oOoOoOoOoOoO
هرگز نگفتند
که زن باید عاشق باشد
و مَرد لایق
عشق را سانسور کردند
من سالها جنگیدم
تا فهمیدم که بى عشق
نه گیسوانِ بلندم زیباست
و نه چشمانِ سیاهم
و نه مَردى با دستانِ زمخت
و گونه هاىِ آفتاب سوخته
خوشبختی ام را تضمین میکند
oOoOoOoOoOoO
فروغ فرخزاد
♦♦---------------♦♦
آری
میتوان عاشق بود
مردم شهر ولی میگویند
عشق یعنی رخ زیبای نگار
عشق یعنی خلوتی با یک یار
یا به قول خواجه
عشق یعنی لحظه بوس و کنار
من نمیدانم چیست اینکه این مردم گویند
من نه یاری نه نگاری نه کناری دارم
عشق را اما من با تمام دل خود میفهمم
فروغ
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
می توان عاشق بود
به همین آسانی
من خودم
چند سالی ست که عاشق هستم
عاشق برگ درخت
عاشق بوی طربناک چمن
عاشق رقص شقایق در باد
عاشق گندم شاد
آری
میتوان عاشق بود
مردم شهر ولی میگویند
عشق یعنی رخ زیبای نگار
عشق یعنی خلوتی با یک یار
یا به قول خواجه
،عشق یعنی لحظه ی بوس و کنار
من نمیدانم چیست
اینکه این مردم گویند
من نه یاری،نه نگاری و نه کناری دارم
عشق را اما من
با تمام دل خود میفهمم
عشق یعنی رنگ زیبای انار
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
فروغ فرخزاد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
من به تو خندیدم
چون که میدانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمیدانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندانزده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمیخواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را..
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرارکنان
میدهد آزارم
و من اندیشهکنان غرق در این پندارم
که چه میشد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
فروغ فرخزاد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
سیب _ حمید مصدق ◄
o*o*o*o*o*o*o*o
خودمان را پس دادیم به روزمرگی هایمان و گم شدیم در یک بی تفاوتی محض
واما گاهی میان سادگی بیت های سهراب
در حوالی عاشقانه های فروغ
در لا بلای نارنجی های پاییز
در گوشه کناره های فال قهوه
در حنجره ی باد و بغض باران
در نگاه خیره ی غروب،انگار خودمان را صدا میکنیم