^^^*^^^^^ نمیدونم تو شرایط اینجوری بودین یا نه داشتم از خنده تو خودم جر میخوردم..اما میترسیدم بخندم و طرف ناراحت بشه گفتم خب حالا اون دختر کیه جوابش منو تا انفجار برد اخه دختره یکی از پولدارترین..های کلاس ترین..مغرور ترین و گَنده دماغترین دخترای دانشگاه بود که حتی بابای خودشم تحویل نمیگرفت به پسره گفتم جعفر حالا هیچ راهی نیست بیخیال بشی اخه اون دختره یجوریه به تو اصلا نمیخوره یعنی خب ببین زن گرفتن که الکی نیست و مکافات داره بعدشم اینا رو همون تو شهر میگفتی آواره ی کوه و کمر مون کردی برا همین؟ بگذریم یه قهری کرد که وامصیبت قبول کردم که برم پیش دختره و بگم جعفر عاشقش شده ^^^^^*^^^^^ برگشتیم سمت شیراز تو مسیر چند دفعه از خنده نزدیک بود با سر بخوریم زمین ..... چند روز بعد دیدم اون دختره یجا نشسته رفتم سمت و کاملا با ادب گفتم اجازه هست یه مطلبی رو بگم خدمتتون دختره هم نه گذاشت و نه برداشت و گفت اقای اریافر با عرض معذرت من قصد ازدواج ندارم مخصوصا با شما منم نه گذاشتم و نه برداشتم و رک گفتم چی پیش خودت فکر کردی تورو مفتکی هم بدن بهم نمیخوام توهم زدین دلیل اینکه اومدم پیشتون اینه که بگم اون دانشجو قد کوتاهه..اسمش جعفره اون ازم خواسته بیام از شما اجازه بگیرم. برا امر خیر بیان خونتون همیشه برام سوال بود اون کیفی که خانمها همیشه باهاشونه چی مگه داخلشه تا که یقین پیدا کردم حتما چندتا آجر نکبتِ خر چنان با کیفش تو کله م کوبید که خون از کله م جاری کرد چندتا از دوستام رسیدن و منو بردن بهداری تا دوروز هم که سرم از درد داشت میترکید روز سوم رفتم دانشگاه دختره تا منو دید اومد سمتم فوری داد زدم آقووو من غلط کردم از گور مرده و زنده م خوردم ول کن جون بابات دختره اومد و معذرت خواهی کرد و گفت که انتظار از همه داشته الا جعفر حالا نمیشه ناحق گفت جعفر یجوری بود ولی خب این وسط کله ی من چرا تاوان داد خدا عالمه ^^^^^*^^^^^ فقط چندتا تجربه نصیبم شد هرچند دردناک اما عالی هیچوقت با موتور کسی رو سوار نکنم رفاقت با جعفر نامها ممنوع هنگام صحبت با خانم ها ازشون قد یک طول دست بعلاوه ی طول یک کیف فاصله بگیرم هیچوقتی عصای خیر برا کسی نشم علی الخصوص امر خیر دانشگاه خر است ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم