♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دیگر برایم مهم نیست بی حس شده ام از قضاوت و بی انصافیِ هیچ آدمی ، دلم نمی گیرد من به مرحله ی پذیرشِ خودم رسیده ام نه از تمجید و ابراز علاقه ی کسی ، ذوق می کنم نه با انتقاد و رفتنِ کسی ، به هم می ریزم به معنایِ واقعی ، عینِ خیالم نیست این روزها ، همه چیزِ دنیایِ من ، به خودم بستگی دارد حالِ من خوب است نه عاشقم ، نه غمگینم ، نه دلتنگ از شما چه پنهان این روزها جایِ هیچ کسی خالی نیست من در بی تفاوت ترین حالتِ ممکن قرار دارم
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ حضرت حافظ با اونهمه کمالات جلو زندگی کم آورد و پرسید
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ رفیق نازار فره هیورد کم بسا کوتلکو خوم له شوند کم گیانگه گیانان فقط یه بزان داخ دیورید سقانم سزان ترجمه : دوست نازنینم ، خیلی به یادت هستم و خیلی از رفتنت ناراحتم و غمگینم ، فقط اینو بدون که دوریت استخوان هایم را سوزانده
oOoOoOoOoOoO یه ذره بی حوصله شید یه ذره حرف نزنید آدم ها خیلی راحت میذارنتون کنار زمونه، زمونه ای نیست که بود و نبودتون واسه کسی فرق داشته باشه (: oOoOoOoOoOoO
غمگینم . . . . . . . . . . . خدا شاهده خالی بستم دارم میترکم ازخوشی دیدم تازگیا مد شده گفتم منم بگم خیلی کلاس داره لامصب...بزار ی باردیگ بگم غمگینم :) ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ غمگینم . ، . . . . . مثل کسی که تا الان صدتا پست گذاشته و حتی یکیش هم تایید نشده :| ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ غمگینم . . . . . . . . . . مانند مادری که ..تازه از ارایشگاه اومده و میبینه ابروهای برداشته ی پسرش از مال خودش قشنگتره ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ غمگینم . . . . . . . . . . مثل دختری که وسط راه مسافرت تازه یادش اومد که تلفن همراهشو با خودش نیاورده ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ الان حس اون پسری رو دارم که ابروهاش بلند شده،سبیلاش اومده،آرایشش هم پاک شده . . . یعنی در این حد غمگینم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *** غــــمــــگینـــــم *** همانند زنی که عاشق سرباز دشمن شده است *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پرنده ای که شوق پرواز ندارد ، نای آواز ندارد *** غــــمــــگینـــــم *** همانند مادری که آخرین سرباز برگشته از جنگ پسرش نیست *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پسری که عشقش به او میگوید برادر *** غــــمــــگینـــــم *** همانند مادر بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پسری که جواب نه شنیده *** غــــمــــگینـــــم *** همانند عکسی در اعلامیه ترحیم که لبخندش ، دیگران را می گریاند *** غــــمــــگینـــــم *** همانند سرباز ِ گـــــــــــــم شده در جنگ کـــــــــــــــــــــور شد و ندارد هیچ فشنگ *** غــــمــــگینـــــم *** همانند دلقکی که روی صحنه چشمش به عشقش افتاد که بامعشوقش به او میخندیدن *** غــــمــــگینـــــم *** همانند همان قاضی که متهم اعدامی اش...رفیقش بود *** غــــمــــگینـــــم *** مثل پروانه ای گم کرده راه *** غــــمــــگینـــــم *** مثل کودکی که بادکنکش ترکیده باشد *** غــــمــــگینـــــم *** مثل کودکی که آبنبات یا عروسک نداشته اش را دست دوستش دیده و دلش خواسته *** غــــمــــگینـــــم *** همانند مادری که لباس ورزشی پسرش بوی سیگار می داد *** غــــمــــگینـــــم *** همانند سرباز وفاداری که پسرش جاسوس دشمن بوده است *** غــــمــــگینـــــم *** همانند کـودکـی مـعـلـول کـه تـازه بـه تفـاوتـش پـی بـرده *** غــــمــــگینـــــم *** همانند درختـی کـه در مســیرِ کارخـانـهء "چــوب بُــری" قــرار گـرفتـه است *** غــــمــــگینـــــم *** همانند آدمی که دوست نداشت تنهایی را و خیلی تنها بود *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پدری که مرگ فرزندش را قبول نمی کند و خود را با او مُرده می داند و اشک هایش را شاید مدتها کسی ندیده بود اما حالا بدون اشک کسی او را نمی بیند *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پیرزنی در مسجد سلیمان که لوله های گاز همه ی ایران از کوچه اش می گذرد و گاز ندارد *** غــــمــــگینـــــم *** همانند مــــادرم کـه او آیــنـــده ام را طــور دیـــگری تـــصــــور کـــرده بــــود *** غــــمــــگینـــــم *** همانند جـوان مـحکوم بـه اعـدام کـه بـه عـنوان آخـرین درخـواسـت پکـی بر سـیگـار را طلب می کند *** غــــمــــگینـــــم *** همانند جوانی که میگوید دست بر دلم مگذار می سوزی داغ خیلی چیز ها بر دلــــــــــــــم مانده *** غــــمــــگینـــــم *** همانند قـــــــــــــــمار بازی که خشت هایش درست انتخاب کرد اما سرنوشتش را کج *** غــــمــــگینـــــم *** همانند پدری که پس از زلزله همسر و فرزندانش را با دست خودش به خاک می سپارد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ باز هم نصفه شب و تاب و تبی تکراری دلبرم! دخترِ مهتاب! تو هم بیداری؟ گل شب بوی غزل ریز! مزاحم نشوم وقت داری کمی از روی غمم برداری؟؟ میشود دست به بغضم بکشی؟ بی زحمت میشود گوش به آهنگِ دلم بسْپاری؟ "یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم" خسته ام،خسته از این زندگیِ اجباری شده مخروبه بنایِ دلِ کج بنیادم شاعری را چه به وصله زدن و معماری خسته ام،منتظرِ معجزه ی تازه ایَم تو بیایی به دلم دینِ نُویی می آری کاش! پایانِ غمِ من به خودت ختم شود کاش! شیرین شود این درد و غمِ تکراری ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ عقیل پورجمالی
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم