^^^^^*^^^^^ به داشتن سرداری مثل تو افتخار میکردیم دلمان به بودنت گرم بود شنیدن نامت لرزه به تنشان می انداخت همانهایی که خواب را بر چشمانشان حرام کردی لذا آسمانیت کردند و دستان نجسشان را به خون پاکت آلودند اما شنیدن نامت برای مردمان سرزمینت و اغلب جهانیان لرزه بر دلشان می انداخت چرا که آنان شیفته ات بودند و تمام دل و وجودشان با عشقت عجین شده بود..وآن شیفتگی اکنون به والاترین درجه خود رسیده است ..چرا که این عشق از بغض در کلامشان و اشک در چشمانشان در غم فراقت هویداست وتو تا ابد در دلشان جاودانه خواهی ماند ای مالک اشتر سرزمینم میدانم حال خوشحالی چون به آرزوی بزرگت رسیدی اما آتش خشم و اندوه درون ما تا زمانی که انتقام قطره قطره خونت را از آنان نگیریم فرو نمی نشیند ای سردار بزرگ ایران آنان به خاطر کاری که کردند تاوان بسیار سختی را پس خواهند داد oOoOoOoOoOoO گرگها خوب بدانند،دراین ایل غریب گر پدر مرد،تفنگ پدری هست هنوز گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند توی گهواره چوبی پسری هست هنوز oOoOoOoOoOoO ●ایرانم تسلیت●
میرزا ممدخان بچه زرنگو را نقل کنند که جوانکی ببودی نوباوه لیک خویشتن را به صولت پهلوانان تصور همی بکردی و گول سیبیل فابریکش بخوردی روزی در ایام نوروز از سرایش بیرون همی شدی من باب سیاحت و چون توهم رستم دستان بودن همی بزدی بر جوانی میان قامت غیض بکردی من باب مدعای زرنگی پس ان میان قامت گریبان میرزا در هم فشردی و ماست خورش بگرفتی چونان که ریق از زیر چشمان میرزا بیرون بجستی و خدایش لعنت کناد پس دوباره عزم سیاحت بنومودی و بر دیار اهواز وارد بگشتی و این مرتبت توهم بزدی بر دختربازی چو از دور دخترکان زیبا روی بدیدی اختیارش از کف بدادی و بخواستی بر آنان متلک چند بپراندی چو به نزدیک دختران رسیدی و هنوز دهان نگشوده بودی که ضربتی از آن دخترکان بر میان پیشانیش اصابت بکردی کف گرگی پس گیج و منگ بشدی و به ترقص ایستادی و زمزمه بکردی:: لب کارون..چه گل بارون..میشه وقتی که میشی لگد بارون و الی الاخر پس مدهوش برزمین همی اوفتادی تا وی را به شفا خانه منتقل بگردادند پس از فراقت به وادی بگشتی و توهم همی زدی بر طبیب بودن نقل است که بر مریخی ملعون در بیغوله ای وارد همی شدی و آن ملعون را در حالت خاریدن خویش بدیدی پس من باب توهم بر وی نسخه ای همی بپیچیدی که چنان کن و فلان کن تا شفا یابی ازیرا که من اینگونه همی بودمی و زنهار گر دوباره آن کنی که کور خواهی گشت و علیل و خدایش نیامرزاد میرزا را روایت کنند که شبی اندر مستی و مدهوشی به بلقیس قدیسه پیشنهاد ازدواج همی داد و بخواستی که وی را به زنی ستاند..لیک آن قدیسه بر وی همی خروشید که ای ملحد مرا قصد ازدواج هرگز نباشد و تو را من عمه باشم و نتوانی با من مزدوج گردی و خدایت تورا تفو کناد که من جمله ی کافرانی و خدایش نیامرزاد... ^^^^^*^^^^^
o*o*o*o*o*o*o*o شاید آنروز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد خبر از سوز فراق گل نرگس نداشت اینچنین باید نوشت چه شقایق باشد چه گل میخک و یاس تا نیاید مهدی زندگی دشوار است o*o*o*o*o*o*o*o
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ در دلم احساس باران خورده دارم ،میخری؟ یک گلستان من گل پژمرده دارم ،میخری؟ در فراقش سوخت احساس نجیبم ای رفیق توی سینه یک دل افسرده دارم،میخری؟ آری هر روز و شبم درگیر جنگ و ماتم است صد شهید نوجوان برگُرده دارم ، میخری؟ نه نگفتم عاشقم ،ای دوست من وابسته ام من هزاران شعر پیکان خورده دارم،میخری؟ کودکی از سر گذشته، بی خیال خاطرات یک قلم، یک دفتر دل مرده دارم،میخری؟ گفتم از یاران هزاران زخم دارم یادگار یک زمستان بغض سرما خورده دارم،میخری؟ عمر کوتاه است آری درحد و اندازه نیست من هزاران حسرت نشمرده دارم میخری؟
منطقیش این بود که یا غم نان داشتیم یا غصه فراق یار هر دوتاش باهم خیلی پاره کننده س ♦♦---------------♦♦
♦♦---------------♦♦ ای علی جان چه شده؛ قامت تو تا خورده نازنینم چقدَر بر بدنت پا خورده روی جسمت چقدَر تیر و سنان میبینم اینهمه زخمِ گِران بر دل بابا خورده تا جوابم ندهی ، دشمنِ من میخندد بتو شمشیر ، بمن تیرِ تماشا خورده چه دگرگون شده این چهرة پیغمبری اَت چشم زخمی است که بر یوسف لیلا خورده ارباً اربای همه لشگرِ خود را دیدم چه بلائیست که بر این قدِ رعنا خورده زرِهَت با بدنِ پاره گِره خورده بهم همه ارکان تنت نیز به یغما خورده آه، آیا بدنی خُردتر از این میشد؟ دنده هایت چقدَر ای پسرم جا خورده عمه اَت آمده تا زنده بمانم اما با فراق تو دگر ، رفتنم امضا خورده جگرم سوخت علی جان، دل من ریخت بهم این جگرخواریِ داغت، جگرم را خورده همچو مادر ، پسرم سینه شکسته شده ای باز انگار لگد پهلوی زهرا خورده بردنِ نعش تو تا خیمه که تنها نشود قوَتم رفت ز زانو ، کمرم تا خورده ^^^^^*^^^^^ محمود ژولیده
oOoOoOoOoOoO شب جـــــمعه است هـــــوایت نکنم می میرم یادی از صحـــــن و ســـــرایت نکنم می میرم نـــــاله وشکـــــوه حرام است بر عشاق ولـــــی از فراق تو شــــــــــکایت نکنم می میرم سجــــــــــده بر خاک شما ســـــیره ی هر معصومی است سجـــــده بر تربت پایـــــت نکنم می میرم دوریــــــــــت درد من و نام تو درمـــــان من است تا خود صبح صــــــــــدایت نکـــــنم می میرم به دعــــــــــا کردن تو نوکر این خانه شــــــــــدم هر ســـــحر ذکر دعایت نکنـــــم می میـــــرم وضع من را به خدا روضه ی تو ســــــــــامان داد من اگر گــــــــــریه بـــــرایت نکنم می میرم جان ناقــــــــــابل من کــــــــــاش فـــــدای تو شود اگر این جــــــــــان به فـــــدایت نکنم می میرم شــــــــــعرهایم همــــــــــگی درد فـــــراق است ببخـــــش صحبت از کرب وبلایت نکــــــــــنم می میـــــرم ..*~~~~~~~*.. محمد جواد شیرازی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ایکاش دلت ازدل تنگم خبری داشت یا ناله من در دل سنگت اثری داشت یا شام فراقت ز پی خود سحری داشت یا نرگس مخمور تو بر من نظری داشت ترسم نشوی با خبر از حال دل من تا سوسن و سنبل به در آید ز گِلِ من هر کس که تو را دید ز خود کرد فراموش هر کس که لبت دید شد از غیر تو خاموش ایکاش شبی تنگ در آغوش تو باشم می از کف تو گیرم و مدهوش تو باشم ای ماهِ من، آه از تو، به عاشق نظری کن ای آهِ من، آه از تو به قلبش اثری کن ^^^^^*^^^^^ عماد خراسانی ^^^^^*^^^^^ با تشکر از خانم محمدی برای ارسال پست
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم