اين دنيا و اون دنيا يعنى چى؟! مگه ما چند تا دنيا داريم؟
همين يه دونه رو داريم ديگه آى مجرى
همين كه هميشه با منه ، توى منه ، منو تكون مىده ، مىبره و مياره
همين كه هروقت مىخوام يواشكى بستنى بخورم منو مىبره سر يخچال
يا مىبَردم تو كوچه با بچهها فوتفال بازى كنم
همين يه دنياس ديگه. دستشم كوتاه نيست اصلن
خب كلا قرمزى جون، الان ديگه دستش كوتاه شده
دستش كوتاه شده باشه هم ،خودش كه ديگه هست آى مجرى. مگه نه؟
زمان بچگی تابستونا میرفتم تو بن بست بقل خونمون فوتفال
*amo_barghi* *amo_barghi*
یبار از سره صبح رفتم فوتفال حسابی خسته شدم دیگه تقریبا ظهر بود اومده بودم خونه زنگ خونمونو زدم ننم درو باز کرد منم که دیگه داشتم هلاک میشدم رفتم دولا شدم و زبون گذاشتم به شیره حیاط و تا ته بازش کردم
*gij* *gij*
تو نگو یه زنبور رفته بوده تو لوله
:khak: :khak:
همین جوری که داشتم آب میخوردم یهو دود از خشتکم بلند شد صدا بز میدادم و دوره حیاط میدویدم
عر عر عر عر عر
هی دور حیاط میدویدم و زبونمو گرفته بودم تو دستم و عر عر عر عر
ننم فک کرده بود ماشین بم زده
*tafakor* *tafakor*
خلاصه بدبخت شدم ، کارم به روزی افتاده بود که زبونم میخواست منو خفه کنه ، شده بود اندازه یه کفه دست ، شبا میزاشتمش از دهنم بیرون و میخوابیدم ، که خفه نشم ، دو روز لال بودم
نتیجه اخلاقی
برای آب خوردن اول کوچیک تر