○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○
مادر میگوید همین وقتی که پشت گوشی میگذرانی را اگر گذاشته بودی پای درس و مشقت، دکتری چیزی شده بودی حتما
پدر وقت هایی که دست به قلم میشوم و واژه ها را می آورم روی کاغذ را عمر هدر شدن میداند
میگوید به جای این کار ها تکان به خودت میدادی و میجنبیدی
حالا کم کم دو تا بچه قد و نیم قد داشتی
عزیز جان لباس ست کردن هایم را که میبیند
شانه به مو زدنهایم را که میبیند
شروع میکند زیر لب با خودش حرف زدن که ما آن وقت ها جای این قرتی بازی ها حواسمان جمع زندگیمان بود،
جمع حرف بزرگ تر هایمان
و آخر هم یک جوان هم جوان های قدیم حواله ام میکند
من ولی این گوشی دست گرفتن ها را
وقتی مقصد صفحه ی توست
و دوستت دارم تایپ کردن برای تو
و نگاه کردن به عکس تو را با هزار مدرک دکترا ومهندسی عوض نمیکنم
این شعرهایی که مینویسم
آن لبخند هایی که تحویل میگیرم از تو
آن من انقدر که میگویی خوب نیستم هایی که از زبانت بیرون می آید
به لبخند آن دختر بچه بازی گوش که پدر انتظارش را داشته می ارزد به خدا
فکر کن رو به روی آیینه بایستی به این فکر کنی با این سورمه ای ساده به نظرِ یار زیبا تر می آیی یا آن قهوه ای چهارخانه
من عاشق به قول عزیز جان این قرتی بازی ها برای تو هستم
جای من اگر بودند
همینقدر عاشِقَت
نه دائم گوشی به دست بودنم را بد میدانستند
نه شاعر و قرتی شدنم را
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
من شاخ نیستم
خاص نیستم
مثه خیلی از دخترا دلبری هم بلد نیستم
ولی با این سن کمم مرجع تقلید خیلیام
من با خاکی بودنم حال میکنم شما با رویای شاخ بودنت
*~*~*~*~*~*~*~*
مامانم خیلی زن خوبیه
از اون خوبایی که واس خودش یه پا خانوم خونس
از اونا که آشپزی و کد بانوییش بیسته
از اون زنایی که با حرف زدن با مرد غریبه لپشون گل میندازه و چادرشو سفت تر میگیره
مامانم خیلی زن خوبیه
از اون خوبا که بابام دوس داره و هی قربونش میره و هی دورش میگرده
چن سال پیش یه روز داداش بزرگم اومد و گفت عاشق شده
میگف طرف دختر خیلی خوبیه
از اونا که تو دانشگاه جز نمره اولاس
از اونا که ته منطقن و میشه یه عمر زندگیو ساخت باهاشون
از اونا که حرف نمیزنن همه جا و هر چیزیو نمیگن
خلاصه که خیلی دختر خوبیه
وقتی اینا رو تعریف میکرد داداش کوچیکم اخماش تو هم بود
وقتی ازش پرسیدم چته... با حرص گفت، خب آخه چه جورى میشه عاشق همچین دختری شد؟!؟
یه هفته پیش واس همین داداش کوچیکم رفتیم خواستگاری
دختری که با سینی چایی اومد داخل، شیطنت از چشاش میریخت بیرون
بوی عطرش کل اتاقو گرفته بود
از اون دختر حاضر جوابا بود که اگه تو یه جمع بود صدای قهقهش همه جا پخش میشد
که دل داداش کوچیکه منو با همون نگاهای دلرباش برده بود
داداش کوچیکم میگفت خیلی دختر خوبیه
میدونی
خوبِ آدما با هم فرق میکنه
مردم به خوب بابام میگن آپدیت نشده
مردم به خوب داداش بزرگم میگن از دماغ فیل افتاده
مردم به خوب داداش کوچیکم میگن قرتی
از من میشنوید
بگردین دنبال خوبِ خودتون
با خوب خودتون زندگی بسازین و زندگی کنین نه خوب مردم که آمار طلاق رو روز به روز نخواین ببرین بالا
نه داداش من میتونه با یه زن مث مامانم به تفاهم برسه
نه بابام میتونه کنار دختر مورد علاقه داداشم آرامش داشته باشه
بچسبین به خوب خودتون حتی اگه از نظر بقیه، بد باشه
*~*~*~*~*~*~*~*
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ هستن دخترایی که نگران پاک شدن آرایششون نیستن چون آرایش ندارن . *haj_khanom* هستن دخترایی که وقتی یه پسر پولدار میبین دلشووون نمی لرزه چون دلشووون دله نه ژله . *haj_khanom* هستن دخترایی که با دیدن ماشین پسرا کف نمیکنن چون اینا دخترن نه دلستر